به گزارش خبرنگار مهر، مراسم اختتامیه ششمین دوره جایزه ادبی داستان کوتاه دفاع مقدس (یوسف) ظهر امروز چهارشنبه 30 بهمن با حضور سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد، سردار بهمن کارگر رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و نویسندگان این عرصه در موسسه فرهنگی اسوه برگزار شد.
حسن رحیمپور ازغدی در این برنامه گفت: داستان کوتاه در مقابل داستان بلند، شان پیامک را در مقابل پیام دارد. برخی فکر میکنند که داستان کوتاه تمرینی برای نوشتن داستان بلند است حال آنکه عدهای از نویسندگان بعد از نوشتن داستان بلند، به سراغ داستان کوتاه رفتهاند. مهارتهایی که در نوشتن داستان کوتاه لازم است، در داستان بلند احتیاج نیست. در نوشتن داستان بلند، نویسنده فرصت دارد خرابکاریهایش را جبران کند اما داستان کوتاه، در واقع یک ریسک است.
وی افزود: با توجه به مفاهیم داستان کوتاه و نام یوسف در این برنامه، ذهنم به سمت داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن رفت. به نظرم داستان حضرت یوسف(ع) یک داستان کوتاه قرآنی است در حالی که داستان حضرت موسی(ع) یک داستان بلند است و بیش از صد و چند آیه درباره این پیامبر بنیاسرائیل در قرآن وجود دارد. داستان قرآنی به آن معنای مصطلح ادبیاتی، نیست اما شباهتهای مفهومی و معنایی دارد. جالب است که داستان حضرت یوسف(ع) 25 کلام فلسفی، اخلاقی، حقوق بشری و حتی روانشناسی جنسی دارد. این داستان از این جهت که وارد حیطه موضوعات ممنوعه میشود، یک ریسک است که اگر اخلاق نباشد، وارد مقولات اروتیک و پورنو میشود. چون زلیخا به نبوت حضرت یوسف (ع) کاری نداشت بلکه فقط در طلب زیبایی او بود.
اثری نداریم که جهتگیری نداشته باشد
این محقق در ادامه گفت: برخی میگویند ما آثاری تولید میکنیم که از ایدئولوژی عاری باشد اما میگویم که این حرف که سینما یا داستان، جهتگیری یا ایدئولوژی نداشته باشد، بیمعنی است. ممکن است خود صاحب اثر توجه نداشته باشد و معمولا هم صاحبان اثر توجه ندارند اما در پس آثار، همیشه اندیشهای قرار دارد.
رحیمپور ازغدی در بخشی از سخنانش درباره داستان کوتاه گفت: ابن سینا چندین داستان کوتاه دارد و ابن رشد هم درباره داستان کوتاه مطالبی را نوشته است. پس داستاننویسی غیرایدئولوژیک به معنی غیرهدفمند نداریم. حتی ابتداییترین داستانها هم هدف دارند. پس بحث، این نیست که داستان شما جهتگیری مکتبی یا اخلاقی داشته باشد یا نداشته باشد بلکه بحث این است که چه جهتی داشته باشد. اگر یک فرد معتقد به اگزیستانسیالیسم داستانی بنویسد و یک بار هم نام اگزیستانسیالیسم را در اثرش نیاورد، میتوان اگزیستانسیالیسم را در کارش دید. افرادی که میگویند به هیچ عقیدهای توجه نداریم و از خودمان مینویسند، در واقع دارند خودشان را بیرون میریزند. میگویند فلان هنرمند، به ایدئولوژی کاری ندارد و دارد هنرمندانه خودش را شفاف میکند، راست میگویند اما این سوال وجود دارد که این هنرمند چه کسی هست و چه چیزی را از درونش بیرون میریزد؟
بسیاری از عشقهای مثلثی و خیانتها، شرح حال صاحبان اثر هستند
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: من معذرت میخواهم! نمیخواهم به اسم یا فرد خاصی اشاره کنم اما بسیاری از آثار داستانی و نمایشی سیاه یا ناامیدانه که میبینیم و در آنها شاهد مثلثهای عشقی یا خیانتهای زن و شوهری هستیم، در واقع داستان زندگی صاحب اثر یا تهیهکننده هستند. این گونه هنرمندان میگویند این مسائل، مساله جامعه است. خیر، این مسائل مساله جامعه نیستند بلکه مساله گروهی از مردم جامعه هستند که شما جزو آن دسته هستید. این هنرمندان در پی دادن پز روشنفکری هستند بنابراین میگویند در حال نشان دادن مسائل جامعه هستند در حالی که این موضوعات، مشکل همه نیست. گفته میشود که اینگونه فیلمها و داستانها رئالیستی هستند و ایدئولوژی یا جهتگیری ندارند اما داستان کوتاه یا بلند رئالیستی هم در عین حال، ایدهآلیستی است. این ادعا که دارم رئالیسم محض مینویسم، اصلا شدنی نیست. مگر میتوانیم همه واقعیت را بنویسیم یا تصویر کنیم؟ حتی فیلمسازان مستند هم دوربینشان را به صورت گزیده به روی پدیدهها میگیرند. حق هم دارند. اما سوال اینجاست که این گزینش چطور انجام میشود. همه ما با موضوعات اخلاقی و اجتماعی دست به گریبان هستیم. چنین فیلمسازان و داستاننویسانی خودشان مشکلات مثلث عشقی یا خیانتی دارند و به دنبال شریک جرم میگردند و میخواهند بگویند که فقط من این طور نیستم.
صادق هدایت بلد است چگونه بنویسد اما بلد نیست چه بنویسد
وی در ادامه سخنانش گفت: من به صادق هدایت به عنوان شروعکننده جریان داستان کوتاه در ایران احترام میگذارم. اما چرا، چه و چهجور مینویسد؟ با خواندن داستانهای هدایت از یک طرف، از مهارت این نویسنده و قلمش لذت میبرید اما از طرف دیگر میخواهید بالا بیاورید. این نویسنده در نامههایش هم اشاره کرده است که بیمار روانی است. خیلی دلم میخواست او را از نزدیک ببینم و با او به گفتگو بنشینم. او در نامههایش میگوید آینده هم مثل گذشته برایم بنبست است. به چنین نویسندهای باید گفت که تو بلد هستی بنویسی و چطور بنویسی اما بلد نیستی درباره چه بنویسی. او دوباره در نامهای اشاره میکند که پاییز به شکل کثیفی اظهار وجود میکند. شما به عنوان خواننده فکر میکنید که قرار است درباره بهار، مطالب خوبی بخوانید او بهار را هم بدتر پاییز توصیف میکند. هدایت در نامهای به جمالزاده میگوید که شکست و بیزاری سر تا پایم را گرفته و حوصله اعتراض هم ندارم. همه چیز بنبست است، همه جا بنبست است. آقای هدایت چنین واقعیتی که پاییزش بوگندو و بهارش آشغال است، واقعیت ذهنی شماست نه واقعیتی که در بیرون جریان دارد. اگر بهار واقعا آشغال و پاییز کثیف است، چرا هنرمندان دیگر بهار و پاییز را به گونه دیگری توصیف میکنند؟
رحیمپور ازغدی گفت: جملات هدایت هنوز هم قشنگ است اما به عنوان نویسنده؛ هدایت به عنوان یک انسان، یک بیمار است. پس میتوان محتوا را از فرم جدا کرد. اشاره کردم که در مقابل تکنیک، قلم و آرایههای ادبی هدایت سر تعظیم فرود میآوریم. مردم و هنرمندان همه یک چیز را میبینند اما شیوه گزارش کردنشان متفاوت است. حالا سوال از هنرمندی به نام صادق هدایت این است که تو چه پیامی برای من داری و چگونه میبینی؟ تو خودت در نامههایت اشاره میکنی که در حال استفراغ و قی کردن هستی. حالا چرا من باید قی تو را مصرف کنم؟ دقت داشته باشید که این موضوع وجه دیگری هم دارد. یعنی یک بچه مذهبی بیسواد میآید و انشای ضعیفی مینویسد و آن را به عنوان کتاب چاپ میکند. بعد وقتی که مخاطبی برای کتابش پیدا نمیشود، همه را متهم به حراملقمگی یا حرام بودن نطفهشان میکند و میگوید همه لقمه حرام خوردهاند که حرف حق من در آنها اثر نمیکند. خیر اینگونه نیست. شما بیسواد هستی برادر و باید اطلاعات و سواد کسب کنی.
این پژوهشگر در ادامه گفت: کاری که طرف مقابل انجام میدهد دقیقا عکس کار بچهمذهبیهاست. یعنی خیلی از مذهبیها محتوای خوب را در ظرف کثیف عرضه میکنند اما طرف مقابل محتوای کثیف را در ظرف تمیز میگذارد و به ما عرضه میکند. اینگونه میشود که ما هم که میدانیم این اثر بد است باز هم آن را مصرف میکنیم. من خودم را مثال میزنم که برای رفع خستگی به تماشای فیلم مینشینم اما در همان یک یا دو ساعت خستگی در کردن، مطالبی از طرف صاحب اثر به من منتقل میشود و پس از پایان اثر هم از او تشکر میکنم در حالی که اوست که از من تشکر میکند و میگوید ممنون که چشم و گوش و عقلت را در اختیار من قرار دادی. اگر حرفی مبنی بر این که فلان فیلم یا داستان حرفی ندارد و فقط دارد از درونیات میگوید، بیان شود، کاملا اشتباه است چون همه آثار دارند حرف خودشان را میزنند. ما هم نباید بگوییم حرفشان مزخرف است. قرآن کریم میگوید هر کسی که اثری دارد، در سر اثرش نزنید. هر کسی که کار هنری کرده، تا جایی که زحمت کشیده و موفق است، مورد احترام است. من مجاز نیستم بگویم چون آندره ژید همجنسگرا بوده، پس رمانش را نمیخوانم یا رمانش مزخرف است. یا نمیتوانم بگویم چون ژان پل سارتر، در برخی از آثارش اگزیستانسیالیسم بوده، پس با او کاری ندارم، نه خیر! کار دارم.
این حرفها را که سینما از اساس باطل است از کجا میآورید؟
وی افزود: هیچ اثری از بیخ باطل نیست. خواهش میکنم اسیر این دو جریان نشوید. در مقابل جریانی که گفتم، جریان دیگری وجود دارد که اینچنین همهچیز را نفی میکند و میگوید اصلا ذات رمان و شعر ضد دین است. هیچ اثری از بیخ و بن باطل نیست و اصلا افرادی را که میگویند سینما و تئاتر و داستان از اساس باطل و فاسد است، درک نمیکنم. هر محصولی نکات مثبت و منفی دارد. فلان نویسنده نثر خوبی دارد اما محتوای اثرش ارزش ندارد. ناصر خسرو گفت که گوهر فارسی را مقابل خوکان نخواهد انداخت. میدانید که خوک رژیم غذایی ندارد و همهچیز میخورد. برخی از هنرمندان هم خوکوار به مسائل نگاه میکنند و فقط صدای تشویق است که برایشان مهم است. خب باید به چنین هنرمندانی هم گفت تو هنرمند بزرگی هستی اما از منظر انسانی، حقیر هستی. دوستانی را دیدهام که میگویند ذات رمان، اومانیستی است، شعر ذاتش شیطانی است، سیاست ذاتش پستی است و ذات اقتصاد هم شرارت است. این حرفها را از کجا میآورید؟ این ذاتبازیها در نهایت همه عرصهها را به دشمنان انبیا تقدیم میکند. حالا عدهای با این منطق به غارنشینی رو میآورند و از جامعه کنار میگیرند اما عدهای هم از طرف دیگر پز روشنفکری میگیرند. افراد اینچنینی از آن غارنشینها خطرناکتر هستند چون آن غارنشینها حداقل در چشمت نگاه کرده و حرفشان را میزنند و با چماق هم به سرت میزنند اما خسارتی که روشنفکرنماها وارد میکنند، بسیار عمیقتر است.
رحیمپور ازغدی در ادامه با برگشت به بحث داستان، گفت: داستان حضرت یوسف(ع) ظرافت دارد چون درباره موضوعی است که اگر تقوا و اخلاق در روایتش رعایت نشود، تبدیل به محصول پورنو میشود. اما با این سوال میتوان مساله را حل کرد که پایان داستان حضرت یوسف به خیانت تئوریزه ختم میشود یا تقوی پیشه کردن؟ متاسفانه اینگونه تصور میشود که داستانهای مذهبی فقط باید در محیط مسجد و حسینیه و هیئت جریان داشته باشند. نمونهاش هم سریالهای مذهبی ایام مختلف سال است که در مناسبتها پخش میشوند. اتفاقا همین رویکرد، نگاه سکولار به دین و مذهب است. بعد میگویند دایره کار مذهبی، محدود و کوچک است.
وی در پایان سخنانش گفت: بنابراین این حرف که میتوان آثاری بدون ایدئولوژی خلق کرد، بیپایه و اساس است. زمانی بود که رمانهایی از جریانهای چپ و راست منتشر میشد. باید آثار مهم را خواند و دید. بعد از انقلاب، تعدادی از رمانهای چپگرا در کشورمان ترجمه شد. ترجمههای بهآذین یکی از بهترین ترجمههای آن دوران بودند که حتما باید خوانده شوند چون گنجینه واژگانی شما را بالا میبرند.