گروه اجتماعي خبرگزاري مهر - زندگي مشترك به بن بست رسيده است اما والدين در ظاهر به زندگي با هم ادامه مي دهند و اين فضاي ناراحت كننده و مسموم را به خاطر فرزندان تحمل مي كنند. در دو دهه اخير ميزان طلاق تقريبا دو برابر شده و افراد به محض مواجه شدن با مشكلات حل نشده به راحتي راه پرسنگلاخ طلاق را در پيش مي گيرند .

به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر همواره ازدواج بادوام مورد نظر مي باشد. زماني صرفا از پدر خانواده انتظار مي رفت تا مخارج را تامين كند و مادر نيز به خانه داري بپردازد. اما حالا اوضاع فرق كرده است. ما افرادي را به عنوان شريك زندگي مي خواهيم كه به نظرات و سلايق ما توجه كند. ما را همانگونه كه هستيم ببيند، به ما عشق بورزد و به ما كمك كند تا آن چيزي كه مي خواهيم بشويم.

ما خواهان ازدواج با يك فرد كامل و عالي هستيم. در ذهن خود مي گوييم: آيا همه چيز در او جمع شده است؟ آيا من به اندازه كافي خوشحال هستم؟ آيا براي من بهتر از او كسي نيست؟ و اصولا پاسخ بسياري افراد به آخرين سوال مثبت است . با چنين تفكراتي فرد خود را قرباني انتظارات و آرزوهاي خود مي كند. به طور حتم فردي كه در ذهن خود مجسم مي كند همسري است كه نقاط ضعف او را پوشانيده - موجب تقويت نقاط قوتش شود و دائما او را از حمايت و احترام خود برخوردار كند.

اما واقعيت اين است كه تعداد انگشت شماري از ازدواجها هميشه بدين ترتيب هستند. پس  اگر ما چنين طرز فكري داشته باشيم به احتمال زياد آنچه عايدمان مي شود اين است كه نسبت به زندگي مشترك احساس تعهد مي كنيم اما گوشه اي از قلبمان را براي خود نگاه داشته ايم. پس مرتب شرايط را بررسي مي كنيم: آيا من اگر با فرد ديگري ازدواج كردم خوشحال تر - شاداب تر و موفق تر بودم؟ و كم كم احساس ناراحت كننده اي بر ما مستولي مي شود.

به يك نمونه توجه كنيد. مردي كه كارمند بود در اوايل 20 سالگي با يك خانم شاغل ازدواج كرد. او در  29 سالگي با يك خانم روانشناس آشنا  و بعد از دو سال از همسرش جدا شد و با اين خانم ازدواج كرد. اما پس از 4 سال از او نيز جدا شد. او حالا مي داند كه باهمسر اولش زندگي خوبي داشته اما 10 سال پيش اين را درك نمي كرد. او مي گويد: اگر انسان بخواهد به اين موضوع فكر كند كه هميشه فرد بهتري برايش وجود دارد امنيت و سلامت ازدواج به مخاطره مي افتد . پس بايد بر وسوسه هاي دروني غلبه كرد. حالا من 42 سال دارم اما هنوز تنها هستم. من هم خودم را آزردم و هم ديگري را.

بسياري افراد نيز مانند نمونه فوق تصميم مي گيرند كه وارد رابطه اي شوند و احساس تعهد مي كنند اما ممكن است به موارد ديگر نيز فكر كنند. كه اين مورد به عقيده متخصصان "ابهام در ثبات" ناميده مي شود. بدين معني كه شما لب مرز رابطه مي ايستيد يعني  در آن هستيد اما به خارج نيز مي نگريد. براي اين كار نيز ميليون ها راه وجود دارد : شما مي توانيد در يك رابطه يعني ازدواج باشيد اما مطمئن نباشيد كه انتخاب خوبي كرده ايد و در ذهن خود فردي ديگر با تمام ويژگي هاي مطلوب و عالي را بپرورانيد و دنبال او باشيد.

به گزارش مهر اصولا همسران متعهد دوران مجردي را به طور كامل پشت سر گذاشته اند و از نظر مالي ثبات بيشتري دارند. افرادي خوشحالتر - سالم تر با بازده بيشتري هستند. آنها به طور متوسط از موهبتهاي بيشتري برخوردار هستند و به طور خلاصه دوران مجردي و متاهلي شان با هم تفاوت زيادي دارد.

تحقيقات نشان داده كه افراد متاهل به ويژه مردان طول عمر بيشتري دارند. وقتي افراد مي خواهند به زندگي مشترك ادامه دهند سعي مي كنند از منابع و امكانات بهتر استفاده كنند و استانداردهاي زندگي را رعايت كنند. از تجربه هاي ديگران در مواردي مانند مديريت هزينه ها - گفتار و رفتار و حتي آشپزي بهتر استفاده مي كنند . به طور كلي زنان به سلامت شوهرشان بسيار اهميت داده و سعي مي كنند تغذيه خوبي برايشان تهيه كنند زيرا بسياري مردان در دوران مجردي تمايل بيشتري به خودرن هله هوله و غذاهاي غير مغذي دارند و چنين افرادي رضايت بيشتري از زندگي دارند. به ياد داشته باشيد كه لازم نيست زندگي عالي باشد تا براي بهتر شدنش بكوشيم.

تفكر ازدواج به عنوان وسيله اي براي تحقق بخشيدن به خوشبختي هاي شخصي تا حدي جديد است. تحقيقاتي كه بر روي دانش آموزان دبيرستاني و دانشجويان 50 تا 60 سال گذشته انجام شده نشان مي دهد كه بيشترين انگيزه براي ازدواج به خاطر داشتن فرزند و منزلي مستقل بوده است. اما در حال حاضر اكثر افراد براي عشق و محبت ازدواج مي كنند و اين موضوع اهميت زوجين را نسبت به تحقق خواسته هاي عاطفي نشان داده و به همين دليل بسياري افراد وقتي وارد زندگي مشترك مي شوند و با واقعيت ها مواجه مي شوند دچار مشكلات روحي و عاطفي مي شوند. زيرا نخستين مرحله در ازدواج هيجان و عالي نگري است. اما مساله مهم دوام زندگي مشترك و روابط سالم است و اين نيازمند سعي و صرف انرژي است و برخي افراد در اين راه به نقاطي ديگر نيز نظر كرده و اهداف عالي خود را از دست رفته مي بينند و به همين دليل موفق نمي شوند.

محبت هميشگي را از يكديگر دريغ نكنيد

برقراري محبت نيز يكي از جنبه هاي مهم است و ممكن است پس از مدتي افراد را به ترديد دچار كند كه آيا مناسب يكديگر بوده اند يا خير. شما با هم راحت هستيد اما ارتباطتان مانند اوايل نيست. برخي افراد در چنين مواردي تصور مي كنند كه زندگي مشتركشان نتيجه اي نخواهد داشت و ماندن در اين رابطه درست نيست و اگر شجاع باشند با اعتراف به آن از طرف مقابل جدا مي شوند. متاسفانه در فرهنگ بسياري نقاط دنيا جا افتاده است كه زندگي مشترك موفق شامل يك خانواده عالي و خوشحال و بدون مشكل است . به همين دليل گاهي اوقات با خود فكر مي كنند شايد زندگي آنها كه با اين الگو تا حدودي فرق دارد ارزش ادامه نداشته باشد. احساس نارضايتي يا نااميدي در شرايطي طبيعي است اما وقتي ايده آلهاي ما دست نيافتني باشند تحمل مسائل غير ممكن مي شود.

به گزارش مهر يكي از صاحب نظران مي گويد : اخيرا افراد از همسرشان توقع زيادي دارند و اين موضوع فشار زيادي از لحاظ فكري و روحي براي دو طرف ايجاد مي كند.

يك خانم و آقاي 28 و 30 ساله با يكديگر ازدواج مي كنند . آنها در دو منطقه و با دو فرهنگ متفاوت بزرگ شده اند. خانم مي گويد : همسرم بسيار مستقل و خود ساخته بود و من اين ويژگي او را تحسين مي كردم. دو سال نخست زندگي ما خيلي خوب سپري شد. اما سپس مجادلات ميان ما شروع شد. من تصور مي كردم از آنجايي كه او مدت زيادي دور از خانواده بوده بسياري از آداب معاشرت با خانواده را نياموخته است . او فرياد مي زد. من پس از دعوا دوست داشتم با خودم تنها باشم اما او اين را به حساب سردي و بي مهري من مي گذاشت. پس از هم جدا شديم.

بحث و جدل طبيعي است

در واقع در چنين مواردي مشكل اصلي عدم تفاهم نيست بلكه ازدواج يك ماشين نيست كه در همه موارد موجب موافقت طرفين با يكديگر شود. تمام همسران در برخي موارد نظرات متضادي دارند اما مساله اين است كه مافكر مي كنيم اگر با شخص مناسبي ازدواج كرده بوديم هرگز بحث و مجادله در كار نبود. اما جالب است كه بدانيم همسران خوشبخت نيز بر سر مسائلي مانند احساسات -  پول و فرزندان با يكديگر بحث مي كنند اما آن را عادي و در برخي  موارد لازمه برطرف شدن سوءتفاهمات مي دانند. اما برخي تحمل آن را نداشته و اقدام به جدايي مي كنند.

به گزارش مهر از جمله مسائلي كه بايد پيش از ازدواج به جوانان آموزش داده اين است كه هر ازدواجي  شرايط مخصوص به خود را دارد و با ديگري فرق مي كند. تمام ازدواج ها ميان افرادي از خانواده هاي مختلف با عقايد و ديدگاههاي گوناگون است. آنچه اهميت دارد و هنر محسوب مي شود اين است كه بتوان جهان را از چشم طرف مقابل هم ديد .

 توقع زياد آفت خوشبختي است

ما بايد اين نكته را درك كنيم كه نمي توانيم هر آنچه مي خواهيم از همسرمان دريافت كنيم اما به عقيده يكي از نويسندگان مي توانيم از اين مفهوم براي ايجاد يك رابطه پخته و صميمي بين زن و مرد استفاده كنيم تا خلاء ميان آنها پر شود.

اشتباهي كه در مورد مفهوم صميميت وجود دارد اين است كه ما مدام در كنار همسرمان بنشينيم و استعدادها و توانايي هاي خود را پرورش ندهيم. آنچه ما به عنوان افراد بالغ به آن نياز داريم اين است كه عشق و علاقه ميان همسران به معني آزادي  آنهاست نه زنداني كردن آنها. اكثر ما معتقديم كه استحقاق بهترينها را داريم  و طرف مقابل بايد اين بهترين ها را برايمان مهيا كند و به سختي مي پذيريم كه اگر در جايي دچار ناكامي شديم به دليل اشتباه خودمان بوده است.

يكي از مواردي كه در طلاق لحاظ شده اين است كه فرهنگ به منظور رضايت افراد تغيير كرده است. يكي از محققاني كه به مدت 20 سال روي بيش از 2 هزار خانواده بررسي كرده مي گويد: اين تغيير موجب شده كه افراد از سوءاستفاده در موارد خاص رهايي يابند اما مسائلي نيز دارد كه افراد تصور مي كنند اگر با هم توافق كنند كه مايل به طلاق هستند مساله حل مي شود و حاضر نيستند براي بهبود زندگي مشترك تلاش كنند. به عبارتي برخي از زوجين پرتوقع و بي حوصله شده اند.

مساله ديگر اين است كه ما اصولا ياد گرفته ايم كه به خود بها دهيم و آنچه در يك رابطه موفق نياز است خود در كنار ديگري است. به عبارت ديگر در جهان رقابتي امروز ما به خاطر دستاوردهاي فردي  پاداش مي گيريم نه به خاطر كمك به ديگران و اين درست نيست. زيرا موجب شده كه ما مستقل بودن را به همكاري ترجيح دهيم و مفاهيمي مانند وفاداري و كنار آمدن با ديگري را زياد جدي نگيريم. پس با چنين تفكري افزايش نرخ طلاق عادي است.

اكثر افراد تصور مي كنند همسرشان بايد خوبي هايشان را به شدت برجسته بينند و با بدي هايشان كنار بيايد و حتي خود را به خاطر آنها تغيير دهد. براي مثال به همسرشان مي گويند: "خود را لاغر كن چون من از چاقي بدم مي آيد". به جاي اينكه بگويند "وزنت را پايين بياور تا در معرض ابتلا به ديابت نباشي".

زني كه از شوهرش جدا شده بود مي گفت " رفتار همسرم در جمع باعث خجالت من بود. او هيچ چيز نمي گفت  و خود را از ديگران كنار مي كشيد . من فكر مي كردم  اگر با فرد ديگري ازدواج كرده بودم مايه سربلندي بيشتر من مي شد؟

افرادي كه در محيط هايي كه مملو از افرادي در حدود سن ، تحصيلات و رشته خود هستند مانند محيطهاي كاري مي توانند همسري مناسب خود از ميان جمع موجود انتخاب كرده و خوشبخت شوند اما اگر تفكر درستي نداشته باشند با قرار گرفتن در چنين محيطهايي ممكن است تصور كنند كه فرد ديگري بيشتر از همسرشان قادر به خوشبخت كردن آنهاست و تمايل به طلاق پيدا كنند.

متاهل ها شاداب ترند

به گزارش خبرگزاري مهر در عصر حاضر وقتي افراد از طريق راديو، تلويزيون، مجلات و بسياري منابع ديگر با داستانهاي خيالي احاطه مي شوند اگر توانايي قوي تميز دادن نداشته باشند آرزو مي كنند كه اين اتفاقات در زندگي واقعي شان نيز رخ بدهد و زماني كه چنين نمي شود و در واقعيت به آرزوهاي خود دست نمي يابند مايوس شده و دست به طلاق مي زنند. با اين حال جالب است كه بدانيد در بررسي ها افراد متاهل خوشحال تر از مجردها هستند اما برخي افراد كه با گذشت مدت زياد ازدواجشان رضايت ندارند تفاوت چنداني با دوران مجردي نمي كنند.

به عقيده متخصصان ازدواج به خودي خود قرار نيست شما را خوشبخت كند بلكه وقتي وارد زندگي مشترك مي شويد قراراست كارهاي مثبت بيشتري در جهت بهتر بودن و برطرف كردن نقاط ضعف خود انجام دهيد. زيرا مي دانيد كه موردمحبت فرد ديگري واقع مي شويد . پس بايد در جهت افزايش صميميت و بهبود رابطه بكوشيد. به بيان ديگر شيوه برخورد زوجين است كه كيفيت زندگي مشترك را تامين مي كند. محبت به همسر براي ارتقاء جوامع انساني كافي نيست اما لازمه انسان بوده است.