پيامبران اهداف متعددي داشتند که به نظر مي رسد هدايت مردم به سوي کمال و اقامه عدل و قسط در همه زمينه ها، از عالي ترين اهداف آنها باشد.
از عالي ترين اهداف بعثت پيامبر(ص) اين بود که راه هدايت را به مردم نشان داده و آنها را به سوي کمال و سعادت حقيقي سوق دهد. انسانها بدون انبياء و وحي، نميتوانند راه سعادت را پيدا کنند، زيرا شناختهاي عادي و متعارف انسانها كه از همكاري حس و عقل، به دست ميآيد هر چند نقش مهمي را در تأمين نيازمنديهاي زندگي، ايفاء ميكند اما براي باز شناختن راه كمال و سعادت حقيقي در همه ابعاد فردي و اجتماعي، و مادي و معنوي، و دنيوي و اخروي، كافي نيست و اگر راه ديگري براي رفع اين كمبودها وجود نداشته باشد هدف الهي از آفرينش انسان، تحقق نخواهد يافت.
بنابراین مقتضاي حكمت الهي اين است كه راه ديگري وراي حس و عقل براي شناختن مسير تكامل همه جانبه، در اختيار بشر، قرار دهد تا انسانها بتوانند مستقيماً يا با وساطت فرد يا افراد ديگري از آن، بهرهمند شوند. و آن همان راه وحي است كه در اختيار انبياء(ع) قرار داده شده و ايشان بطور مستقيم و ديگران بوسيله ايشان از آن بهرهمند ميشوند و آنچه را براي رسيدن به سعادت و كمال نهائي لازم است فرا ميگيرند.(ر.ک: آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 178)
از ديگر اهداف عالي پيامبر(صلّي الله عليه و آله) اقامه عدل و قسط است. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيْهِ بَأْس شَدِيد وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِىّ عَزِيْز: ما پيامبران خود را با دلايل روشن (براي هدايت مردم) فرستاديم و همراه آنان ميزان (مقياس سنجش حق و باطل) نازل كرديم تا مردم اصول عدالت را به پا دارند، و آهن را آفريديم، كه در آن قدرت بزرگ و منافعي براي مردم هست و اينها براي اين است كه آنهايي را كه خداوند و پيامبران او را ناديده ياري مي كنند مشخص سازيم. خدا توانا و با قدرت است» (الحديد/آيه 25)
آيا هدف از بعثت آنها فقط اين بود كه مردم را به خداپرستي دعوت كنند و بت پرستي را بكوبند يا هدف اين بود كه در هر عصري به بربريت و جاهليت خاتمه دهند و تمدن صحيح انساني به وجود آورند و يا مردم را به يك سلسله اصول اخلاقي و مقررات اجتماعي آشنا سازند تا مردم روابط زندگي خود را روي آن اصول استوار نمايند؟ در پاسخ اين سؤالات بايد گفت پيامبران براي يك هدف جامع تر و كلي تر از آن چه گفته شد برانگيخته شده اند و هركدام از اهداف نامبرده، جزئي از آن هدف وسيع و كلي اند و اين هدف كلي ووسيع، همان برقراري عدل و تعادل در تمام شؤون فردي و اجتماعي زندگي بشر است و اين هدف به يك معنا زيربناي تمام اهداف ديگر و درخت تناوري است كه بقيه، شاخه هايي از آن هستند و همگي از اين نقطه سرچشمه مي گيرند و به يك معنا، جامع ميان همه آنهاست و انحراف از خداپرستي و يا انحراف از تمدن صحيح انساني و اصول اخلاقي و مقررات اجتماعى، همگي انحراف از اعتدال و اقامه عدل و داد مي باشد.
در آيه مورد بحث، اين هدف وسيع با الفاظ (اقامه قسط) بيان شده است و (قسط) به معناي تقسيم و تقسيط و پخش مي باشد؛ يعني هرچيزي را در جاي خود به كار بردن و هر شيء را در محل شايسته خود قرار دادن، چنان كه از مدت ها پيش عدل را نيز به همين معنا تفسير كرده اند و گفته اند: «العدل يضع الأشياء موضعها؛ عدالت اين است كه هر چيزي در جاي خود قرار بگيرد و نظمي كه شايسته هر موجودي است به وجود آيد». بنابر اين هدف پيامبران تنها عدالت در دستگاه دادگستري و محاكم قضائي نيست، بلكه عدالت در دادگستري و بررسي پرونده هاي حقوقي و جزائي يكي از شاخه هاي عدل اجتماعي است.
هدف پيامبران اين است كه عدالت در تمام شئون زندگي مراعات شود: عدالت در محيط تعليم و تربيت، در محيط دادگسترى، در محيط كسب و كار، در روابط زناشويي و در كليه امور فردي و اجتماعى، حتي در امور روحي ورواني و مسائل مربوط به عبادت و پرستش و در آن چه بشر در زندگي خود با آن روبه رو است، مثلاً اينكه پيامبران به خداپرستي دعوت و با بت پرستي مبارزه نموده اند از اين جهت است كه خداپرستي يكي از شاخه هاي عدالت و بت پرستى، انحراف از جاده عدالت و مصداق ظلم و ستم به ساحت مقدس كبريايي است؛ زيرا پرستش، حق مسلم و انحصاري اوست و سلب اين حق مسلم از وي و پرستش مصنوعات او، عملاً انحراف از اصل عدالت به شمار مي رود و لذا مي فرمايد: «... إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْم عَظِيم: شرك و دوگانگي ستمي بزرگ است».(لقمان، آيه 13)
چند نمونه از آيات را را که اهداف متعدد پيامبران را ذکر کرده است؛ نقل مي کنيم که مطالعه انها نيز ميتواند مفيد باشد.
1ـ تعليم و تزكيه مردم: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُْمِّيينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَ يزَكيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْكتابَ وَ الْحِكمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ(جمعه/2)
2ـ ايجاد قسط و عدل: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكتابَ وَ الْمِيزانَ لِيقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ(حديد/25)
3-آزادي انسان ها از قيد اسارت: وَ يضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيهِمْ(اعراف/157)
4ـ رفع اختلافات مردم: كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكتابَ بِالْحَقِّ لِيحْكمَ بَينَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ(بقره/213)
5ـ تشويق و تهديد انسان ها: وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاّ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ(انعام/48)
به طور کلی می توان اهداف بعثت انبیاء(ع) را به کارهای زیر دسته بندی کرد:
1- تثبيت و تكميل توحيد
2- رفع اختلافها
3- فصل خصومتها
4- اجراي قسط در جامعه بشري
5- تزكيه و تعديل غرايز
6- تعليم كتاب و حكمت
7- اتمام حجت بر بندگان
یکی از اهداف پیامبران و یا به تعبیر دیگر یکی از علل بعثت آنان همان موضوع تعلیم بشر و تکمیل عقل و دانش ناقص اوست و این حقیقت به عبارتهای مختلف در قرآن و احادیث وارد شده است. به طور مثال قرآن کریم رمز بعثت پیامبران را رفع اختلاف در میان بشر میداند، و می فرماید: «فَبَعثَ الله النَبیین مُبَشِّرین وَ مُنذِرین و اَنْزَل مَعهُم الکتابَ لِیَحکُم بین الناس فیما اختَلفُوا فیه»(بقره/213) خداوند پیامبران را که بشارت دهنده و بیم دهنده هستند برانگیخت و با آنان کتاب نازل نمود، تا در میان مردم درباره مسائلی که در آن اختلاف دارند، داوری کند.
ناگفته پیداست، اختلاف نظر حاکی از نارسایی فکر و کوتاهی دانش میباشد، و پیامبران در پرتو وحی (کتاب) حقیقت هر موضوعی را که مردم پیرامون آن اختلاف دارند، روشن میسازند. پیامبر عالیقدر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم ضمن روایتی تصریح میکند که هدف از بعثت، تکمیل عقول بشر است و از این جهت است که باید عقل و دانش هر پیامبری، از عقل و دانش امت وی بالاتر و برتر باشد: «و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتی یستکمل العقل و یکون عقله أفضل من عقول امته» (اصول کافی، باب عقل چاپ سنگی/7)
خداوند هیچ پیامبر و رسولی را برنیانگیخت، جز اینکه خردها را تکمیل نماید و از این نظر باید عقل او بالاتر از عقول امت وی باشد. امیرمؤمنان (ع) نیز فلسفه بعثت پیامبر اسلام(ص) را چنین تشریح میفرماید: «إلی أن بعث الله سبحانه محمدا رسول الله لا نجاز عدته و اتمام نبوته ... و أهل الأرض یومئذ ملل متفرقه و أهواء منتشرة و طوائف متشتتة بین مشبه لله بخلقه أو ملحد فی إسمه أو مشیر إلی غیره فهداهم به من الضلالة» (نهج البلاغه خطبه 1)
خداوند محمد(ص) پیامبر خود را برانگیخت تا وعده خود را انجام دهد و نبوت را به او خاتمه دهد و مردم جهان در آن روز دارای مذهبهای گوناگون، انحرافات زیاد و گروههای پراکنده بودند: گروهی خدا را به مخلوق وی تشبیه میکردند (برای او جسم و مکان معتقد بودند) و برخی در نامهای وی تصرف مینمودند، و گروهی به غیر خدا اشاره میکردند (و طبیعت را مؤثر واقعی میدانستند) پس پیامبر آنان را از گمراهی به شاهراه توحید هدایت نمود.
خلاصه بیان فوق این است که قصور و کوتاهی فکر بشر در مسائل خداشناسی و آنچه که مربوط به مبدأ و معاد است، سبب گردید که خداوند پیامبر اسلام(ص) را برای هدایت ملل جهان برانگیخت تا آنان را از چنگال تشبیه خداوند به مخلوق و تصرف در نامهای مقدس وی و گرایش به استقلال طبیعت نجات بخشد.
امام رضا(ع) فلسفه بعثت پیامبران را چنین بیان میفرماید: از آنجا که قوای فکری بشر قادر به درک مصالح و منافع و مضار نیست و خداوند نیز بالاتر از آن است که خود شخصا بر بشر تجلی نماید و با آنان سخن بگوید، از این جهت معصومی از بندگان خود را اعزام نمود تا اوامر و نواهی او را به بندگان برساند و آنان را بر مصالح و مفاسد امور آگاه سازد، زیرا فکر بشر کوتاهتر از آن است که شخصا بر این امور آگاه گردد.(بحارالأنوار، 11/40).
از مجموع این بیانات که از قرآن و عترت نقل کردیم روشن گردید که کوتاهی فکر بشر و نارسایی عقل و دانش او در مسائل الهی و اخلاقی و اجتماعی سبب گردیده است که خداوند، سفیرانی را برای راهنمایی او اعزام دارد تا نقصان هدایت تکوینی او را، که از غریزه و عقل سرچشمه میگیرد، با هدایت تشریعی پیامبران تکمیل نماید.
علی(ع) هدف از رسالت انبیاء(ع) را دو چیز می داند: 1ـ مسایل عقل نظری که انسانها را در بخشهای علمی و اعتقادی راهنمایی کنند: «فَبَعث فیهم رُسُله وواتر إِلیهم أَنبیائه لِیَستأْدوهم میثاق فِطرته و یُذکِّروهم مَنسیّ نِعمته و یَحتجّوا عَلیهم بالتَبلیغ و یُثیروا لَهم دَفائن العُقول» (نهج البلاغه، خطبه1، بند36)؛ خدا انبیا و رسل خودش را پی در پی برانگیخت و به سوی بندگان خود فرستاد تا آن میثاق فطری را مطالبه کنند و نعمتهای به فراموشی سپرده شده را به یادشان آورند و با رساندن دستورات و احکام و راهنمایی های او، حجت را بر آنها تمام کنند و گنجینه های ناپیدای عقلها را آشکار و نمایان سازند.
2ـ مسائل عقل عملی از قبیل اراده، نیت، اخلاص، پرستش و مانند آن. مأموریت انبیای الهی(ع) در بخش عملی این است که مردم را از عبادت بتها برهانند و به عبادت خدا برسانند: «لِیُخرجِ عباده مِن عِبادة الأَوثان إِلی عبادته و من طاعة الشَیطان إِلی طاعته» (نهج البلاغه، خطبه147) خدا پیغمبر اکرم(ص) را برانگیخت ... تا بندگان او را از عبادت بتها برهاند و به عبادت خدا رهنمون گردد و از قید اطاعت شیطان بیرون آورده و به اطاعت خدا راهنمایی کند.
دلایل فرستادن پیامبر گرامی اسلام اساساً همه انبیاء بسیار است و از جمله مهمترین این عوامل تعلیم و تربیت میباشد که در آیه 2 سوره جمعه بدان اشاره شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) مانند آموزگاری دلسوز به میان مردم آمد تا آنها را راهنمایی و ارشاد کند و اخلاق نیکو به آنها بیاموزد و آنها را از اسارت جهل و نادانی و گمراهی برهاند. خدای متعال در آیه یاد شده می فرماید: "... خدا رسولش را فرستاد تا آیاتش را بر آنها مردم بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند." (نیز بنگرید: اعراف، 157 و ابراهیم، 1 و...)
از دیگر عوامل فرستاده شدن انبیای خدا، بر پا داشتن قسط و عدل، و قضاوت و داوری برای از بین بردن اختلافات مردم است.(ر.ک: حدیث، 25 و بقره، 213.) خدای متعال پیامبرانش را فرستاد تا حجت را بر مردم تمام کنند؛ یعنی مردم نتوانند اعتراض کنند که چرا خدا راهنمایی را نفرستاد تا خوب و بد و درست و نادرست را به ما نشان داده و ما را از جهنم بیم و به بهشت بشارت دهد. (نسأ، 165 و انعام، 48)(برای آگاهی بیشتر از عوامل ارسال انبیاء(ع) ر.ک: پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 27، ص 13 - 53، مدرسة الامام امیرالمؤمنین.)