دکتر علی اصغر مصلح در کتاب «ادراکات اعتباري علامه طباطبايي (ره) و فلسفه‌ فرهنگ» به تشريح نظريه‌ خود پيرامون نقش نظريه‌ي ادراکات اعتباري علامه طباطبايي (ره) در گفت‌وگوي عالم اسلامي با فرهنگ غربي پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «ادراکات اعتباري علامه طباطبايي (ره) و فلسفه‌ فرهنگ» از دو جهت قابل توجه است: از يک سو به موضوع «فلسفه‌ فرهنگ» مي‌پردازد که موضوعي نسبتاً بديع ـ حداقل براي فضاي انديشه‌اي ايران- است که همزمان با افزايش اهميت اين بحث ذيل مباحث «فلسفه‌هاي ميان‌ فرهنگي» به‌ تدريج در ايران نيز در حال طرح شدن است. 
 
مؤلف اين کتاب از آنجا که در تلاش است تا ظرفيت‌هاي ادراکات اعتباري علامه را براي تفکر در باب فرهنگ نشان دهد، ناگزير در بطن مباحث خود، به چيستي و چگونگي «فلسفه‌ فرهنگ» نيز اشاراتي دارد. از سوي ديگر مؤلف به‌تفصيل و با اشاره به مقالات مختلف علامه، به يکي از مهم‌ترين و چالش‌برانگيزترين مباحث معاصر در فلسفه‌ي اسلامي يعني «ادراکات اعتباري» مي‌پردازد.
 
به‌زعم مؤلف توجه به ادراکات اعتباري علامه طباطبايي تاکنون بيشتر معرفت‌شناسانه بوده و به ظرفيت‌هاي عميق اين بحث براي فهم عالم مدرن و معاصر و درک ژرف‌ترِ مناسبات حاکم بر آن، توجه چنداني نشده است. فلسفه‌ اسلامي در تاريخ خود بيش‌تر در پي ادراکات حقيقي بوده و هست و لذا تنها بر اساس داشته‌های فرهنگی خویش می‌اندیشد و هنوز تکثر برایش اهمیت پیدا نکرده است؛ ولي علامه طباطبايي با عطف‌نظر به ادراکات اعتباري راه توجه و گفت‌وگو با ديگر انديشه‌ها و فرهنگ‌ها را گشوده است.
 
در مقدمه‌ اين کتاب آمده است: «تلاش علامه طباطبايي ره در بحث ادراکات اعتباري، بهترین کوشش برای گستردن مبانی فلسفه‌ی اسلامی به منظور فهم عالم مدرن و معاصر و درک ژرف‌تر مناسبات حاکم بر آن است، حتی قرار گرفتن بحث در ادامه‌ی بحث پیدایش کثرت در ادراکات، حکایت از مواجهه آن متفکر با یکی از بزرگ‌ترین مسائل دوره‌ی مدرن، یعنی درک اسباب تکثر در فرهنگ‌ها و ارزش‌ها و هنجارهای غالب در تاریخ و عالم انسانی دارد.»
 
فهرست کتاب
 
پیش‌گفتار
درآمد
تاریخ تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ و تمدن 
زمینه‌های تاریخی برای تفکر دربارۀ فرهنگ 
انسان از کجا آغاز می‌شود؟ 
بازخوانی نظریۀ علامه‌طباطبایی از وجهی دیگر 
جای بحث ادراکات اعتباری در آثار علامه و نحوۀ طرح آن 
ادراکات فطری 
 سیری تفصیلی در مقاله‌های پنجم و ششم 
دو قسم اعتباریات 
نظریۀ ادراکات اعتباری در رسالۀ ولایت 
 تقریر دیگری از بحث اعتباریات 
 جمع‌بندی و تحلیل نظر علامه 
 گفت‌و‌گویی با علامه‌طباطبایی 
برخی نتایج و لوازم نظریۀ ادراکات اعتباری 
مقایسۀ دیدگاه‌های استاد و شاگرد 
مطهری و نقدی بر انتقادات ایشان 
روایت و نقدی دیگر 
داوری اردکانی و بحث اعتباریات علامه‌طباطبایی 
سابقۀ طرح نظریات شبیه اعتباریات در غرب 
بحثی درباب احکام کلی و متافیزیکی دربارۀ طبیعت و انسان 
سخن آخر
 
 
پيشگفتار
 
«فلسفۀ فرهنگ» یکی از گرایش‌های پراهمیت در فلسفۀ معاصر است. طرح نسبت «ادراکات اعتباری علامه‌طباطبایی» با «فلسفۀ فرهنگ» مستلزم آشنایی با دو سوی بحث است. موضوع ادراکات اعتباری نزد اهل فلسفه در ایران شناخته‌شده است؛ اما فلسفۀ فرهنگ و سابقه و چیستی آن، هنوز محل توجه قرار نگرفته و اثر درخوری دربارۀ آن منتشر نشده است. شاید، معقول‌تر آن بود که ابتدا دفتری دربارۀ فلسفۀ فرهنگ فراهم می‌آمد و سپس دفتر پیش روی گشوده می‌شد.
 
آنچه بر نگارندۀ این سطور گذشت نیز همان مسیر معقول بود. نگارنده که از چند سال پیش کار پژوهش در فلسفۀ فرهنگ را آغاز کرده بود، ضمن خواندن مراجع بحث، نظری هم به فرهنگ خویش داشت و همواره با این پرسش روبه‌رو بود که آیا زمینۀ طرح تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، در فرهنگ اسلامی‌ایرانی وجود نداشته است. پاسخ اجمالی، از ابتدا، مثبت بود و هرچه این پرسش و تأمل ‌تفصیل یافت، قامت حضرت علامه‌طباطبایی و به‌خصوص بحث «ادراکات اعتباری» ایشان بیشتر به‌چشم آمد.
 
مطالب این دفتر پیوندی اساسی با دفتر دیگری دارد که اگر حضرت حق مدد فرماید، در آینده با عنوان «فلسفۀ فرهنگ» منتشر خواهد شد. اما اینکه چرا این دفتر پیش افتاد، آن را به‌حساب دست تقدیر و تدبیری می‌گذارم که شاید حکمت آن هنوز پنهان باشد. درج نام علامۀ مهرکیش را بر این دفتر به فال نیک می‌گیرم و اثرپذیری از آن روح لطیف را برای هرکه با این دفتر نسبتی یافت، از حضرت حق سبحان خواهانم.
 
درآمد
 
برای آغازشدن تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، باید زمینه‌هایی فراهم می‌شد. در تاریخ تفکر فلسفی غرب نیز اندیشیدن دربارۀ فرهنگ مترتب بر زمینه‌هایی است. بدون تحولات بزرگ قرن هجدهم و به‌خصوص توجه فلسفی به تاریخ و تصور تقابل طبیعت و فرهنگ، تأمل فلسفی دربارۀ فرهنگ که بعدها «فلسفۀ فرهنگ» نامیده شد، پدید نمی‌آمد. حتی در دورۀ مدرن، با صِرف زاد و توشه‌ای که فیلسوفان راسیونالیست و آمپریست فراهم کرده بودند، بحث فلسفی دربارۀ فرهنگ آغاز نمی‌شد. در ایران هم تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ، تنها با مؤونۀ فیلسوفان کلاسیک اسلامی و ترجمۀ آثار فیلسوفانی همچون دکارت و هیوم پا نمی‌گرفت. متفکر باید در فضای زندگی مدرن، از قرن هجدهم به‌بعد، زندگی می‌کرده است تا زمینۀ پرداختن به این‌گونه پرسش‌ها را بیابد.
 
در عوالم ماقبل مدرن و پیش از آشنایی ملموس فرهنگ‌ها با تکثرات فکری‌فرهنگی، متفکران هر فرهنگ به‌اقتضای سنت‌های فکری و فلسفی درون فرهنگشان، مبانی‌ و اصولی طرح می‌کردند که جهت‌گیری غالب در آن‌ها، اثبات دریافت‌ها و اعتقادات قوم بود؛ اما پس از آشنایی عمیق متفکران هر قوم با اندیشه‌های دیگران، لااقل این اندیشه به ذهن آن‌ها خطور می‌کرد که بکوشند اسباب تکثر فکرها و فرهنگ‌ها را دریابند. برخی به این دریافت می‌رسیدند که انسان را موجودی ببینند که می‌تواند خود و جهان را به صورت‌های متفاوتی درک کند و رفتارهای مختلفی از خود بروز دهد. متفکری که فقط در پی فهم ادراکات حقیقی است، تنها براساس داشته‌های فرهنگی خویش می‌اندیشد و هنوز تکثر برایش اهمیت پیدا نکرده است. در عالم ما ایرانیان، به‌نظر می‌رسد علامه‌طباطبایی شخصیتی بی‌نظیر باشد که ضمن تضلّع بر فلسفۀ اسلامی، با مسئلۀ تکثر ادراکات و تکثر فرهنگ‌ها به‌طور جدی روبه‌رو شده و کوشیده است طرحی فلسفی برای پاسخ‌دادن به آن عرضه کند. بحث ادراکات اعتباری حاصل تفکر ایشان در همین جهت است.
 
رمز مخالفت بسیاری از معاصران علامه با این بحث، نرسیدن آنان به پایۀ تفکری بوده است که ایشان در آن واقع شده بود. علامه‌طباطبایی به دریافتی کاملاً متفاوت از عالم و آدم و به‌تبع آن، ادراکات، رسیده بود. او با توجه ‌به سنتی فلسفی که در آن رشد کرده بود، برای بیان دریافت خود کوشیده است. کار مرحوم علامه در این بحث، بهترین کوشش برای گستردن مبانی فلسفۀ اسلامی به‌منظور فهم عالم مدرن و معاصر و درک ژرف‌تر مناسبات حاکم بر آن است. حتی قرارگرفتن بحث در ادامۀ بحث پیدایش کثرت در ادراکات، حکایت مواجهۀ آن متفکر با یکی از مسائل اصلی دورۀ مدرن، یعنی درک اسباب تکثر در فرهنگ‌ها و ارزش‌ها و هنجارهای غالب در تاریخ و عالم انسانی است.
 
در این نوشته کوشیده‌ایم، پس از طرح کوتاه امهات تأملات فلسفی متفکران دورۀ مدرن دربارۀ فرهنگ، مطالب علامه‌طباطبایی دربارۀ اعتباریات را بازخوانی کنیم. برداشت کلی و فی‌الجملۀ نگارنده آن است که بازخوانی نظریۀ علامه دربارۀ اعتباریات، مبنایی درخور برای ورود به مباحث فلسفۀ فرهنگ است. به‌بیان دیگر، نظریۀ اعتباریات علامه را می‌توان برای پاسخ به پرسش‌های به‌اندیشه‌درآمده در حوزۀ فلسفۀ فرهنگ، مبنای محکمی دانست.
 
علامه‌طباطبایی فیلسوف بی‌نظیر برخاسته از سنت‌های فکری ایرانی‌اسلامی در زمان ماست. علت بی‌نظیری علامه، تنها اشراف و احاطۀ وی به این سنت‌ها و قدرت نفوذش در مسائل و موضوعات نبود؛ منش والای او در رویارویی با مسائل جدید تفکر، در تاریخ تفکر معاصر در ایران نظیری ندارد. داریوش شایگان می‌نویسد: «آن خصلتی از علامه که مرا سخت تکان می‌داد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. ایشان به همه‌ حرفی گوش می‌داد، کنجکاو بود و نسبت‌به جهان‌های دیگرِ معرفت، حساسیت و هوشیاری بسیار داشت». آنچه باعث توجه جدی راقم این سطور به علامه‌طباطبایی شده است، به‌همین خصوصیت بازمی‌گردد.
 
به‌نظر می‌رسد گشودگی علامه برای فهمیدن و شنیدن اندیشه‌ها و سخنان برخاسته از جهان‌های دیگر، باعث طرح نظریۀ ادراکات اعتباری شده است. علامه یگانه متفکر معاصر ایران است که با وجود برخاستن از جهان فکر اسلامی، سعی در تجربۀ جهان‌های دیگر هم داشته است. به‌نظر می‌رسد در پی چنین تجاربی درصدد طرح مبانی دیگری برای فلسفه بود، تا تنوع و تکثر پدیدآمده در عالم انسانی را توضیح دهد.
 
نظریۀ ادراکات اعتباری نشان‌دهندۀ دغدغه‌های پنهان آن متفکر است. به‌گمان صاحب این قلم، قلمرو اعتباریات را می‌توان با تسامح، قلمرو فرهنگ، به‌معنای مدرن و معاصر آن دانست. پرسش ناگفته‌ای که علامه را به‌سمت طرح امور اعتباری کشاند، بسیار شبیه پرسش‌های متفکرانی مانند ویکو، هردر، کاسیرر و حتی فروید و یونگ است. تفاوت علامه با این متفکران در فضا و بستر تاریخی و فرهنگی آن‌هاست. متأسفانه، مستندات مستقیم این برداشت بسیار اندک است؛ ولی همین اندک برای آغاز چنین بحث‌هایی کفایت می‌کند. شایگان در همان گزارش اضافه می‌کند: «من در آن زمان نوشته‌های یونگ را زیاد می‌خواندم و در کتاب انسان و جست‌وجوی روان یونگ غرق بودم. استاد علاقه‌مند بود بداند کتاب دربارۀ چیست.
 
من در دو کلام مطلب را خلاصه نموده و گفتم، اصل مطلب آن است که در حالی‌که قرون‌ وسطا روح جوهری و جهانی را موعظه می‌کرد، قرن نوزدهم توانست روان‌شناسی فارغ از روح را به‌وجود آورد...‘ استاد از این نکته چنان به‌وجد آمد که خواست این کتاب حتماً به فارسی ترجمه شود و بعد گفت: ’باید جهان را شناخت. ما نمی‌توانیم خود را در برج‌های عاجمان محصور و منزوی کنیم‘».
 
علامه‌ طباطبایی تشنۀ آشنایی با عوالم متفاوت بود. گسترۀ عالم انسانی را بسیار وسیع‌تر و متنوع‌تر از هم‌کسوتان خود می‌دید که در سنت‌های فلسفی و عرفانی و کلامی رشد کرده بودند. به‌همین علت، باید برمبنای سنتی که بدان تعلق خاطر داشت، زمینۀ گشوده‌شدن و درک دیگران را فراهم می‌کرد. او بیش از معاصران خود، به التزام به هویت خویش و درعین‌حال خروج از اعتقادات و التزامات خود قادر بود و می‌توانست با دیگران همراهی کند تا به مناطق فکری مشترک برسند. مهم‌ترین موضوع برای گفت‌وگوی متفکرانِ برخاسته از فرهنگ‌ها و سنت‌های مختلف، یافتن مناطق مشترک است. توان علامه برای همراهی و گفت‌وگو در مناطق مشترک فکر بی‌نظیر است. مرحوم مطهری معتقد بود عیب کار علامه در نظریۀ اعتباریات آن است که این نظریه در آثار قدما سابقه ندارد؛ اما به‌عکس، این را می‌توان مزیت کار علامه‌طباطبایی دانست. مطهری دغدغۀ جاودانگی اخلاق و دین دارد که البته دغدغۀ کلامیِ مهمی است؛ اما علامه دغدغۀ تنوع و تکثر اخلاق و دین و فرهنگ دارد که دغدغۀ فلسفی زمان ما است. اگر این دغدغه پاسخی بیابد، دغدغۀ جاودانگی هم صورت دیگری پیدا می‌کند. می‌توان دغدغۀ جاودانگی را بعد از تأیید تکثر، به‌صورت دیگری پاسخ داد.
 
اهمیت نظریۀ علامه، بردن بحث به منطقه‌ای است که کفِ تفکر است و با این مبنا، می‌توان با هر متفکر دگراندیشی وارد گفت‌وگو شد. آغاز بحث از اعتباریات، در واقع آغازکردن از کف انسان، یعنی از جایی است که از صرفِ وجود طبیعی فرامی‌رود و فرهنگ آغاز می‌شود. باتوجه‌به زمینه‌های پیدایش تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، می‌توان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفۀ فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی، باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود، راه برای اجزای بحث هموار می‌شود. به‌همین جهت مهم‌ترین بخش بحث، توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، «فرهنگ» نامیده می‌شود. 
 
کتاب «ادراکات اعتباري علامه طباطبايي (ره) و فلسفه‌ فرهنگ» تألیف دکتر علي‌اصغر مصلح که در 144 صفحه و در قطع رقعي طراحي شده است، توسط انتشارات پگاه روزگار نو در نيمه‌ دوم اسفندماه، روانه‌ بازار نشر خواهد شد.