یک استاد دانشگاه تهران گفت: وقتی پدیده کتابسازی پیش بیاید محصولی که نام کتاب دارد و شناخت آنها از کتابهای راستین بسیار دشوار است این محصولات زیاد می شوند حجم کتاب بالا می رود هزینه چاپ کتاب هم بالا می رود، ولی محتوای کتاب پایین می آید.

احد فرامرزقراملکی در مورد اینکه چرا با وجود تأکیدات اسلام بر دانش و تفکر کردن، مطالعه و کتابخوانی را به صورت یک فرهنگ تبدیل نکرده ایم به خبرنگار مهر گفت: اگر بخواهیم تحلیلی از علل و عوامل فردی و اجتماعی  این مسئله ارائه دهیم باید دو مقطع را از هم جدا کنیم. یکی سالهای اخیر است که باید آن را از سنت گذشته جدا کنیم. علت آن هم این است که سالهای اخیر، کتاب، رقیب ها و جانشین های سهل الوصول تری پیدا کرده است. یعنی به هر حال امروزه بحث ارتباطات مکتوب افراد باهم در جملاتی بسیار کوتاه در شکل کلماتی قصار به صورت پیامک یا تلفنی برای همدیگر بازگو می شود و قابل دسترسی است همین امر تأثیر منفی بر مطالعه و کتابخوانی گذاشته است.

استاد دانشگاه تهران افزود: دلیل این موضوع این است که وقتی ما صحبت هایمان را از طریق دیجیتالی و رسانه های مدرن انجام می دهیم هم خلاصه، هم عامیانه و هم سهل الوصول است به همین دلیل حوصله ها را طوری شکل می دهد که افراد جامعه حوصله خواندن کتاب که امری زمان بر است را ندارند. یعنی شما اگر یک کتاب کم حجم را با یک پیامک بخواهید مقایسه کنید می بینید که حوصله تان به کوتاه ترین ها معطوف شده است. هر چند می شود همین تهدید را به مطالعه و خواندن کتاب تبدیل کرد.

این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ و فلسفه هم عنوان کرد: یعنی می شود به لحاظ محتوایی پیام رسانه های دیجیتالی و مدرن را به سمت کتابخوانی جهت دهیم و این امر شدنی است. اما سؤال شما را طبیعتا نمی توان با توجه به حوادث و شرایط اخیر پاسخ داد. قاعدتا در یک نگاه تاریخی باید آن را دید. هر چیزی که بگویم نمونه ای از عواملی است که می شود به آن توجه کرد، یکی قصه ارزش بودن یا نبودن آگاهی در عمل است. به هر حال مردم به شعار نگاه می کنند اما با عمل زندگی می کنند. اگر در فرهنگی به صورت تاریخی، دانایی در عمل ارزش باشد طبیعتا افراد برای کسب آگاهی به سراغ کتاب و مؤلف و معلم خواهند رفت.

قراملکی در ادامه گفت: این مسئله بر می گردد به اینکه ما در حافظه اجتماعی و جامعه خودمان در طول تاریخ هِرم ارزش ها را چگونه سامان داده ایم. قصه ارزش بودن یا نبودن دانایی در عمل برمی گردد به اینکه آیا ما دچار وارونگی ارزشها هستیم اگر دچار وارونگی ارزشها باشیم آن ارزش بودن دانایی کمرنگ می شود و اگر هم دانایی را ارزش بدانیم ارزش خادم و نه ارزش مخدوم و اصیل خواهیم داشت. این مسئله باعث می شود افراد احساس نیازشان و خواست شان به کتاب پایین بیاید.

این پژوهشگر حوزه اخلاق اظهار داشت: نکته دیگر بحث کالای استراتژیک ندیدن محصولات علمی و فرهنگی است. اساسا مَثل ما مَثل کسی شده که داشت از پشت بام می افتاد به او هشدار دادند اما آنقدر عقب رفت که از آنطرف پشت بام داشت می افتاد. به این معنا که ما آمدیم گفتیم این کالای علمی و محصول فرهنگی (کتاب)  برای اینکه مهم است باید ارزان باشد و افراد بتوانند یا قیمت ارزان آن را بخرند. این مسئله خودش  مطلوب بود ولی تلقی ما از این ارزان شدن به جای اینکه خود کالا و هزینه هایش را از طریق دولت تأمین کنیم یک کاری کردیم که این کالا به جای ارزان شدن ارزن شد یعنی بی مقدار شد و در نتیجه آن را کالا نمی انگاریم، وقتی سبد خریدمان را بر می داریم و می رویم خرید کنیم در سبد خریدمان کتاب جایی ندارد، چه برسد به اینکه کتاب را کالای استراتژیک بدانیم.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران یادآوری کرد: در جامعه در سطح سازمانی، دانش  کالای استراتژیک نیست. وقتی سازمانها  مدیریت خرید می کنند در این مدیریت خرید اصلا دانش رقمی نیست و وقتی که مدیریت بازرگانی هم می کنیم باز دانشمان را برای فروش، رقمی و کالایی نمی دانیم. باید بتوانیم کالای استراتژیک و علمی که در قالب کتاب عرضه می شود این را بویژه در سازمانهای کسب و کار به صورت یک فرهنگ در بیاوریم.

وی ادامه داد: تفاوت آن عرضم با عرض فبلی ام دو نکته است. وقتی می گوییم دانایی ارزش نشده بحثم ارزش اقتصادی نیست؛ بلکه ارزش به معنای اخلاقی کلمه است. اما وقتی که می گویم کالای استراتژیک نیست اتفاقا بعد استراتژیک آن را در نظر دارم . فرق دیگر این است که اولی برای عموم جامعه است ولی در اینجا با سازمانهای کسب و کار روی سخنم است. یک عامل اجتماعی سومی هم سراغ دارم آن این است که اگر فرایند محصولی که به نام کتاب ختم می شود چه در بخش فرایند تولید فکر و چه در بخش فرایند پدید آوردن کتاب، سلامت اخلاقی مان و ارتقای آن را حفظ نکنیم طبیعتا  محصولی که بیرون می آید مورد اقبال و توجه قرار نخواهد گرفت.

قراملکی افزود: در جامعه مان بویژه در حوزه علوم انسانی همیشه پژوهشگران و محافل پژوهشی و خود پژوهش همیشه حاشیه دار هستند. یعنی مؤلف یا پژوهشگری داریم که کارش تولید محصولی به نام کتاب است زیرا کتاب محصول فرهنگی است؛ اما این پژوهشگر در این مملکت یا مرید یا دشمن دارد. منظورم از حاشیه این است که مریدها به جای خواندن کتاب مؤلف یا پژوهشگر را تحسین می کنند و دشمنان هم به جای خواندن کتاب مؤلف یا پژوهشگر به او ناسزا می گویند. در هر دو حالت یک نتیجه واحدی می گیریم و آن این است که اصلا کتاب نمی خوانیم. این حاشیه دار کردن علم ، این سیاست زدگی و حزب گرایی عالم علم که در عالم علم علما بخواهند مریدهایی داشته باشند یا نخواهند داشته باشند اما جامعه برای آنها مریدها و دشمنانی را تحمیل می کند. دراین صورت به جای اندیشه، احساس می نشیند و احساس، دیگر نیازی به اندیشیدن ندارد؛ تحریک شدن یا تحریک کردن احساس به کتاب نیازی ندارد.   

وی ادامه داد: اما این اندیشه است که نیاز به کتاب دارد. در مورد افراد بسیار زیادی دقت کرده ام و دیده ام که اساسا کتابهایشان به جای اینکه خوانده شود ویترین می شود بوسیله مریدان و مخالفان خوانده نمی شود. اگر این حاشیه داشتن پژوهش را درمان کنیم، آن روایت گرانبار ائمه را که فرمودند به سخنگو نگاه نکنید به سخن بنگر. اگر این سفارش را فرهنگ  و نهادینه کنیم طبیعتا میزان اقبال به کتاب که همان سخن مکتوب است بیشتر خواهد شد.

این نویسنده تصریح کرد: یکی از موانع همین بود. مانع دیگر این است که متأسفانه پدیده کتاب سازی در جامعه ما به صورت بحرانی دارد رشد می کند. وقتی پدیده کتابسازی پیش بیاید محصولی که نام کتاب دارد و شناخت آنها از کتابهای راستین بسیار دشوار است این محصولات زیاد می شوند حجم کتاب بالا می رود هزینه چاپ کتاب هم بالا می رود، ولی محتوای کتاب پایین می آید.

قراملکی یادآور شد: آن وقت ما آدمها به آزمون و خطاهایمان احترام می گذاریم یعنی وقتی یک کتابی را می خوانیم می بینیم که چند ساعت وقتمان را گرفت و هم به لحاظ مالی سرمان کلاه رفته است؛ دیگر رغبت نمی کنیم که این آزمون را دوباره انجام دهیم. به هر دلیل کتابسازی در هر جامعه ای رخ بدهد فرهنگ مطالعه آن جامعه را آسیب می زند و این کار یک پدیده بسیار ناگوار و غیر اخلاقی است، که افراد فکر می کنند اگر زیاد بنویسند یا کتابهای زیادی منتشر کنند بهتر است.

استاد دانشگاه تهران افزود: مورد دیگر، نوعی تقلب علمی است که در فرایند نشر ، تولید کتاب و تحقیق و پژوهش ، اگر سلامت اخلاقی نداشته باشیم امکان اقبال به کتاب پایین می آید. از جمله بحث سرقت علمی است. وقتی که ما به دلیل بی مبالاتی اخلاقی محصولاتی را از این و آن گرفته و به نام نویسندگان مختلف منتشر می کنیم همین آلودگی ایجاد می کند و این کار بی رغبتی به کتاب را هم ایجاد می کند.

این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ و فلسفه هم درپایان سخنانش گفت: یک ملاحظه انتقادی نسبت به همه کسانی که در برگزاری نمایشگاه کتاب ایثارگرانه فداکاری می کنند  بگویم. ضمن تشکر از آنان، این نقد را دارم که ما داریم یک طوری کسب و کار غیر علمی را با عرضه محصولات علمی کنار هم می گذاریم. طبیعتا آن قبلی این مسئله را تحت الشعاع قرار می دهد. وقتی کسی به نمایشگاه می رود مرتب در هجمه تبلیغاتی کالاهای فرهنگی قرار می گیرد که بسیاری از آنها هم اعتبار علمی ندارند . آنقدر این سروصدا و بوق و کرنا و تصویرهای ذهنی، خواننده را مشوش می کند که وی اصلا احساس نمی کند که هدف از برپایی این نمایشگاه چه چیزی است.  آیا عرضه و معرفی آثار چاپ شده است یا خدای ناکرده تبلیغات برای فروش کتابهایی است که در انبارها مانده است. البته در بخش علمی این انتقاد وارد نیست. در بخشی که به نام کتابهای کمک آموزشی به نام کتابهای کنکور به ویژه در سطح فوق لیسانس و دکتری در حاشیه نمایشگاه ها، دارد فضای غالب را به خودش اختصاص می دهد و حقیقتا به فرهنگ اقبال به محصولات علمی آسیب می زند.