به گزارش مهر، بی بی سی در تحلیل خود می نویسد: سفر ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه به چین در فضا و بستری صورت میگیرد که کمتر سابقه داشته است. روسیه میکوشد که مناقشه با غرب و فشار ناشی از بحران اوکراین را از طریق تنگاتنگترکردن رابطه با چین کماثر کند. چین نیز در این معادله به دنبال منافع خود است. با این همه مناسبات دو کشور برای استراتژیک شدن با موانعی روبرو است.
رئیس جمهور روسیه امروز ۲۰ می به شانگهای سفر کرد تا هم با همتای چینی خود به مذاکره بپردازد و هم در "کنفرانس اقدامات تعاملی و اعتمادساز در آسیا" شرکت کند. این سفر به ویژه به علت چالش های بهوجود آمده میان روسیه و غرب بر سر اوکراین از اهمیت و توجه خاصی برخوردار شده است. این پرسش مطرح است که تا چه حد کرملین برای ایستادگی در برابر غرب به چین روی خواهد آورد و از این رابطه به عنوان برگی قدرتمند در بازی ژئوپلتیک در شرق اروپا بهره خواهد برد.
از سوی دیگر چین تا چه حد مصالح و منافع خود را در نزدیکی به روسیه میبیند و تا چه حد به سوی مناسبات استراتژیک با این کشور گام برخواهد داشت؟ عوامل نزدیکساز و دورساز میان مسکو و پکن کدامند و نوع رابطه آنها با سایر قطبهای بینالمللی چه نقشی در این دوری و نزدیکی بازی میکند؟
قطعیشدن خط لوله گاز زیر تاثیر بحران اوکراین
در ر اواسط مارس گذشته، یعنی دو ماه پیش از سفر پوتین به چین، سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه در حالی که این کشور در گرماگرم بحران کریمه به سر میبرد، مکث معناداری روی رابطه با چین کرد و گفت که دو کشور مناسبات اقتصادی خود را به حدی گسترده و فشرده خواهند کرد که تنها با صفت "ناب و نفیس" قابل توصیف باشد.
رسانههای روسیه نیز در همین راستا از افزایش ۱۰۰ درصدی حجم مبادلات دو کشور در ۵ سال گذشته و رسیدن آن به ۹۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ یاد کردند. آنها به ویژه به برجستهسازی صدور آتی گاز روسیه به چین پرداختند که قرار است قرارداد آن در سفر پوتین امضا شود.
داستان لوله گاز روسیه به چین از بیش از یک دهه پیش مطرح بوده است و طرفین معمولا اختلاف بر سر قیمت را مانعی بر سر توافق اعلام کردهاند. اما سوءظنهای تاریخی دو کشور نسبت به یکدیگر و رقابتهای پنهان و آشکار آنها بر سر حوزه نفوذ، به ویژه در آسیای میانه و شرق آسیا عامل مهمتری بر سر اجرایی نشدن این پروژه بوده است.
مسکو تاکنون این واقعیت را که در همسایگیاش، قدرتی در حال برآمد است که با جمعیت میلیاردیاش و با سهم بزرگش در اقتصاد جهان در مقامی برتر خواهد ایستاد، با رضایت و خشنودی استقبال نکرده است، ولو که این برآمد در راستای نظر کرملین مبنی بر لزوم ایجاد جهان چندقطبی و شکست انحصار ابرقدرتی آمریکا بوده است.
اینک اما ظاهرا بحران اوکراین به خصوص روسیه را به سوی انعطاف بیشتر و حصول توافق سوق داده است.
این لوله گاز قرار است از سال ۲۰۱۸ به مدت سی سال، سالانه ۳۸ میلیارد متر مکعب از گاز سیبری را به چین منتقل کند تا یک چهارم نیاز انرژی این کشور را برطرف سازد. هم رشد اقتصادی بالای چین و همه تلاش این کشور برای کاستن از نقش ذغال سنگ در سبد انرژیاش سبب شده که واردات گاز از روسیه بیش از پیش جذاب و به صرفه ارزیابی شود.
انعطاف روسیه همانگونه که گفته شد با مناقشه کنونی با غرب بر سر اوکراین بیارتباط نیست. از زمان اعمال تحریمهای سبک غرب علیه روسیه ۱۶۰ میلیارد دلار سرمایه از این کشور خارج شده و اروپا در مجموع بیش از پیش به دنبال متنوعکردن منابع تامین انرژی خویش و کاستن از وابستگی در این زمینه به روسیه است. این عوامل سبب شدهاند که گزینه چین بیش از پیش برای روسیه از اهمیت برخوردار شود، به گونهای که برای تامین نظر پکن تخفیفهایی قابل اعتنایی در قیمت گاز صادراتی قائل شده است.
دو اقتصادی که کمتر قابل مقایسه اند
چین به سهم خود در سالهای گذشته نشان داده است که نیاز مبرم و عاجلی به گاز روسیه ندارد و امکان تامین انرژی از منابع دیگر نیز برایش موجود است. ایجاد یک خط لوله گاز از ترکمنستان و خط لوله دیگری از خلیج بنگال و از راه برمه از جمله اقدامات چین در بازی با کارتهای مختلف و اخذ موضعی قوی در مذاکرات گازی در برابر روسیه بوده است. اینک بحران اوکراین نیز به کمک چین آمده است تا در توافق گازی یادشده و تنظیم قرارداد مطابق با مصالح و منافع خود دستی بازتر داشته باشد.
این نیز هست که در زمینه اقتصادی، توان روسیه با چین تقریبا غیر قابل مقایسه است. روسیه هنوز به لحاظ اقتصادی عمدتاً یک صادرکننده مواد خام به شمار میرود. ۵۰ تا ۶۰ درصد صادرات این کشور در سال ۲۰۱۳ کماکان نفت و گاز بوده، در حالی که واردات آن را تا ۴۰ درصد ماشینآلات و فناوریهای صنعتی و تولیدی و مصرفی تشکیل میدادهاند.
همزمان اما چین به یک کشور صادرکننده کالاهای مصرفی و صنعتی و سرمایهای بدل شده. این کشور یک سوم رشد اقتصادی دنیا یعنی دو برابر کل کشورهای صنعتی را در حال حاضر به نام خود رقم زده است. بزرگترین ذخایر ارزی دنیا در دست آن است و همچنین، بزرگترین بستانکار ایالات متحده به شمار میرود.
اگر برای اروپاییها روسیه به خاطر تامین گاز و نفتشان اهمیت دارد، چین علاوه بر امکانات اقتصادی یادشده بازاری است که با جمعیت بالای یک میلیارد نفریاش کمتر اقتصاد پیشرفتهای در دنیا میتواند از گرفتن سهمی از آن صرفنظرکند. این در حالی است که روسیه در همه موارد یادشده توان و ظرفیتهای نسبتاً نازلی در قیاس با چین دارد. این نیز هست که بخش عمده نیازهای کالایی و سرمایهای شرق روسیه در حال حاضر با تولیدات و تکنیک چین تامین میشود، در حالی که متقابلا روسیه چیز چندانی برای عرضه ندارد.
اشتیاق روسیه، سردی چین
به همه دلایل گفته شده تاکید و هیجانی که در محافل سیاسی و اقتصادی و رسانهای روسیه در باره تقویت استراتژیک پیوندهای اقتصادی با چین در آستانه سفر پوتین دیده میشود و آشکارا به بحران اوکراین و نیاز مسکو به یارگیری در برابر غرب نشات میگیرد کمتر در میان چینیها قابل مشاهده است.
در واقع برای چین اهمیت و حجم مناسبات اقتصادیاش با غرب و نیز ارائه سیمایی مستقل و بینیاز از پیوندهای تنگاتنگ اقتصادی با روسیه مهمتر از آن است که آغوش باز مسکو برای یک رابطه استراتژیک اقتصادی به منظور عرض اندام در برابر غرب وسوسهاش کند یا با منافعاش تطبیقی داشته باشد.
این نیز هست که چین تمایلی ندارد که با قطبیکردن فضای اقتصادی جهان نزدیکی اروپا و آمریکا و تلاشهای جاری میان آنها برای تبدیل دو سوی اقیانوس اطلس به یک منطقه آزاد تجاری را تشدید وتسریع کند. به همین دلایل و نیز به خاطر ادامه رابطه حسنه با اوکراین بود که پکن حتی در رایگیری شورای امنیت بر سر محکومیت روسیه در الحاق کریمه حاضر نشد با دادن رای منفی به حمایت تام و تمام از مسکو مبادرت کند و تنها به دادن رای ممتنع بسنده کرد.
در عرصه نظامی اما وضعیت تا حدودی متفاوت است. در این عرصه روسیه است که وضعیتی بهتر از چین دارد و پکن سعی میکند از این امتیاز روسیه به عنوان برگی در مسائل ژئو پلتیک حوزه اقیانوس آرام بهره گیرد.
در واقع از زمانی که آمریکا کانون فعالیتهای نظامی و اقتصادی خود را به حوزه پاسیفیک منتقل کرده و نیز به دلیل حمایتی که واشنگتن از همسایگان چین (ژاپن، ویتنام، فیلیپین) در مناقشه ارضی با این کشور میکند پکن در برابر میکوشد که همکاری تنگاتنگ نظامی با روسیه در حوزه اقیانوسیه و دریای جنوبی و شرقی چین را به رخ بکشد و آن را پررنگ جلوه دهد.
روسیه تا کنون در این عرصه خویشتندارتر بوده و چندان با تبلیغات و تاکیدات چین همراهی نکرده است. در واقع در مسکو این ابهام و سوءظن حاکم است که تلاشهای پکن برای پیوندهای نظامی بیشتر با روسیه بیش از آن که معنای استراتژیک و عاری از ملاحظات سیاسی روز داشته باشد، کارتی است که پکن برای بازی در معادلات و رقابتهای بینالمللی کنونی به آن نیازمند است.
پیوندهای امنیتی و نظامی چین و روسیه گرچه قسما در غالب سازمان همکاریهای شانگهای نمود یافته، ولی همکاریها ورای این سازمان نیز ابعاد قابل اعتنایی دارند.
همزمان با ورود پوتین به چین یک مانور نظامی مشترک بیسابقه این کشور نیز با روسیه در دریای شرقی چین برگزار میشود. این همان منطقهای است که در ماههای اخیر چین در آن با همسایگانش بر سر مالکیت برخی اراضی و جزایر مناقشه و تنش داشته است. از همین رو پکن میکوشد که مانور یادشده در این کانون بحران را به پیامی آشکار به ژاپن و فیلیپین و متحد آنها آمریکا تبدیل کند که تنها نیست.
چین در عین حال بزرگترین خریدار سلاحهای روسی در دنیاست. نزدیک به ۲۵ درصد صادرات تسلیحاتی روسیه به چین میرود. در سایه بحران اوکراین و بروز تنش میان مسکو و غرب، پکن امیدوار است به تسلیحاتی دست یابد که تا کنون روسیه به خاطرملاحظه مناسباتش با غرب به فروش آنها به چین علاقه چندانی نداشته است، از جمله زیردریاییهای اتمی دارای قابلیت حمل کلاهکهای هستهای.
پکن همچنین نگران است که در صورت قرار گرفتن تام و تمام اوکراین در مدار غرب، این کشوردر صدور تسلیحات به چین نیز تغییر رویه دهد. اوکراین در حال حاضر سومین کشور تامینکننده تسلیحات چین است. در صورت قطع یا کاهش این صادرات پکن جایگزینی بهتر از روسیه نخواهد داشت.
رابطهای قوی اما غیراستراتژیک
روسیه و چین در مجموع به لحاظ ژئوپلتیک، حوزه نفوذ و مسائل انرژی و امنیتی کم و بیش رقیبانی هستند که در عین حال میکوشند در برابر رقبای مشترک خود، به هم نزدیک شوند. این تناقض ظرفیت چندانی برای ایجاد یک مناسبات استراتژیک واقعی و تمام عیار میان دو کشور ایجاد نمیکند.
در مجموع همانگونه که گفته شد روسیه با توجه به شرایط ویژه کنونی و تنش در درابطهاش با غرب بر سر اوکراین به همکاریهای استراتژیک اقتصادی با چین علاقهمند شده تا دستکم در برابر غرب به عنوان یک کارت برنده از آن استفاده کند و نشان دهد که در برابر تحریمها و فشارها گزینههایی برای مقاومت دارد.
چین اما تمایل خاصی به رابطه استراتژیک اقتصادی با روسیه ندارد. در واقع، با توجه به درهمتنیدگی اقتصاد چین با قطبهای اصلی اقتصاد دنیا یعنی اروپا و آمریکا، پکن نه در قطبیشدن فضای اقتصادی جهان سودی میبیند و نه اقتصاد روسیه را دارای چنان ظرفیتی میداند که آن را مکمل اقتصاد خود یا کارتی برنده در رقابت با غرب تلقی کند.
به لحاظ نظامی اما چین است که با توجه به مزیتهای روسیه در این عرصه، خواهان همکاریهای تنگاتنگتر با آن برای عرض اندام قویتر در برابر غرب و متحدان منطقهای آن و نیز دسترسی به سلاحهای پیشرفته است. روسیه اما در این زمینه حتی به رغم بحران اوکراین با ابهام و سوءظن نگاه میکند و چندان مایل نیست که در رقابتها و چالشهای استراتژیک چین و آمریکا با کارت نظامی آن بازی شود.
درمجموع مناسبات چین و روسیه چه به لحاظ پیوندهای فیمابین و چه در عرصه منافع و مصالح بینالمللی (ممانعت از تک قطبیشدن جهان و ...) گرم و قوی باقی خواهد ماند و رو به تعمیق خواهد رفت، اما تا اطلاع ثانوی چه در عرصه اقتصادی و چه در عرصه نظامی ابعاد استراتژیک و همپیمانی نخواهد گرفت.