خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: تو را فاطمه (يعنى بُرنده و جداكننده از آتش) گذاردم و به واسطه تو هر كس تو را دوست داشته باشد و ولايت تو را داشته باشد و ذريه تو را دوست داشته باشد و ولايت آنها را داشته باشد، من آنها را از آتش جدا مى ‏كنم!

مرحوم آیت الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی در کتاب معادشناسی (مجلد نهم) روایاتی را در باب فضیلت سیدة النساء العالمین از امام محمد باقر(ع) نقل بدین شرح نقل می کنند: فرات بن إبراهيم در تفسير خود، روايت می كند از سهل بن أحمد دينورى، با اسناد خود از حضرت صادق(ع) كه آن حضرت گفته‏اند: جابر به حضرت أبوجعفر امام‏ محمدباقر(ع) عرض كرد: فدايت شوم اى پسر رسول الله! حديثى درباره جده ات فاطمه زهرا(س) و در فضيلت و شرافت آن بى بى براى من نقل كن كه چون من آن را براى شيعيان بازگو كنم، خوشحال شوند!
 
حضرت باقر(ع) فرمودند: پدرم براى من حديث كرد، از جدم از رسول خدا(ص) كه چون روز قيامت بر پا شود، براى هر يك از انبياء و مرسلين منبرى از نور نصب مى ‏كنند و منبر من در آن روز از همه منابر بلندتر است. و پس از آن خداوند می فرمايد: «يا مُحَمدُ اخْطُبْ! اى محمد خُطبه بخوان!» و من خطبه اى می خوانم كه هيچ يك از انبياء و رسل همانند آنرا نشنيده ‏اند.
 
و سپس براى هر يك از اوصياء پيمبران منبرى از نور نصب مى‏كنند و براى وصى من على بن أبى طالب در وسط آن منبرها منبرى از نور نصب مى ‏كنند، و منبر او از همه منبرهاى آنان بلندتر است. سپس خداوند می فرمايد: «يا على اخطُب! اى على خطبه بخوان!» پس على خطبه اى می خواند كه هيچ يك از اوصياء پيامبران همانند آن را نشنيده ‏اند.
 
و پس از آن براى اولاد انبياء و مرسلين منبرهائى همانند آن منبرها نصب مى‏ كنند. و براى دو فرزند و دو سبط من و دو ريحانه من در ايام حيات و زندگانيم، منبرى از نور مى ‏باشد. سپس به آن دو گفته مى ‏شود: «اخطُبا! خطبه بخوانيد!» پس آنان دو خطبه می خوانند كه هيچ يك از اولاد انبياء و مرسلين همانندش را نشنيده ‏اند.
 
«ثُم يُنَادى المُنادى وَ هُوَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السلَامُ: أَينَ فاطمةُ بِنتُ مُحَمدٍ؟ أَينَ خديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ؟ أَينَ مريمُ بِنتُ عمرانَ؟ أَينَ آسيةُ بِنتُ مُزاحمٍ؟ أَينَ أُم كُلثُومَ أُم يَحيى بنِ زكريا؛ پس منادى كه جبرئيل(ع) است ندا كند: كجاست فاطمه دختر محمد؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست ام كلثوم مادر يحيى ابن زكريا؟» و همگى بر مى خيزند.
 
در اين حال خداوند تبارك و تعالى می گويد: اى اهل جمع و اى مجتمعين در محشر! امروز كَرَم براى كيست؟! محمد و على و حسن و حسين می گويند: «الله الواحدِ القهارِ: كَرم فقط از خداوند واحد قهار است.» خداوند می گويد: اى اهل محشر! من كرم را براى محمد و على و حسن و حسين و فاطمه قرار دادم! اى اهل محشر! اينك سرهاى خود را فرود آوريد و چشمان خود را فرو افكنيد كه فاطمه به سوى بهشت می رود.
 
در اين حال جبرئيل براى او يك ناقه از ناقه‏هاى بهشتى را مى آورد كه دو پهلويش فرو هشته است و دهانه‏اش از لؤلؤ تر است و بر روى آن ناقه، جهازى از مرجان است و آن ناقه در برابر حضرت زهرا می خوابد و حضرت بر آن سوار مى‏شوند و خداوند يك صدهزار فرشته بر مى ‏انگيزد تا از جانب راست او حركت كنند و يك صد هزار فرشته ديگر بر مى ‏انگيزد تا از جانب چپ او حركت كنند و يك صد هزار فرشته ديگر بر مى ‏انگيزد تا فاطمه را بر روى بال هاى خود می گيرند و حركت داده و تا درِ بهشت مى ‏آورند. چون به درِ بهشت می رسد، نگاهى به اين طرف و آن طرف مى ‏افكند.
 
خداوند خطاب می كند: اى دختر حبيب من! علت اين توجهت به اطراف چيست؟ در حالی كه من تو را به بهشت خودم دلالت كردم! فاطمه می گويد: اى پروردگار من! من دوست دارم كه قدر و منزلت من در امروز شناخته شود! خداوند می فرمايد: اى فاطمه، اى دختر حبيب من! برگرد و ببين كه در قلب هر كه محبت تو يا محبت يكى از ذريه تو باشد، دست او را بگير و داخل در بهشت بنما!
 
حضرت باقر(ع) گفتند: اى جابر سوگند به خداوند كه فاطمه در آن روز چنان شيعيان و محبان خود را جدا می كند همانند پرنده اى كه دانه ‏هاى خوب را از دانه ‏هاى بد جدا می كند. چون فاطمه با شيعيان خود به درِ بهشت برسند، خداوند در دل آنها مى‏اندازد كه نگاهى به اطراف بنمايند، و چون به اطراف نظر كنند، خداوند می فرمايد: اى محبان من! سبب التفات و توجه شما چيست؟! من كه فاطمه دختر حبيب خود را شفيع شما قرار دادم! شيعيان می گويند: اى پروردگار ما دوست داريم كه قدر و منزلت ما در امروز شناخته شود!
 
خداوند می فرمايد: اى حبيبان من! برگرديد و نظرى بيفكنيد و ببينيد، هر كس شما را به جهت محبت به فاطمه دوست داشته است، هر كس شما را به جهت محبت به فاطمه غذا و طعام داده است، هر كس شما را به جهت محبت به فاطمه پوشانيده است و هر كس شما را به جهت محبت به فاطمه آشاميدنى خورانده است؛ نظر كنيد و ببينيد، هر كس به جهت محبت به فاطمه زشتى و غيبتى را از شما برگردانيده است؛ دست او را بگيريد و داخل در بهشت بنمائيد!
 
حضرت باقر(ع) فرمودند: سوگند به خدا كه در ميان مردم غير از كافر و منافق و شك كننده در امر توحيد هيچ كس باقى نمى ‏ماند و چون اينان را در دوزخ ببرند، در ميان طبقات آن ندا كنند ـ همانطور كه خداى تعالى فرموده است: «فما لنا مِن شافعين* و لا صديقٍ حَميمٍ. [آيه 100 و 101، از سوره الشعراء]؛ از براى ما هيچ شفيعى نيست و هيچ دوست مهربانى نيست.»
 
«فَلو أَن لَنَا كَرةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ. [آيه 102، از سوره الشعرآء]؛ اى كاش براى ما يك بازگشت به دنيا بود، تا از مؤمنان بوديم.» حضرت فرمودند: هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ! از آنچه طلب مى‏كنند منع مى ‏شوند. «و لَو رُدوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنهُمْ لَكذِبُونَ. [آيه 28، از سوره الانعام‏] و اگر آنها را به دنيا برگشت دهند، هر آينه به همان كارهائى دست می زنند كه از آن نهى شده‏اند و آنان از دروغگويانند.»
 
موقف حضرت زهرا(س) در قیامت
 
و در «علل الشرآئع» از ابن متوكل از سعد از ابن عيسى از ابن سنان از ابن مُسكان، از محمد بن مسلم روايت كرده است كه گفت: من از حضرت باقر(ع) شنيدم كه مى‏گفت: براى فاطمه در روز رستاخيز موقف خاصى، در درِ جهنم است. چون روز قيامت شود، در پيشانى هر كسى نوشته مى‏شود كه اين مؤمن است و يا كافر است و به محبى كه گناهانش بسيار باشد، امر مى ‏شود كه به آتش برود.
 
چون فاطمه بر روى پيشانى او می خواند كه: محب نوشته است، می گويد: «إلهى و سيدى سَميتَنى فاطمةَ و فَطَمتَ بى من تولانى و تَوَلى ذُريتى مِن النارِ! وَ وعدُكَ الحَق وَ أَنتَ لَا تُخلِفُ الميعادَ: اى خداى من و آقاى من! تو مرا فاطمه نام گذاردى و به‏ واسطه من هر كسى ولايت من و ولايت ذريه مرا داشت از آتش بر كنار داشتى! و وعده تو حق است و تو خلف وعده نمى ‏فرمائى‏.»
 
خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: «صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ؛ إنى سَميْتُكِ فَاطِمَه وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبكِ وَ تَوَلاكِ وَ أَحَب ذُريتَكِ وَ تَوَلاهُمْ مِنَ النارِ! وَ وَعْدِىَ الْحَق وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ: اى فاطمه راست مى ‏گوئى؛ من نام تو را فاطمه (يعنى بُرنده و جدا كننده از آتش) گذاردم و به واسطه تو هر كس تو را دوست داشته باشد و ولايت تو را داشته باشد، و ذريه تو را دوست داشته باشد و ولايت آنها را داشته باشد، من آنها را از آتش جدا مى‏ كنم! و وعده من حق است و من خلف وعده نمى‏كنم!»
 
و اين بنده خودم را امر به آتش كردم، تا تو درباره او شفاعت كنى و شفاعت تو را بپذيرم تا اينكه براى فرشتگان من و پيغمبران من و مرسلينِ از جانب من و براى اهل موقف، موقف خاص تو نسبت به من و مكانت و منزلت تو در نزد من مبين و روشن گردد پس در پيشانى هر كس مؤمن نوشته شده بود، دست او را بگير و او را داخل در بهشت بنما!