به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «دوازدهم» نوشته علی موذنی عصر روز سه شنبه 2 اردیبهشت با حضور سید مجید پورطباطبایی، فیروز زنوزی جلالی، محمدرضا گودرزی و نویسنده این اثر در محل سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد. احمد مسجد جامعی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد ارشاد اسلامی و رئیس فعلی شورای شهر تهران و محمد مهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما دیگر مدعوین این نشست ادبی بودند که البته در آن حضور نداشتند.
روایت مدیر اداره کتاب در سال 74از صدور مجوز برای یکی از کتابهای علی موذنی
در ابتدای مراسم رونمای از کتاب دوازدهم، حجت الاسلام و المسلمین سید مجید پورطباطبایی مشاور مذهبی کتابهای بنیاد ادبیات داستانی و مسئول اسبق اداره کتاب در دوره مسئولیت مسجد جامعی در معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، با مروری بر آثار انتشار یافته از علی موذنی ضمن بیان این نکته که «برخی نشانههای کتاب دوازدهم، در سایر آثار موذنی هم نمود دارد» گفت: حوالی ماه رمضان سال 1374 بود که من در یک فرصت شش ماهه به عنوان مسئول اداره کتاب در دوره ای که آقای مسجد جامعی مسئولیت معاونت فرهنگی وزارت ارشاد را برعهده داشت، بودم. آن زمان کتاب «ملاقات در شب آفتابی» از آقای موذنی توسط انتشارات قدیانی برای بررسی فرستاده شده بود. من حوالی ساعت 11 ظهر شروع به خواندن این کتاب کردم و یک ساعت و نیم مشغول خواندن آن بودم سپس بدون درنگ و بدون توجه به منشی دفتر آقای مسجدجامعی ، وارد اتاق او شدم و گفتم من این کتاب را خوانده ام و با آن گریه کرده ام شما هم هر کاری در دست دارید، زمین بگذارید و فقط این کتاب را بخوانید.
وی در ادامه نقل این خاطره افزود: ساعت 11 و 30 دقیقه شب آقای مسجد جامعی به من زنگ زد و گفت اگر تو با خواندن این کتاب گریستهای، من از خواندن نماز شبم هم مانده ام و همان شب بود که آقای مسجد جامعی مجوز انتشار این کتاب را صادر کرد.
پورطباطبایی در ادامه با اشاره به ویژگیهای دیگر آثار موذنی تاکید کرد: شماره 10 یا 11 نشریه دوران داستان 2.5 صفحه ای «سیمینه» آقای موذنی را چاپ کرده بود و در کنارش هم یک قصه از هوشنگ گلشیری بود ولی هر کس این دو را میخواند، فکر میکرد که گلشیری شاگرد دست چندم موذنی است و این زمانی بود که او هنوز در قید حیات بود.
مشاور مذهبی کتابهای بنیاد ادبیات داستانی ویژگی اصلی کتابهای موذنی را در این نکته بیان کرد که در این کتابها همواره یک دست هدایتگر حضور دارد که ما را هدایت میکند. موذنی در عرصه سفارشی نویسی هم کار کرده است اما با خواندن این آثار هم هیچ وقت احساس نمیکنید که با یک کار سفارشی روبرو هستید بلکه مخاطب با نوشته عجیب میشود.
پورطباطبایی خاطرنشان کرد: کارهای عمده ای که در کتاب «دوازدهم» انجام شده است، یکی این است که نویسنده از فرصت استفاده کرده و به خواننده ای که با مقوله تاریخی امام زمان آشنا نیست یاد میدهد که ایشان هم یک شخصیت تاریخی است و هم یک شخصیت در دوران معاصر؛ کار دوم این بوده که تلاش کرده مخاطبی را هم که فقط برای خواندن رمان این کتاب را دستش گرفته است، با خود همراه کند اما مهمترین کار این بوده که توانسته است جریانات انحرافی را که از ملاقات با امام زمان سخن میگویند، به شکلی صحیح نقد کنند.
موذنی هم از سوی نویسندگان چپ و هم از جانب نویسندگان راست، بایکوت شد
مدیر اسبق اداره کتاب وزارت ارشاد همچنین از آنچه بی انصافی درباره آثار علی موذنی و بایکوت او توسط هر دو جریان اصلی ادبیات ایران یعنی راست و چپ، خواند انتقاد کرد و گفت: بر کتاب «عشق سالهای جنگ» آقای حسین فتاحی ظرف دو سال ، 40 نقد نوشته شد و حاصلش این بود که این کتاب ظرف دو سال، شش بار چاپ شد اما کتاب «ملاقات در شب آفتابی» نوشته آقای موذنی در طول شش سال فقط دو بار چاپ شد. متاسفانه هم دگراندیشان، موذنی را بایکوت کردند و هم طرف مقابل و از جمله آقایانی مانند سرشار و کم مانده بود کسانی از این طیف بگویند او (موذنی) ملحد است.
پور طباطبایی ادامه داد: این بایکوت باعث شد رمان شب نامه که حجم آن 3 هزار و 30 صفحه است و برخلاف برداشت عمومی که «کلیدر» را که تقلید صرف و صد درصدی از «دن آرام» نوشته «شولوخوف» است و آن را بلندترین رمان ایران میدانند، این رمان (شبنامه) بلندترین رمان ایران است. این کتاب اصلا دیده نشد در حالی که در مهر 91 کلیدر برای نوزدهمین بار تجدید چاپ شد.
مشاور مذهبی کتابهای بنیاد ادبیات داستانی اضافه کرد: من دو بار رمان «دوازدهم» را خوانده ام و الان نیز که بار سوم است آن را میخوانم احساس میکنم کتاب تازه ای میخوانم؛ نقطه قوت موذنی این است که قهرمانهایش را طوری خلق میکند که مخاطب یا خود را جای او میگذارد و یا قطعا او را از اطرافیان خود میداند.
بیشتر کتابهای حوزه ادبیات دینی، سینهزنی ادبی است
در ادامه این جلسه فیروز زنوزی جلالی نویسنده و از برندگان سابق جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هم در سخنانی گفت: خاطرم هست که به اتفاق چند تن از دوستان به محلی میرفتیم که قرار بود در آنجا ادبیات دینی ما کارشناسی شود و اثر برتر را انتخاب کنیم و آنجا با حجم بسیار زیادی از آثاری درباره معصومین و امامان مواجه شدیم اما به رغم این حجم انبوه به یک افسوس رسیدیم و هم اینکه در دل تمام این کارها واقعا به چند اثر درخور میتوانیم برسیم که به شکلی هنرمندانه یک زندگی را تصویر کرده باشند؛ متاسفانه تعداد این آثار بسیار کم است.
وی همچنین تاکید کرد: بعد از انقلاب یکی از شاخههایی که به طور جدی آن پرداخته شد ادبیات مذهبی بود اما بدون تعارف میگویم که بیشتر آنها سینه زنی های ادبی و نوحه خوانیهای ادبی است؛ نویسندگان این قبیل آثار به محض اینکه وارد این فضا هم میشوند شروع میکنند به احساسی نوشتن و احساساتی شدن و بیشتر سعی میکنند دو دستمال اشک از مخاطب بگیرند.
زنوزی جلالی با ذکر مثالی افزود: متاسفانه در ادبیات دینی ما رمانهایی مانند «نازارین» اثر «کالدوس» که کتابی است درباره حضرت مسیح (ع) خالی است. اصولا به خاطر قرنطینهها و خط قرمزهایی که وجود دارد، پرداختن به این عرصهها کار هر کسی نیست اما علی موذنی یکی از نویسندگانی است که دغدغه اصلی اش اساسا همین است. کل آثار او نشان میدهد که او نگاهی باورمندانه به این عرصه دارد . موذنی از آن آدمهایی نیست که برای خوش آمد کسی سیستمی و جایی کار کند بلکه به خاطر دلش کار میکند. من اطمینان دارم که تا مسئله ای برای او جا نیفتاد از محالات است که درباره او بنویسد و رمان "دوازدهم" یک مصداق و شاهد این مدعای من است.
این نویسنده گفت: یکی از مشکلات ادبیات داستانی دفاع مقدس ما این است که نویسندگان این حوزه به رغم همه اتفاقاتی که در جبههها رخ داده، مسائل ادبیات دفاع مقدس برایشان عینی نشده و در ذهن آنها جا نیفتاده است و لذا من ِ مخاطب به باورمندی لازم درباره این آثار نمیرسم.
دهه 90؛ یک دهه بیابانی برای ادبیات ایران
زنوزی جلالی همچنین رمان «مامور» دیگر آثار علی موذنی را کتابی که به گفته وی مظلوم واقع شد و کسی توجهی به اهمیت آن نکرد، توصیف و تاکید کرد: «مامور» یکی از کم نظیرترین کارهایی است که در عرصه ادبیات دفاع مقدس ما اتفاق افتاده است. من هیچ جا به صداقت موذنی و مامور به خاطر زیرساخت درست این کتاب شک نکرده ام. موذنی در رمان دوازدهم برای ما هم داستان میگوید و هم به صورت تکان دهنده ما را با زندگی امام آشنا میکند تعلیقی هم که در پایان رمان دوازدهم بود، یک شگفتی و بسیار عالی بود. من میتوانم به صراحت بگویم که موذنی در این رمان دستش را روی قلبش گذاشته و کارش را انجام داده و این روند تداوم هم دارد.
او همچنین با بیان اینکه علی موذنی در کتابهایش نمیگوید بلکه نشان میدهد، این ویژگی را چکیده ادبیات دنیا عنوان کرد و با اشاره به آنچه دهه بیابانی 90 در ادبیات ایران خواند گفت از این جهت انتشار کتاب «دوازدهم» را باید به فال نیک گرفت و امیدوارم جامعه ادبی ما به دور از مسائل حاشیه ای، حق «دوازدهم» را محفوظ بدارد.
ادامه دارد...