به گزارش خبرنگار مهر، نشست خیام و فردوسی در چین و بزرگداشت جان خوننین، عصر دیروز سهشنبه 30 اردیبهشت با حضور سید محمد ترابی محقق و پژوهشگر و علیمحمد سابقی رایزن سابق فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در چین، در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
جان خوننین یکی از ایرانشناسان برجسته چین است که رباعیات خیام و شاهنامه فردوسی را به چینی ترجمه کرده است. از بین ترجمههای متعددی که تاکنون از رباعیات خیام و شاهنامه فردوسی به زبان چینی صورت گرفته است. ترجمه پروفسور جان خوننین را میتوان بهترین ترجمه دانست. وی گلستان و بوستان سعدی و لیلی و مجنون نظامی را نیز به چینی ترجمه کرده است.
ترابی در این برنامه گفت: چینیها مردمان بزرگی هستند. به این نکته در کتاب «تاریخ مختصر چین» اشاره کردهام و گفتهام که کسی میتواند به بزرگی چینیها پی ببرد که سالها در میان آنها زندگی کند. من در سالهای 67، 68 و 69 در دانشگاه پکن، زبان فارسی تدریس میکردم و هنوز در آن ایام و دوران به سر میبرم. ایران و چین بسیار به یکدیگر نزدیک هستند چون هر دو کشور، سر راه خودشان با حوادث زیادی دست و پنجه نرم کردند.
وی با اشاره به شخصیت پروفسور جان خوننین استاد چینی زبان فارسی در دانشگاه پکن، گفت: انصافا وقتی به حافظه خودم مراجعه میکنم، یک ویژگی این استاد به طور برجسته به یادم میآید و آن هم صادقانه کار کردنش است. تا وقتی که در چین بودم، ایشان به ایران نیامده بود و ظاهرا به دلیل بیماریاش نمیتواند به این سفر بیاید. برایم جالب بود که فردی که به ایران نیامده، تا این حد نسبت به این آب و خاک، مهر و محبت دارد. به یاد دارم که شبها در دانشگاه مینشستیم و حدود 40 بیت از بوستان سعدی را با هم میخوانیدم. ایشان هم ساعت 10 شب با دوچرخهاش از دانشگاه به منزل میرفت. صبح که او را میدیدم، چشمانش قرمز و متورم بود. وقتی علت را میپرسیدم، میگفت: دیشب گفتم آن ابیات را ترجمه کنم. این است که تا صبح نخوابیدم و تنها مدت کمی را خوابیدهام.
این محقق در ادامه گفت: میخواهم از واژه بیغرض درباره کارهای پروفسور جان خوننین استفاده کنم. چون واقعا از انجام این کارها، نه غرض مادی، نه غرض پست و نه قصد مقامی را داشت بلکه فقط به عشق ایران بود و است که این کارها را میکند. در طول مدتی که در چین بودم، چینیها حتی یک سکه پول هم از من نگرفتند. در آن زمان وزیر ارشاد وقت آقای خاتمی، کمک بسیاری کردند و آقای ثابتی هم از یاری رساندن، دریغ نکرد.
ترابی در بخش دیگری از سخنانش گفت: جان خوننین، مُشکی است که خود میبوید. اما درباره دو کشور چین و ایران دو جمله از دو مستشرق نقل کنم. آلبرت شیملر که 50 سال در ایران زندگی کرده است، میگوید: هر وقت نام ایران میآید، کشوری را به یاد میآورم که مردمش روی قالیهای زیبا راه میروند و به زبان شعر سخن میگویند. مستشرق بعدی هم ویل دورانت است که در تاریخ تمدن میگوید: در میان اقوام جهان، چینیها از قدیمیترین کسانی هستند که به عمق فلسفه، هنر و علم پی بردند و سازمان شاهنشاهیشان از این منظر، از بهترینها در دنیا بوده است.
این پژوهشگر گفت: در تاریخ ادبیات چین دو اثر را میشناسم که به شاهنامه شباهت دارند. اولی «شی جی» نام دارد که به نثر است و در سطح یک حماسه طبیعی خود را بالا کشیده است. این اثر از نظر تاریخی، از آغاز تاریخ چین تا سال 206 پیش از میلاد را شامل میشود. ارتباط بین «شی جی» و شاهنامه این است که علاوه بر حماسه بودن، همانطور که شاهنامه وظیفه رشد و تکامل زبان فارسی را داشته، شی جی هم چنین نقشی را در مورد زبان چینی ایفا کرده است. اما اثر دوم که شباهت بیشتری به شاهنامه دارد، «فنچن یانی» است. این اثر یک رمان منظوم و درباره سلسله جو و نبرد جو با سلسله هان است. ماجراهای این کتاب هم سینه به سینه و نسل به نسل نقل شده است.
وی ادامه داد: کارهایی که رستم و سهراب در شاهنامه انجام میدهند، توسط شین ئی و لیجین در منظومه «فنچن یانی» انجام میشود. شخصیتی به نام لینوجا در این منظومه حضور دارد که مانند سهراب در نبرد با پدرش کشته میشود. البته خلاف سهراب، زنده شده و با پدرش آشتی میکند و با هم پادشاه چین را به زیر میکشند. از این نظر، به زیر کشیدن پادشاه وقت، هم آرزوی سهراب بوده است. اگر کاووس شاه در دادن نوشدارو به رستم تاخیر نمیکرد، سهراب زنده میماند و مانند لینوجا، میتوانست در قسمتهای بعدی شاهنامه خودنمایی کند.
ترابی گفت: جالب است که سالها پیش، شاهنامه در استان مسلماننشین چین به زبان اویغوری ترجمه شده و مردم تاشکورکان رستم و سیاوش را به عنوان قهرمان ملی خود میشناختند.