محمدرضا مرزوقی در گفتگو با خبرنگار مهر از انتشار«شاهدخت بلخ» خبر داد و افزود: در این کتاب به بازآفرینی داستان عشق رابعه به غلام برادرش، بکتاش براساس«الهی نامه» عطار پرداختهام. رابعه، نخستین شاعره پارسیگوی است که در قرن چهارم زندگی میکرده؛ نزدیک به 60 بیت از اشعار او برجا مانده و مستندانی از زندگی این شاعره در دست نیست جز همان داستانی که عطار در الهینامه روایت کرده است.
سبه گفته نویسنده«مجموعه قصههای تالاب» براساس آنچه عطار روایت کرده، رابعه پس از مرگ پدر که والی بلخ بوده و بسیار به تربیت دخترش اهمیت میداده دچار افسردگی میشود. زیرا پدر در جامعه مردسالار ان روز به دخترش، اجازه و امکان تحصیل داده بوده و رابعه فنون رزمی میدانسته؛ شعر میگفته و نقاشی میکرده است. پس از مرگ پدر، برادرش حارث بر تخت مینشیند و رابعه بر بکتاش، غلام برادر عاشق میشود و دل میبندد.
مرزوقی به گفته خود برای نوشتن درباره رابعه به اشعار رودکی هم مراجعه کرده چراکه سراینده«بوی جوی مولیان» بیآنکه خود بخواهد در مرگ رابعه نقش داشته. براساس آنچه روایت شده، رودکی رهسپار بخارا بوده؛ میانه راه با رابعه ملاقات میکند و به مشاعره با او مینشیند و دختر کعب را شاعری بسیار توانمند مییابد تا انجا که در مهمانی امیر سامانی، شعری از رابعه میخواند و احساسات پادشاه سامانی را برمیانگیزد.
رودکی در معرفی رابقعه به پادشاه سامانی میگوید: شعری که اینچنین شما را برانگیخته از رابعه دختر کعب است که بر بکتاش، غلام برادر خود عاشق شده و این شعرها، بازتاب عشق او به بکتاش است بیخبر از اینکه برادر رابعه در آن مجلس حضور دارد. حارث به بلخ میرود و بکتاش را زندانی و رگ دستان رابعه را فصد میکند.
مرزوقی در «شاهدخت بلخ» به بازافرینی داستان عاشقانه رابعه و بکتش پرداخته یعنی دوره زمانی عاشق شدن رابعه بر بکتاش تا بردن او به حمام و فصد رگ دستان او را براساس«الهی نامه» عطار روایت کرده و کوشیده تا زبانش، زبانی شاعرانه باشد.
این داستان از زبان راویان گوناگون مطرح میشود. یک بار طوطی از رابعه میگوید و بار دیگر دایه از عشق او به بکتاش پرده برمیدارد. «شاهدخت بلخ» را انتشارات افق، همزمان با نمایشگاه کتاب در اختیار علاقهمندان میگذارد.