آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیات 166 و 167 سوره بقره﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوْا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ ٭ وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ﴾ بر سوخ كفر و نفاق در روح
تا قیامت تأکید کرد و گفت: اگر كفر و نفاق در روح رسوخ پيدا كرد و اين روح مجرد به اين تباهي آلوده شد و اين تباهي به منزله صورت نوعيه اين روح مجرد شد، او همواره ثابت است و ديگر مرگ نيست؛ نه اينكه ازلي است يا ابدي است مانند خداي سبحان كه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، [بلكه] چون دائماً ثابت است لذا مرگ در او راه ندارد.
وی در پاسخ به کسانی که به ابدي نبودن دوزخ و عذاب معتقدند گفت: نميشود گفت كه اهل نار ميميرند و نار هم افسرده ميشود لذا مسئله خلود از باب سالبه به انتفاي موضوع حل است يعني اصلاً روحي نيست و انساني نيست تا معذَّب باشد. اين برداشت نشانه آن است كه جهنم و آخرت براي يك عده مثل دنياست كه در دنيا عدهاي مدتي هستند بعد منقرض ميشوند در قيامت هم همان عده هستند بعد ميميرند؛ منتها خدايي كه ارحمالراحمين است اينها را بعد از اينكه احقابي از عذاب سوزاند نابودشان ميكند، [به زعم اينها] اين تازه شده رحمت حق! براي اينكه اگر خدا اينها را نگه بدارد و عذاب نكند با آياتي كه دارد ﴿لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ﴾ يا ﴿لاَ يُفَتَّرُ﴾ سازگار نيست كه اين را قبول دارند كه ممكن نيست كافر زنده باشد و عذاب نداشته باشد، از آن طرف بياورند بهشت ورود در بهشت را خدا براي كافرين تحريم كرده است؛ گفتند كه كفار زنده باشند و عذاب نبينند با آياتي كه دارد ﴿لاَ يُخَفَّفُ﴾ ﴿لاَ يُفَتَّرُ﴾ سازگار نيست، زنده باشند و بيايند بهشت اين هم با اينكه ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَي الْكَافِرِينَ﴾ سازگار نيست، گفتند پس چاره جز اين نيست كه آن خداي ارحمالراحمين اينها را از بين ميبرد، [به زعم اينها] اين تازه شده رحمت حق! با اينكه رحمت حق عبارت از افاضه است نه اعدام. مضافاً به اينكه اين يك دنياي ديگري است، خب آنها كه ده قرن زندگي كردند بعد مُردند وارد قيامت ميشوند، ده قرن آنجا دوباره زندگي ميكنند دوباره ميميرند، اين شده دنياي ديگر، اينكه قيامت نيست! اينكه دارالقرار نيست!
درختي که با آتش تغذيه ميشود و ميوه آن هم آتش است
وی در پاسخ به این شبهه افزود: اگر آنجا هم نابودي و مرگ باشد آنكه ديگر ميشود دنيا، آن هم پايان انسان نابودي باشد كه انسان براي ابد نابود بشود! مضافاً به اينكه مسئله شيطان را چه ميكنند، شيطان هم نابود ميشود؟ معشر جن و انس كه مخاطب قرآناند نشانه آن است كه جهنم تنها براي انسانهاي تبهكار نيست، جن تبهكار كه شياطين و گروه ديگري از آن فرقه هستند آنها هم گرفتارند، خب جهنم اگر از بين برود ابليس هم رأساً از بين ميرود؟ نابود محض ميشود؟ در حالي كه از ظواهر قرآن پيداست كه او يك موجود دائمي خواهد بود و دائماً معذَّب است. پس جهنم به هيچ وجه از بين نميرود، وقتي جهنم از بين نرفت عذاب نه تخفيف دارد نه فتور. سرّ اينكه جهنم از بين نميرود براي اينكه وقود جهنم يك موجود ثابت است كه انسان باشد، انسان جسمش ميميرد و نه جان و در قيامت جسمي دارد كه مناسب با آن عالم است حتي خطوط سرانگشتان او هم دوباره برميگردد كه ﴿بَلَيٰ قَادِرِينَ عَلَيٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ﴾ ؛ منتها جسم دنيا مناسب با دنياست و جسم آخرت مناسب با آخرت است. و آتش آخرت هم با آتش دنيا فرق ميكند؛ در دنيا شما درخت نداريد كه با آتش تغذيه بشود درختهاي دنيا را با آب اشراب و تغذيه ميكنند؛ اما در جهنم درختي است كه ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ ٭ طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ﴾ درختي است كه با آتش تغذيه ميشود و ميوه آن هم آتش است، اين شجره خبيثه خود ﴿شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴾ خواهد بود، چه اينكه شجره طوبا در بهشت است و از بهشت ميرويد و شجره خبيثه از جهنم سر برميآورد، درختي است كه با آتش تغذيه ميشود درختي است نسوز و همواره هست، شيطان اينچنين است. انسانها كه جانشان به كفر و نفاق سياه شد وقود نارند و اين وقود ماده آتشزاست و همواره هست، ثابت است، روح مجرد از بين نميرود.
عدم اختصاص جهنم به انسانها
صاحب تفسیر تسنیم با بیان اینکه مسئله جهنم اختصاصي به انسانها ندارد بلكه جنّ هم كه كفر ورزيد ـ چون آنها هم مكلّفاند ـ گرفتار جهنم ميشوند، تصریح کرد: شيطان هم گرفتار جهنم ميشود و شيطان براي هميشه ميماند، پس جهنم از بين نميرود و سرّش آن است كه وقود جهنم انسانها هستند، و ارواح آدميان كه وقود نار شد زوالپذير نيست. در قرآن كريم راجع به اينكه جنّ و انس هر دو مكلّفاند و هر دو گرفتار آتش خواهند شد آيات فراواني است؛ در سوره مباركهٴ «انعام» آيهٴ 128 اين است كه ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يَامَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِنَ الإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِنَ الإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاّ مَاشَاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴾ ميفرمايد به جنّ و انس تبهكار گفته ميشود كه جنّيها گروه فراواني از انسانها را به تباهي كشاندند و اولياي شياطين و جنّيها از انس، گفتند كه هر كدامِ ما از يكديگر بهرهاي گرفتهايم و به آن اجل مشخص رسيدهايم، آنگاه خدا ميفرمايد نار مكان شماست و شما دائماً در ناريد، مگر اينكه خدا بخواهد كه شما را بيرون بياورد و خداي سبحان هم كه بناي او بر اين است كه شما را مخلَّد كند كه اين استثنا در اين گونه از موارد تأكيد مستثنامنه است كه بحثش قبلاً گذشت. آنگاه در آيهٴ 130 همين [سورهٴ] «انعام» آمده است كه به جنّ و انس خطاب ميشود مگر حجت خدا بر شما تمام نشد: ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَيٰ أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَيٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ﴾ و در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» ميفرمايد: هرگز نعمتهاي بهشت نصيب كفار نخواهد شد و اينها وارد بهشت نميشوند.
تحريم بهشت بر كافر
آیت الله جوادی آملی در ادامه یادآور شذ: خب چون ديدند بگويند كافر وارد بهشت ميشود كه با آيات منافات دارد، بگويند كه در جهنم هستند منتها عذاب جهنم از اينها گرفته ميشود كه با آيات ديگر منافات دارد، آمدند گفتند كه جهنم و كفار همه از بين ميروند. خب تا كنون ميگفتند خدا ارحمالراحمين است، خدا اگر ارحمالراحمين است كه نبايد به عدم بكشاند كار را! در سورهٴ «اعراف» آيه 40 اينچنين است كه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلاَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ﴾ كه اين گفتند تعليق بر محال است يعني همان طوري كه ولوج و دخول جمل در سوراخ سوزن ممكن نيست، ورود جهنميها و كفار هم در بهشت ممكن نيست، بلكه ﴿وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾ . معمولاً قرائت معروف همين «جَمَل» است (كه تعليق بر محال است) يعني شتر در سَمّ و سوراخ سوزن فرورفتنش محال است ورود جهنمها در بهشت هم محال است؛ ولي بعضيها «جُمَّل» قرائت كردند (آن طوري كه ابناثير در نهايه دارد) ، «جمل» آن طنابهاي بزرگ و ضخيم كشتي هاست كه در هنگام لنگرانداختن از آن طنابهاي ضخيم استفاده ميكنند كه آن طناب ضخيم هرگز در سوراخ سوزن فرو نميرود. از نظر تناسب حكم و موضوع اگر «جُمل» (يعني آن طناب بزرگ و ضخيم) مطرح باشد انسب است، وگرنه هرگز مسئله شتر و ﴿سَمِّ الْخِيَاطِ﴾ تناسب اينچنين ندارد؛ اما آن جُمّل يعني آن طناب ضخيم قطوري كه كشتيها را با آن هدايت ميكنند و در لنگرگاه از آن طناب ضخيم استفاده ميكنند، خب آن با سوزن و نخ ارتباط دارد، علي اي حال هر دو به عنوان تعليق بر محال است.
تكويني بودن تحريم بهشت بر كافر
وی افزود: در همين سوره «اعراف» آيه 50 اين چنين آمده است كه ﴿وَنَادَي أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ﴾ خب در آن نشئه وقتي تبهكاران جهنم از بهشتيها آب يا ساير نعم بهشت مسئلت ميكنند، جواب ميشنوند كه خدا تحريم كرده است. تحريمي كه در آن نشئه بهشتيها به جهنميها ميگويند تحريم تكويني است نه تحريم تشريعي، چون آن نشئه جاي تشريع نيست؛ نظير حرمت مال مردم نيست كه يك امر تشريعي باشد. در آنجا كه خداي سبحان آب و ساير روزي ها را بر كفّار تحريم كرده است يعني هرگز آنها به نِعم بهشتي دسترسي پيدا نميكنند كه تحريم تكليفي است نه تحريم تشريعي؛ نظير جريان موسی(ع) كه فرمود: ﴿َحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ﴾ اين تحريم يك تحريم تكويني است نه تشريعي؛ يعني ما براي اينكه موسي را به مادرش برسانيم اين مراضع را، آن پذيرش دايهها را، رضاي دايهها را و ارتضاع اين كودك را بر او تحريم كرديم يعني نگذاشتيم او هيچ پستاني را قبول كند تا ايقدر ناله كند كه به مادرش برسد (﴿وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ﴾ كه اين يك تحريم تكويني است). در جهنّم و در قيامت سخن از تشريع نيست، اينكه بهشتيها دربارهٴ جهنّميها ميگويند: ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَي الْكَافِرِينَ﴾ يعني كفار را از نِعَم بهشت محروم كرده است، بنابراين آنها هرگز به بهشت و نِعَم بهشت راه ندارند.
تعذيب شيطان و جنيان تبهكار در جهنم
این مدرس عالی حوزه با بیان اینکه جهنّم مخصوص انسانهاي تبهكار نيست، بلكه شامل هر تبهكاري چه جن، چه انس، خواهد شد، افزود: شيطان سرسلسله تبهكاران جنّي است چون در قرآن دارد: ﴿كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ﴾ پس او هم در جهنم هست. در سوره «اعراف» هم آيه 179 فرمود: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا﴾. معلوم ميشود در جهنم تنها انسانهاي تبهكار نيستند، جنِّ تبهكار هم هست و شيطان هم از جنّيان تبهكار است و بلكه جزء پيشگامان است. و وقود جهنّم هم همين انسانهاي تبهكارند و اينها چون هرگز از بين نميروند، ثابتاند و مرگ براي آنها نيست، چون مرگ براي آنها نيست، دائمياند.
منافات نداشتن موجود محدود با ابديّت
آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این شبهه که موجود محدود(اعم از جن و انس) چگونه در بهشت و جهنم، براي ابد ميمانند؟ گفت: آن ابديّت به معني ثبات و دوام ثباتي است نه ابديت نامحدود، خُب بهشتيها كه بالأخره در بهشت نامحدود ميمانند، اين نامحدود بودن به معناي نامحدوديِ وجودي نيست. بهشتيها گرچه مادّه همراه آنها نيست امّا جسم هست، همين خطوط سر انگشتان هست، همين بدن هست به طوري كه هر كس را ببينيد ميشناسيد كه اين زيد است و آن عمرو است (بدون كمترين تفاوت)؛ منتها نظام آنجا نظام ديگري است غير از نظام دنيا. و اگر كسي خواست بگويد ما آن نظام را هم مادي ميدانيم خُب بداند، بالأخره حكمش اين است كه جسم آنجا زوالپذير نيست. جان آنجا مكلّف نيست و دائماً بر جسمش اشراف دارد و براي هميشه ميماند. نميشود گفت كه «اينها كه محدوداند چگونه ابدياند؟» محدوديت وجود با ثبات همراه است (اگر مجرد باشد)، آن نامحدوديِ در اصل هستي مخصوص ذات اقدس الهي است، تجرد از ماهيت مخصوص خداي سبحان است، تجرد از حدّ وجودي مخصوص خداي سبحان است؛ نه ثبات و دوام. خب لوح محفوظ هم ثابت است، مگر لوح محفوظ از بين ميرود؟ كتاب مبين از بين نميرود، لوح محفوظ از بين نميرود، امّ الكتاب از بين نميرود، مخازن الهي از بين نميروند كه فرمود:﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ ، مگر خزائن الهي از بين ميرود؟ اگر خزائن الهي هم از بين برود و خزائن ارضي هم از بين برود كه ديگر نميگويد: ﴿مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ ؟ پس آنچه كه عندالله است باقي است؛ انسانهاي مجرد عندالله اند و عندالله هرچه هست باقي است.