به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پترونت، بر اساس این قرارداد ایران روزانه 500 هزار بشکه نفت به روسیه صادر خواهد کرد و در ازای آن کالا و تجهیزات روسی دریافت خواهید کرد. این میزان نفت به تنهایی به اندازه کل تولید نفت اکوادر (کوچکترین عضو اوپک) است! امضای این قرارداد برای اقتصاد ایران که در سالهای اخیر بهشدت تحت تأثیر تحریمهای یکجانبه (و البته غیرقانونی) اتحادیه اروپا و آمریکا قرار گرفته است، نقش اکسیژن برای تنفس را دارد.
سؤال این است: چرا روسیه که خود بزرگترین تولیدکننده نفت خام در جهان است، قصد دارد نفت ایران را بخرد؟ آن هم به میزان 500 هزار بشکه در روز، یعنی بیشتر از صادرات نفت خام ایران به چین در ماههای گذشته. بخش گاز و نفت 50 درصد از درآمدهای دولت روسیه را تأمین میکند و بودجه روسیه نیز با احتساب 100 دلار برای هر بشکه نفت بسته شده است. در حال حاضر اقتصاد جهانی در رکود نسبی به سر میبرد و تقاضا برای نفت چندان بالا نیست. در کنار این، احتمال افزایش قریبالوقوع تولید نفت عراق و آمریکای شمالی و ورود لیبی و برزیل به بازار وجود دارد. در مورد گاز نیز آمریکا، استرالیا و کشورهای آفریقای شرقی ممکن است هر آن وارد بازار جهانی شوند. ورود بیشتر نفت ایران به بازار، قیمتهای نفت را کاهش خواهد داد و درآمدهای دولت روسیه در پی آن کاهش خواهد یافت. این حقیقت دارد که روسیه در سالهای گذشته به دلیل خروج نفت ایران از بازارها، به لحاظ اقتصادی- بهواسطه قیمتهای بالاتر- سود برده است. ورود نفت ایران میتواند حاشیه سود روسها را هرچه بیشتر کاهش دهد. رشد اقتصادی روسیه را که مدنظر قرار دهیم، وضعیت از این هم بدتر میشود. روسیه که در فاصله بین سالهای 2000 تا 2008 بهطور متوسط نرخ رشد بین 6 تا 7 درصد را تجربه کرده بود، در سال 2013 اقتصادش تنها 1.4 درصد بزرگتر شده است. از این منظر، کاهش بیشتر درآمدهای نفتی روسیه میتواند اقتصادِ در حال رکودش را با وضعیت وخیمتری روبرو کند.
روسیه و مسئله صادرات نفت به چین
روسیه در ماه ژوئن سال گذشته یک قرارداد 270 میلیارد دلاری برای تأمین نفت چین به امضاء رساند. طبق این قرارداد شرکت دولتی روسنفت باید به مدت 25 سال، روزانه 290 هزار بشکه نفت به چین صادر کند. قسمت اعظم نفت صادراتی شرکت روسنفت قرار بود از میدان نفتی کاشاگان در قزاقستان تأمین و به چین صادر شود. اما به دلیل نشت گاز، تولید نفت از این میدان تا پایان سال جاری میلادی با تأخیر مواجه خواهد شد. بنابراین، شرکت روسنفت میتواند قسمتی از نفت ایران را تحویل بگیرد و آنرا به چین صادر نماید. به همین دلیل است که ابتدا نام شرکت روسنفت بهعنوان یک شرکت دخیل در این قرارداد مطرح شد. باقیمانده نفت صادرشده از طرف ایران نیز میتواند توسط روسیه در بازارهای جهانی به فروش برسد. روسیه میتواند فروش این نفت را بهنحوی مدیریت کند که قیمتها با کاهش جدی مواجه نشود.
از طرف دیگر، بعضی از صنایع روسی که طرف این تهاتر هستند و قرار است کالاها و تجهیزاتشان به ایران صادر شود یک رونق نسبی را تجربه خواهند کرد، چرا که عملاً بازارهای جدیدی را برای فروش محصولاتشان بهدست خواهند آورد. اگر تخفیف احتمالی که ایران در بهای نفت به روسیه خواهد داد را مدنظر قرار دهیم، این قرارداد میتواند در کوتاهمدت یک «بازی برد-برد» واقعی محسوب شود. از طرفی اقتصاد ایران با افزایش حدوداً 50 درصدی صادرات نفت روبرو خواهد شد و از زیر فشار تحریمها خارج خواهد شد؛ از طرف دیگر نیز روسیه میتواند تعهدات خود در قبال صادرات نفت به چین را عملی سازد و در صنایع صادراتی خود نیز با رونق مواجه خواهد شد.
مسائل ژئوپلتیکی و خروج از نظام «پترودلار»
موقعیت دلار آمریکا بهعنوان ارز پایه برای مبادلات جهانی انرژی، مزیتهای ناعادلانهای به اقتصاد آمریکا داده است. وجود دلارهای نفتی همواره پایهای برای قدرت اقتصادی این کشور بوده است. در واقع مبادله انحصاری نفت با دلار آمریکا باعث شده است تا تقاضای خارجی قابلتوجهی برای واحد پولی آمریکا ایجاد شود. این امر به آمریکا اجازه میدهد تا بدون ورشکستگی اقتصادی، حجم سرسامآوری از بدهی را تلنبار کند. در حالی که کشورهای بسیاری به خاطر بدهی ورشکست شده و دوران پرمشقتی از ریاضت اقتصادی را تحمل کردهاند (بسیاری از کشورهای جهان هماکنون در بطن چنین رویدادهایی قرار دارند) اقتصاد آمریکا سالهاست که بیش از توان واقعیِ اقتصادیاش مصرف میکند. بحران اقتصادی سال 2008 به کشورهای مختلف نشان داد که تکیه بر دلار آمریکا بهعنوان واحد مبادلات جهانی و واحد ذخایر ارزی تا چه میزان میتواند برای اقتصاد این کشورها مخرب باشد. این بحران که از موسسههای مالی در والاستریت شروع شد، در نهایت مردم بسیاری از کشورها را به دلیل وابستگیشان به دلار آمریکا تحت تأثیر فشارهای ویرانگر خود قرار داد.
چین اخیراً در بین کشورهای عضو گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) به دنبال این بوده است تا نقش دلار را تضعیف نماید و مسیر را برای انجام مبادلات به سایر واحدهای ارزی مهیا سازد. اما این مسکو است که اخیراً و پس از بحران اوکراین بهدنبال ایجاد یک نظام «پترو-روبل» است. احتمال اعمال تحریمهای شدیدتر بر علیه مسکو توسط واشنگتن باعث شده است تا این کشورها طرح مبادلات نفتی خود با واحدهای ارزی غیردلار را با سرعت بیشتری دنبال کند. حامیان اصلی این طرح سرگی گلاژیف مشاور اقتصادی پوتین و ایگور سچین مدیرعامل روسنفت هستند.
شرکت روسنفت در قراردادهای اخیر خود با چین و قرارداد بزرگی که در آستانه امضای آن با هند است، دلار را کاملاً حذف کرده است. پس حرکتها پیش از این آغاز شده و با «جنگ تحریم» بر علیه مسکو تنها این حرکات شدت گرفته است. در واقع، تهدید به اعمال تحریمهای شدیدتر بر علیه مسکو، جعبه پاندورای مصائب را برای دلار آمریکا باز کرده است و احتمال دارد دلار در آینده نزدیک بهکلی از مبادلات بینالمللی روسیه حذف شود. بانکهای روسی در روزهای گذشته اعلام کردهاند که ذخایر طلای این کشور مبادلات بینالمللی روسیه به روبل را تضمین خواهد کرد. این همان چیزی است که میتواند خواب روسای موسسات مالی در والاستریت را مشوش سازد. اگر آمریکا و اتحادیه اروپا با تحریک ناآرامیها در اوکراین، به الحاق کریمه به روسیه و جدایی احتمالی مناطق شرقی اوکراین دامن زدند، اکنون تحریمهای نمادین آنها بر علیه روسیه وضعیت را برای سیستم پترودلار بغرنج کرده است. یک ناظر بیطرف اکنون میتواند بگوید برای پوتین اوضاع بهتر از این نمیشد.
دلار در تاریخ معاصر خود چیزی بیشتر از یک واحد پولی و در حکم یک قدرت سیاسی، اقتصادی و ژئوپلتیک بوده است که از طریق آن، هژمونی اقتصادی آمریکا بر دیگر کشورها تحمیل میشده است. اما اکنون این نقش دلار به شدت تضعیف شده است و بهنظر میرسد که ما با دورانی جدید روبرو هستیم. قرارداد مبادله نفت در برابر کالا بین ایران و روسیه نیز دلار را به کلی حذف کرده است و بهخوبی در این چارچوب قابلتحلیل است.
روسیه و تحریمهای اقتصادی ایران
روسیه به هیچوجه تنها اهداف کوتاهمدت اقتصادی را در دوره اخیر دنبال نمیکند؛ بهنظر میرسد بحران اوکراین و سرسختی روسیه به اندازه کافی شواهد برای اثبات این ادعا فراهم کرده باشد. روسیه در سالهای اخیر به این نتیجه رسیده است که یا باید در مسائل بینالمللی نقش مستقل ایفاء کند و یا باید منتظر بماند تا بنا به برنامههای ژئوپلتیک آمریکا یکی پس از دیگری متحدان خود را از دست بدهد. وقتی فضا به سمت یک منازعه ژئوپلتیک تمامعیار پیش میرود، کمتر کشوری حاضر است منافع طولانیمدت خود را به پای برخی آوانسهای اقتصادیِ مقطعی قربانی کند. ایستادگی مسکو بر موضعاش در قبال بحران سوریه نه یک استثناء بلکه قاعده سیاست خارجی روسیه در دو سال گذشته بوده است.
روسیه به دنبال این است تا نقش مستقلی در مسائل خاورمیانه اتخاذ کرده و با تضعیف موضع عربستان، حضور خود در این منطقه را افزایش دهد. در واقع، مسکو بهدنبال ایجاد ائتلافهای استراتژیک در سطح جهانی و در منطقه خاور میانه است. قرارداد مبادله نفت در برابر کالا باید در چنین چارچوبی تحلیل شود. ایران و روسیه قصد دارند با پیشبرد قرارداد مبادله نفت در برابر کالا دو سناریو را مهندسی نمایند:
سناریو اول: با پیشبرد این قرارداد تا مراحل نهایی آن و به واسطه افزایش قریبالوقوع صادرات نفت ایران، موضع این کشور در مذاکرات هستهای تقویت خواهد شد و امکان چانهزنی برای بهدست آوردن یک معامله بهتر فراهم خواهد شد. در این سناریو ایران وزن بالاتری را در مذاکرات بهدست خواهد آورد و به هر توافقی تن نخواهد داد. در این حالت، در صورت رسیدن به توافق نهایی، روسیه عملاً به شریک استراتژیک ایران تبدیل خواهد شد.
سناریو دوم: در صورتی که مذاکرات هستهای با شکست مواجه شود، روسیه واردات نفت از ایران را آغاز خواهد کرد و به صفشکن تحریمها تبدیل خواهد شد. در این سناریو ایران فروش نفت به سایر کشورها نظیر چین و هند را نیز به ارزهایی غیردلار در دستور کار قرار خواهد داد و لذا بدون نیاز به غرب، تحریمها بهکلی با فروپاشی مواجه خواهد شد. در این سناریو روسیه به الگویی برای دیگر کشورها در زمینه نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل خواهد شد. قابلذکر است که کشورهایی نظیر چین، هند، ژاپن و کره جنوبی منافع بسیار زیادی بهواسطه افزایش واردات نفت خود از ایران دارند و وقتی تحریمها در حال فروپاشی باشد، اصرار واشنگتن دیگر هیچ کشوری را برای نادیده گرفتن این منافع قانع نخواهد کرد.
همانطور که ملاحظه میکنید قرارداد نفت در برابر کالا بین ایران و روسیه تنها یک حلقه از زنجیره نسبتاً طولانی روابط بین تهران و مسکو در دوران جدید خواهد بود. این قرارداد بنا به ذات خود و بر اساس شرایط اقتصادی روسیه و ایران برای یک دوره مقطعی طراحی شده است. پس از فروپاشی کامل تحریمها این قرارداد نیز شرایط وجودی خود را از دست خواهد داد؛ چرا که در این حالت ایران به راحتی و آزادانه میتواند نفت خود را بفروشد و روسیه نیز در زمینههای دیگری با ایران همکاری گسترده اقتصادی خواهد داشت.