خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: نجفعلی میرزایی 12 بهمن امسال از سوی هیئت امنای «خانه کتاب» (وابسته به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد) به عنوان مدیرعامل جدید این موسسه معرفی شد. او که دکتری جریانشناسی اسلامی دارد و صاحب 15 اثر تالیفی و ترجمه و مسلط به زبان عربی و انگلیسی است، پیشتر رایزن فرهنگی ایران در لبنان هم بوده است. میرزایی همچنین به عنوان موسس و مدیر مرکز تحقیقات تمدنی در بیروت، موسس و مدیر مرکز اهل بیت (ع) در نیجریه، مشاور عالی رئیس و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه و نیز موسس، مدیر و سردبیر مجله علمی تحقیقاتی الحیاه الطیبه به زبان عربی، فعالیت کرده است.
مدیرعامل جدید خانه کتاب که در مراسم معارفهاش، از مجموعههای فرهنگی کشور خواست که حضور او را در این موسسه «فراخوانی برای دریافت ایدههای مدیریتی درست با هدف تحولخواهی در حوزههای کتاب» تلقی کنند، یکی از نقاط اتکای خود را ترکیبِ به گفته خودش «بسیار عالی و متفاوت» هیئت امنای خانه کتاب میداند؛ ترکیبی شامل چهرههایی چون احمد مسجدجامعی، علیاکبر اشعری، محمدعلی مهدویراد، محمدتقی سبحانی، محمدرضا وصفی، نجفعلی میرزایی، مهدی فیروزان، علی شجاعیصائین و سیدعباس صالحی.
میرزایی در اولین گفتگوی مشروح خود با رسانهها بعد از انتصاب به این سمت، به تفصیل درباره برخی از این «ایدههای مدیریتی در حوزه کتاب» سخن گفته است. مدیرعامل جدید موسسه خانه کتاب در بخش نخست این مصاحبه، نظرات صریح خود را درباره آینده فعالیت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) و فعالیتهای کلان حوزه کتاب در کشور که به گفته او «به پیمانکاران واگذار شده» بیان کرده است. او همچنین از تشکیل شورای تخصصی کتاب که هسته اصلی دفتر تخصصی مطالعات و مدیریت کتاب و کتاب پژوهی در این موسسه است، خبر داد. بخش نخست این مصاحبه در زیر از نظر مخاطبان میگذرد:
* شما در مراسم معارفهتان گفتید که «وضعیت کتاب در جمهوری اسلامی نه در شأن کتاب و تمدن اسلامی، نه در شأن کشوری مانند ایران و نه در شأن نظامی است که رهبری آن کتاب دوست ترین رهبر دنیاست». شان کتاب از نظر شما چیست؟
ابتدا این را باید بگویم که یکی از عوامل مهم رکود کتاب در ایران مانند هر حوزه دیگر، ضعف حرکت خبرنگاری حرفهای کتاب است. ما در ایران اساساً جایگاه فاخر و رسمی و قابل قبولی برای عنوان خبرنگاری حرفهای کتاب نداریم و وقتی ما خبرنگار حرفهای و رسانه حرفهای عرصه کتاب نداشته باشیم، مسئولان و مدیران و برنامهریزان کتاب هم با پرسشهای چالشانگیز میدان کتاب مواجه نمیشوند. غالباً خبرنگاران حوزه کتاب از مسائل حاشیه حرکت کتاب پرسش میکنند نه از متنِ خود کتاب و مدیریت کتاب. لذا بنده در خانه کتاب تصمیمهایی برای کمک به تثبیت عنوانی به نام «خبرنگاری حرفهای کتاب» دارم بلکه کمک کنیم به تقویت این جریان. اما اینکه چرا من اعتقاد دارم وضعیت کتاب در ایران در شان این نظام ما با این رهبری استثناییِ مطالبه کننده در حوزه کتاب و صاحب طرح و ایده و بلکه نگاه راهبردی به حوزه کتاب و اسلامی که بر اساس یک کتاب به نام قرآن کریم و انقلابی که بر اساس یک کتاب به نام «حکومت اسلامی» تالیف حضرت امام (ره) شکل گرفته است، نیست. پیداست که وضعیت کتاب ما کماً و کیفاً هیچ انسجام و همخوانی با این وضعیت مهم کتاب ندارد. لازم است من به بعضی از بحرانهایی که ما در حوزه کتاب با آن رو به رو هستیم، اشاره کنم؛ نکته اول اینکه کتاب یک رسانه و بلکه بزرگترین، تاریخیترین، ریشهدارترین و عمیقترین رسانه فرهنگی در تاریخ بشریت است. این رسانه هم یک موجود پویا، زنده و فعال است. یعنی رسانه باید ماموریت رساندن پیام به یک موجود زنده و در زمان و به روز را انجام دهد. اگر کتابی نتوانست با مخاطب خودش ارتباط برقرار کند، مثلاً کتابی دینی نتوانست با دغدغههای دینی یک انسان و با پرسشهای واقعی و عصری یک جوان یا یک کودک یا یک مرد یا یک زن و یا حتی یک حوزه حاکمیتی ارتباط برقرار کند و به چالشهایی که زمانه در برابر انسان قرار میدهد، پاسخ دهد، اطلاق رسانه بر این کتاب دیگر درست نیست. البته منظور من این نیست که کتاب، فقط رسانه است، گاهی بر اساس پیشینه تاریخی، نقش گنجینه معرفتی پیدا میکند؛ ما کتابهایی داریم که نسخههای خطیاند. این نسخههای خطی ماموریت ارتباط برقرار کردن با انسان معاصر از نظر رسانهای را ندارند. جایگاه تغذیهای و گنجینهسازی معرفتی دارند. این وضع کتابِ ما از نظر کیفی است. از نظر مسائل بنیادین دینی و مسائل مربتط با فروپاشی اخلاقی و تربیتی و آسیبهایی که در عرصههای اقتصاد و سیاست و فرهنگ نظام خودمان با آنها مواجه هستیم، ما شاهد حضور کتاب پاسخگو و عرضه کننده محتوای بدیل و جایگزین فکری نیستیم. ما در عرصه تریبت، شاید به اندازه انگشتان یک دست، نظام تربیتی منسجم و به روز اسلامی در قالب کتاب ارائه نشده است و هنوز هم بعضی از مراکز مهم در صدد ترجمه فلسفه تربیت هستند. اخیراً کتابی دیدم از موسسه امام خمینی (ره) قم که کتاب فلسفه تربیت بود، من وقتی از مترجم آن، آقای دکتر زارعان که از اساتید برجسته و مسئولان همین موسسه است، پرسیدم شما هنوز دارید در این حوزه ترجمه میکنید؟ ایشان گفتند بارها ما سعی کردیم کتابی در حوزه فلسفه اسلامی منتشر کنیم اما موفق نشدیم. پس ما از نظر کتاب، متاسفانه با یک وضع نابسامانی رو به رو هستیم. این از نظر محتوا. از نظر مدیریت کتاب هم من اساساً در جمهوری اسلامی، با رویکرد مدیریتی و مهندسی یکپارچه مبتنی بر مطالعات راهبردی مدیریتی کتاب، برخورد نکردهایم. یعنی نهادهای ما نهادهایی نیستند که بر اساس شناخت و مدیریت، به عرصه کتاب ورود پیدا کنند. من ناچارم صریح باشم و بسیار متاسفم که این را میگویم که در اغلب ادوار مدیریت فرهنگی ما، ما شاهد واسپاری مدیریت کتاب به پیمانکارها هستیم. یعنی عملاً نظام ما در لایههای خیلی بالادستی و کلان مدیریتی هم، به دنبال اینکه خودش عرصه کتاب را سیاستگذاری و مدیریت استراتژیک کند و با هماهنگی و ارتباط منسجم همه نهادهای درگیر عرصه کتاب، ما شاهد هیچ دفتر مطالعات تخصصی مدیریتی کتاب نیستیم. یعنی اغلب افراد، بودجههایی را در اختیار نهادهای بیرونی قرار میدهند و کار را برونسپاری میکنند و آن نهادها هم با نگاه پیمانکارانه، اقدام به برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران میکنند.
* مقصود شما از این واسپاریها، فقط موردِ نمایشگاه کتاب تهران است؟
نه در همه عرصهها اینگونه است. در عرصه نشر هم همینگونه است. شما بفرمائید چه دفتری به طور تخصصی در حوزه ممیزی کتاب تحقیقات کرده است؟ ما هنوز هم در حوزه ممیزی بر اساس سلایق عمل میکنیم. اصلاً تصور حذف ممیزی هم برای من سخت است. من فکر نمیکنم در تاریخ بشریت، کتابی در عرصه غیرممیزی منتشر شده باشد. بالاخره هر دستگاهی یک خطوط قرمزی دارد و این خطوط قرمز در هر جامعه و فرهنگ و تمدنی هست و البته متفاوت هم هست. معلوم است که ممیزی یک مسئله کاملاً عقلانی و منطقی است اما اینکه ممیزی، شکلش چطور باشد؟ کجا اتفاق بیفتد؟ آیا میشود بخش خصوصی هم وارد عرصه ممیزی شود؟ و قس علی هذا. بدتر از همه اینکه در کشور ما ممیزیهای مختلف با مدلها و رویکردهای مختلف اتفاق میافتد یعنی سختگیری که ما در عرصه کتاب میکنیم، در عرصه فیلم نمیکنیم. فرق یک فیلم با یک کتاب در ترویج مفاهیم چیست؟ اتفاقاً حساسیت فیلم بالاتر است؛ یک کتاب را ممکن است دهها نفر یا صدها نفر ببیینند اما یک فیلم را میلیونها نفر میبینند.
* شما معتقدید ممیزی در عرصه فیلم سهلانگارانهتر از عرصه کتاب است؟
بدون تردید همینطور است. ما شاهد فیلمهایی هستیم که به راحتی عرفانهای نوظهور را ترویج میکنند. ما در اغلب فیلمهای خارجی که دارد دوبله میشود، شاهد تلقین و وارد کردن مفاهیم بیگانهای به درون اندیشه کودکانمان هستیم. کارتونی برای کودکان وجود ندارد که فارغ از مدیریتهای پنهان نرمافزارانه در دنیا تولید شود. البته من الان در صدد کدام ممیزی سختتر و کدام آسانتر است؟ حرف من این است که در یک نظام یکپارچه، با نگاههای متفاوت، برای ممیزی اندیشه تصمیمگیری میشود؛ عرصه مطبوعات یک گونه و عرصه کتاب یک گونه دیگر است با اینکه گاه همان مقالات مطبوعاتی است که کتاب میشود. در عرصه رسانه هم یک الگوی دیگر داریم. این یعنی فقدان یک نگاه مهندسی یکپارچه و راهبردی به عرصه کتاب. یعنی یک آشفته بازار. برای اینکه این وضعیت سامان پیدا کند، به نظر من اولین اقدام این است که مدیریتهای فرهنگیِ درگیر کتاب، اداره پروژههای خودشان را به پیمانکاران واگذار نکنند. در همین خانه کتاب، خبرگزاری کتاب ایران به پیمانکار داده شده است. باورتان میشود؟!
* میشود دقیقاً منظورتان را از واگذاری این خبرگزاری به پیمانکار توضیح دهید؟
یعنی اینکه با یک پیمانکار قراردادی میبندند و به او میگویند شما این مبلغ را بگیر برای کارهای این خبرگزاری و دیگر خودت آن را مدیریت کن. در اینجا سردبیر، طرف پیمانکار است. یعنی سردبیر «ایبنا» در درون یک سیکل مدیریتی خبر، مدیریت نمیشود و در حقیقت یک خبرگزاری به یک پیمانکار واگذار میشود و مطالبات هم در شکلی فردی و شخصی و گاهی سلیقهای از آن فرد (سردبیر) خواسته میشود. مثلاً منِ نوعی که الان مدیرعامل خانه کتاب هستم، به سردبیر خبرگزاری کتاب میگویم شما اینطوری حرکت کن! در واقع مطالبات و حرکت خبرگزاری، سیستماتیک و مدیریتی نیست. در حالی که یک رسانه مانند خبرگزاری کتاب به ستاد فعال، آئیننامه و برنامههای منسجم و مطالعات تخصصی و فنی نیاز دارد. ما تا این لحظه وجه امتیازهای خبرِ کتاب با یک خبر سیاسی را بررسی نکردهایم. آیا یک خبرگزاری کتاب با یک خبرگزاری سیاسی یا اجتماعی در نُرمها یا استانداردهای تولید خبر، همسنگ و یکسان است؟ خیر، قطعاً تفاوت دارد. خبری که ما از کتاب میدهیم، قطعاً با خبری که از یک حادثه میدهیم، متفاوت است و قطعاً آن جذابیتها را هم ندارد. یعنی باید به فکر خلاقیت و ابتکار عمل در بنیان گذاشتن چیزی به نام رسانه تخصصی کتاب باشیم. در واقع ما شاهد سه مجموعه آسیب هستیم: آسیبهای کمیتی؛ کتابهای موجود پاسخگوی مطالبات مردم از عرصه کتاب نیست. آسیبهای کیفی؛ یعنی کتابهایی که تولید میشود، از اثرگذاریهای لازم برخوردار نیست. ما هنوز دست به تولید گفتمان مدرن و جدید اسلامی در قالب کتاب نزدهایم و وضعیت شناسی کتاب اسلامی ما خوب نیست کما اینکه در همه حوزهها هم وضعیت تقریباً همینطور است؛ در عرصه کتاب کودک از برخی جهات وضع ما بسیار بدتر نیز هست. دسته سوم آسیبها، آسیبهای مدیریتی است؛ ما اساساً حرکت مدیریتی فرهنگیمان در عرصه کتاب مبتنی بر فنون و مهارتهای زیرساختی مدیریتی نیست. من با نگاهی به مطالبات مقام معظم رهبری، حرکت دولتها را در مسیر تحقق دغدغههای رهبری نمیبینم و این خیلی نگران کننده است. لذا از مهمترین برنامههای بنده در خانه کتاب، تاسیس دفتر تخصصی مطالعات و مدیریت کتاب و کتابپژوهی است؛ چیزی که در مراسم معارفه هم قول آن را دادم. ما گام اول این اقدام را برداشتهایم که تشکیل شورای برنامهریزی تخصصی کتاب در خانه کتاب است. این شورا در واقع به شکل اتاق فکر دفتر مطالعات و مدیریت کتاب و کتابپژوهی عمل خواهد کرد و شاید این اولین اتاق فکری باشد که در موسسات دولتی حوزه کتاب ایجاد میشود.
* این شورا از چه کسانی تشکیل شده است؟
این شورا متشکل از 10 نفر از جمله آقایان سیدفرید قاسمی، یونس شکرخواه، محمدرضا موحدی، علیاصغر محمدخانی، امیرحسین اصغری و خود معاون امور فرهنگی وزیر ارشاد (سیدعباس صالحی) و چند نفر دیگر است. اعضای این شورا رویکردهای تخصصی کتابپژوهانه، حرفهای و همچنین سابقه بسایر طولانی در حوزه مدیریت و به ویژه مدیریت در عرصه کتاب دارند و در واقع خانه کتاب میخواهد همه پروژههای خودش را مبتنی بر طرح و برنامههایی بگذارد که این شورا به سامان میرساند و آن را از تصویب هیئت امنا خواهد گذراند و ما هم در خانه کتاب آنها را اجرایی خواهیم کرد.
* یکی از بحثها و در واقع طرحهایی که به آن اشاره کردید، مرتبط با خبرگزاری وابسته به خانه کتاب یا همان «ایبنا» است. ممکن است بفرمائید چطور میخواهید اهدافی را که در این خصوص دنبال میکنید، محقق خواهید کرد؟ این را از این جهت میپرسم که شما طی روزهای اخیر، راساً به این قضیه ورود کردهاید و حتی مشخصاً از یکی از سوژههای در دست انجام در ایبنا یعنی انتخاب چهره فرهنگی سال انتقاد کردهاید. [تمامی اخبار مربوط به این سوژه و همچنین سوابق آن، پس از اعتراض مدیرعامل خانه کتاب از سایت خبرگزاری کتاب ایران حذف شد]
اشکال اصلی من به مدیریت سابق خبرگزاری این است که این خبرگزاری توسط یک پیمانکار مدیریت میشده و این یک اشکال فنی و تخصصی است. ما میخواهیم خبرگزاری بازوی صفِ رسانهای خانه کتاب باشد نه یک پیمانکاری که از صفر تا صد، همه چرخه و فرآیندهای مدیریتی خبرگزاری تخصصی کتاب را انجام دهد چون اساساً این امکانات را ندارند. من نکتهای کلی در این باره میگویم و منظورم دوره فعلی فعالیت خبرگزاری یا سابق نیست اما ما شاهد تیمهای تخصصی مدیریت رسانه و خبر نبودهایم، شاهد طرح و برنامههای تخصصی رسانه کتاب نبودهایم. اساساً چه کتابهایی و بر اساس چه نُرمهایی، باید در این خبرگزاری، تیتر و خبر بشوند؟ شاخصهای تخصصی خبرنگاری کتاب چیست؟
* از نطر شما هیچکدام از اینها مشخص نیست. درست است؟
خیر. ما شاهد این سنجهها و شاخصها نیستیم. در شرایطی که ما باید جلوداری کنیم و به ارتقای حوزه خبرنگاری کتاب در ایران کمک کنیم، متاسفانه از پایگاههای خبری دیگر عقب هستیم. یعنی خود ایبنا از سرویسهای کتاب دیگر رسانهها عقبتر است و این قابل قبول نیست. ما در صدد این هستیم که ابتدا هستههای مهندسی خبرگزاری و رسانه تخصصی کتاب را در خانه کتاب تشکیل دهیم. قطعاً مدیران تخصصی حوزه کتاب در پایگاههای خبری تخصصی، این حوزه میتوانند به من کمک شایانی بکنند تا خبرگزاری کتاب با نُرمها و استانداردهای فنی رسانه کتاب فعالیت خود را پیش ببرد. ما در دورههای سابق، تقریباً شاهد حضور یک سردبیر حرفهای عرصه رسانه و متخصص عرصه کتاب نبودهایم. یعنی افرادی که همین الان هم آنجا هستند و بسیار محترم و زحمتکش هم هستند، قدرت این را ندارند که حرکت کتاب را تحلیل کنند و جریان رسانهای به نام کتاب را به عنوان سردبیر، رصدگری کنند. سردبیر فعلی خبرگزاری کتاب تقریباً کمتر از 10 روز به پایان ماموریتش با اینجا باقی مانده و بعد از آن هم قراردادش تمام میشود. در اینجا من صریح عرض میکنم که من نمیتوانم از دو شرط در مدیریت خبرگزاری کتاب ایران عقب بنشینم؛ اول اینکه هر کس دیگری که بعد از ایشان قرار باشد این کار را بکند، بدون تردید باید متخصص عرصه رسانه باشد و کار حرفهای در حوزه خبرگزاری و خبرنگاری کرده باشد. شرط دوم این است که باید کتاب پژوه و کتاب شناس باشد به اندازهای که بتواند جریان کتاب ایران را در حوزههای مختلف رصد کند، نگاه داشته باشد و به قلم خودش، سرمقالههای تخصصی و حرفهای کتاب را در این خبرگزاری، تحریر کند. اگر این دو شرط را نداشته باشد، بیشک ماموریت خبرگزاری به انجام نخواهد رسید. پیداست وقتی که سردبیر یک مجموعه، حرفه خبرنگاری کتاب نداند، معلوم است که دبیران سرویسها نمیتوانند از او حرف شنوی فنی داشته باشند، آنها توقع دارند سردبیر، واقعاً سردبیر باشد نه با انتخاب و انتصاب این مدیرعامل و آن مدیرعامل. این دو شرط برای «ایبنا» لحاظ خواهد شد و من خیلی خوشبین هستم که این اتفاق بیفتد. الان در خبرگزاری ایبنا، شاهد پوشش دادن به فیلم فجر و خیلی از اتفاقات دیگر هم هستید. شاید عکاسی از هنرپیشگان و کارگردانان و غیره هم در دستور کار باشد. شاید دعوت از سیاسیونی که جنجالبرانگیز هستند، در این ماهها روال شده باشد در ایبنا و آقای ایکس بیاید اینجا و آنجا سیاسی صحبت کند. واقعاً این روال حرفهای نیست. اگر ما بخش مهمان هم داریم، باید از پدیدآورندگان برجسته کتاب که در این حوزه، به صورت حرفهای کار کردهاند، دعوت بشود. باید ناشران برجسته، چهره اصلی در این خبرگزاری باشند. ایبنا باید منبع اصلی خبر برای کل سرویسهای فرهنگی در دیگر رسانهها باشد. ما در حال حاضر شاهد این مرجعیت و مرکزیت و کانونی بودن خبرگزاری کتاب در عرصه خبر نیستیم و این مسئله به مدیریت برمیگردد و به بودجه برمیگردد و همچنین مسائل دیگر. تحول در خبرگزاری ایبنا سرخط مهمی برای خانه کتاب است و این تحول بجز با پذیرفتن سیستمهای علمی و چرخهها و فرآیندهای فنی و حرفهای خبرگزاری ایبنا تحققپذیر نیست.
* اینطور که از صحبتهای شما برمیآید سردبیر فعلی ایبنا تا کمتر از 10 روز دیگر از این خبرگزاری جدا میشود و شما فرد دیگری را به عنوان سردبیر به هیئت امنا خانه کتاب پیشنهاد خواهید داد. آیا به گزینه مشخصی در این باره رسیدهاید؟
نه هنوز. البته افرادی هستند ولی من ترجیح میدهم نام نبرم چون آنها هم نپذیرفتهاند. البته گزینه من، فردی است در قد و قامت و شاخصهای حرفهای و توانمندی آقای سیدفرید قاسمی و دکتر یونس شکرخواه. هر فردی از هر سرویس تخصصی کتاب در هر رسانهای میتواند کاندید و نامزد این مسئولیت باشد. خدای متعال شاهد است که شاخصهای سیاسی یا جناحی و یا آشنایی و رفاقتبازی، در کار من بیمعنا است. خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی روشن است؛ افرادی که در مسئولیتهای رسمی و نیمهدولتی و یا دولتی شرکت میکنند، لزوماً باید مقید به خطوط ارزشی و خطوط قرمز نظام ما باشند، باید معتقد به ولایت فقیه باشند، باید معتقد به عظمت این انقلاب باشند، باید به قانون اساسی با همه تفاصیل آن باشند و به ریزِ دادههای آن التزام و اعتقاد عملی داشته باشند، باید برای کتاب و فرهنگ جمهوری اسلامی، مایه سربلندی و افتخار و کار حرفهای باشند. ما از افرادی که شاخصهایی در این حوزهها دارند، استفاده میکنیم. ما در خبرگزاری به تنها یک نفر نیاز نداریم؛ طرح تحولی که من خطوط کلی آن را بیان کردم، نیاز به تزریق نیروهای متعدد به ایبنا دارد. اولین اقدامی که در ابتدای سال 93 در ایبنا صورت خواهد گرفت، ایجاد شورای تحریریه و سردبیری تخصصی است؛ شورایی متشکل از دبیران فعلی و افرادی که در حوزه رسانه کتاب فعالیت حرفهای دارند و از جاهای دیگر به عنوان شخصیتهای حقیقی در در این شورا حضور پیدا میکنند. نباید بحث را به سمت یک فرد خاص و یک سکاندار به نام سردبیر که گرچه مهم هم هست، برد.
* گویا شما قصد دارید در نشریه «کتاب هفته» نیز چنین تغییرات ساختاری را اِعمال کنید. درست است؟
تا این لحظه که خدمت شما هستم، به هیچ عنوان به موضوع کتاب هفته ورود پیدا نکردهام. صحبت و حرف و جلسهای هم در خصوص تحول در آنجا نداشتهایم اما با توجه به اینکه یکی از اقدامات مهم آقای دکتر صالحی (معاون فرهنگی وزیر ارشاد و رئیس هیئت امنای خانه کتاب) انتخاب هیئت امنایی کاملاً متفاوت با هیئت امنای سابق است. تمامی اعضای هیئت امنای فعلی از فرهیختگان و برجستگان عرصه فرهنگ هستند. زمانی آقای شجاعی (مدیرعامل سابق خانه کتاب) به من گفت که این هیئت امنا را آنقدر بزرگ گرفتهاید که نمیتوانید با آنها کار کنید. من گفتم اصلاً ما میخواهیم و اصرار داریم که کار خانه کتاب مبتنی بر کارهای بسیار عمیق، علمی، فنی و تخصصی باشد و افرادی که الان انتخاب شدهاند، شاخصهای برجستهای در این زمینه دارند. نمیتوانم نگویم که هیئت امنای خانه کتاب نگاهی تحولگرا به خانه کتاب دارند و حامل پیامهای بسیاری در حوزه کتاب هستند و عزم هم کردهاند بر اینکه خانه کتاب شاهد تحولاتی بنیادین باشد، تحولاتی کمی، کیفی و مدیریتی. در نتیجه بخشی از خانه کتاب را نمیشود مستثنی کرد از این عزمِ تحولخواهی و بازمهندسی. اما برخلاف خبرگزاری کتاب ایران که من ناچار شدم ورود بیشتری به آن پیدا کنم، در بخشهای دیگر خانه کتاب و به خصوص «کتاب هفته» هنوز بحث به جلسه و طرح و مشورت نرسیده است. در خصوص ایبنا هم من باید این نکته را اینجا بگویم که چند وقت پیش که خبرنگار یکی از خبرگزاریها با من تماس گرفت و نکات عجیبی را مطرح کرد. من تعجب کردم و به او گفتم ما نمیدانیم بالاخره قسم حضرت عباس شما را باور کنیم یا دُم خروستان را. به او گفتم یک خبرنگار حرفهای باید از من مطالبهای کیفی بکند و مثلاً بگوید فلان جایزه ادبی، این معضلات کیفی را دارد و من در برابر چالشانگیزی او قرار بگیرم و نتوانم منفعلانه جواب بدهم. شما در برابر حق طبیعی یک مدیر که میتواند مدیر خودش را در راستای حرفهای کردن مجموعهای عوض کند، بدون اینکه بخواهید تبدیل شدهاید به یک عنصر فشار بر من که «شما چرا میخواهی آقای علمشاهی را عوض کنی؟» آقای علمشاهی برادر و عزیز من است اما وقتی من به این نتیجه رسیدهام که به دلیلهایی کاملاً منطقی ایشان نباید باشد و فرد دیگری باید کار را بر عهده بگرد، دیگر رسانه نباید علیه من جنجال درست کند. اگر رسانهها با من به عنوان مسئول کیفیتبخش به حرکت کتاب و جایزه و خبرگزاری و غیره، مواجهه کنند و من را به چالش بکشند، اتفاقاً بسیار هم خرسند خواهم شد. باورتان میشود کتاب در موسسه خانه کتاب چاپ شده است با 4000 غلط چاپی؟! آیا من نباید جلوی این اتفاقها را بگیرم. البته علتش این بوده که ما در خانه کتاب، اساساً سیستم برای ارزیابی و کنترل کارها نداریم. افرادی با یک امضا یک قرارداد میبندند و با یک امضای دیگر کتاب میرود برای چاپ. اگر من بخواهم به حرکت این موسسه، سیر منطقی بدهم، باید اجازه بدهید کار خودم را بکنم. اینکه تیتر بزنید «میرزایی: من فلانی را نمیخواهم» این کار حرفهای نیست. مطمئن باشید مشکل بودجه خانه کتاب مشکل اصلی خانه کتاب نیست و اینها بهانههایی است برای ادامه روندهای غیرحرفهای و کمیت محور. مسئله من در خانه کتاب، بودجه نیست، مسئله من اختیارات و فضای سالم و آرام برای تحول است.
* این اختیارات به شما داده شده است؟
بله، اختیارات دارم اما دومیاش (فضای سالم و آرام) نیست.
ادامه دارد...
---------------
کمال صادقی