تشکیلات القاعده که به عنوان شبکه ای تروریستی در سراسر جهان شناخته می شود توسط گروهی از سرکردگان شبه نظامی از جمله اسامه بن لادن و با هدف مقابله با ارتش اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تأسیس شد. هسته اصلی این تشکیلات را سازمان "مکتب الخدمة" که هدف آن تسلیح و آموزش مجاهدین اسلامی برای جنگ با شوروی بود تشکیل می داد. این در حالی بود که سازمان مذکور از حمایت و پشتیبانی دولتهای اسلامی به ویژه عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده آمریکا برخوردار بود.
در یازدهم آگوست سال 1988 گروهی از شبه نظامیان در شهر پیشاور پاکستان سازمانی را بنیان گذاشتند که در ابتدا هدفش مقابله با اشغالگران در افغانستان بود. القاعده که در آن سالها با حمایت های لجستیکی و مالی دولت آمریکا قدرت گرفت، یک دهه بعد در حالی به اصلی ترین دشمن غرب و به ویژه ایالات متحده تبدیل شد که بدون کمک های سازمان سیا و کشورهای عربی شکل گیری سازمانی به نام القاعده غیرقابل تصور بود. در نشستی که برای تاسیس القاعده تشکیل شد، "اسامه بن لادن" نیز حضور داشت. در این جلسه بحث های فراوانی در مورد علت شکل گیری و اهداف چنین سازمان نظامی مطرح شد که مهمترین آن تشکیل جبهه مبارزه علیه ارتش شوروی بود.
نام القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در اساسنامه آن عنوان شده است که این تشکیلات را "قاعدة الجهاد" به معنای بنیان نبرد اسلامی توصیف میکند. در واقع القاعده تشکیلات بینالمللی تروریستی متشکل از شبکههای متعدد است که همگی طبق آرمانهای بنیادگرایانه و با هدف کاهش دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و نیز گسترش اسلام مورد نظر خود در جهان مبارزه میکنند. هر چند کمتر از یک سال بعد در پانزدهم فوریه سال 1989 روسها خسته از یک دهه جنگ بی ثمر خاک افغانستان را ترک کردند، اما فعالیت القاعده و ساختار تشکیلاتی آن تغییری نکرد. سالها طول کشید تا غرب به خطری که در پس تشکیلات افراطی القاعده وجود داشت، پی ببرد. در سایه وضعیت نابسامان افغانستان، القاعده به فعالیت های خود ادامه داده و توانست در دهه 1990 میلادی با جذب افراد بیشماری در کشورهای دیگر شبکه ای بین المللی در منطقه ایجاد کند. در سال 2000 ایمن الظواهری سازمان "جهاد اسلامی مصر" را با سازمان القاعده ادغام کرد و با این کار علاوه بر این که نیروی تازه ای به تشکیلات داد خود نیز به شخص دوم آن تبدیل شد. اوج فعالیت القاعده را می توان در حملات 11 سپتامبر 2001 مشاهده کرد که با این حملات، به یکباره توجه غرب و آمریکا را به خود جلب کرد.
این تشکیلات بنیادگرا هم اکنون در قالب شبکههای نظامی گوناگون فراملی و به عنوان یک جنبش رادیکال اسلام با گرایش سلفی گری فعالیت می کند. اعضای القاعده مدعی اند با آنچه که به اعتقاد آنها تاثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام است مبارزه کرده و برای گسترش اسلام در جهان فعالیت میکنند. این سازمان به علت فعالیت های تروریستی خود در دو دهه اخیر در فهرست سازمانهای تروریستی بسیاری از دولتها و سازمانهای بینالمللی از جمله شورای امنیت ملل متحد، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده قرار گرفتهاست.
امروز با وجود کشته شدن بن لادن و مقابله ارتش آمریکا با شاخه های القاعده در پاکستان، یمن و دیگر کشورهای منطقه این شبکه همچنان به عنوان خطری جدی برای منافع غرب به شمار می رود. القاعده نه تنها خطری بالفعل برای غرب به شمار می رود بلکه می تواند عامل ایجاد معضلات فراوانی در آینده باشد. هر چند شبکه تروریستی القاعده نتوانسته جنبشی سراسری علیه غربی ها به راه بیاندازد اما همچنان با جذب اسلامگرایان افراطی در سراسر جهان و شیوه های تروریستی خود به حملات خونین علیه منافع غرب ادامه می دهد. امروز القاعده به یک برند نام آشنا تبدیل شده که هدف اصلی اش ضربه زدن به آمریکا و همپیمانانش در سراسر جهان است.
اصول بنیادی تفکر القاعده که از آموزههای وهابیت سلفی نشات میگیرد، در سه مورد خلاصه می شود؛ مبارزه با خرافات و شرک و بازگشت به اسلام سلف بر اساس تعالیم خاص خود، مخالفت با فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف، عرفان و نوآوریهای دیگر، تحت عنوان بدعت، با این استدلال که آنها در قرآن و سنت نبوده و از خارج بر اسلام تحمیل شدهاند و سوم این که اعضای القاعده با توجه به گرایشات ضد عقلی در مباحث دینی و استناد به ظواهر آیات و روایات، به آنچه از قدیم مانده سخت پایبند هستند و عقاید صحیح اسلامی را منحصر به ظواهر قرآن و سنت میدانند. در واقع آنها از هرگونه تفسیر، ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آن با مقتضیات زمان اجتناب کرده و کلیه امور عصر نبوت را برای مردم ادوار گوناگون کافی میدانند. در چنین نگرشی همه امور و پدیدهها در طول قرون، جز آنچه در نص صریح قرآن و سنت پیامبر (ص) آمده باشد حرام است.
نقش بازیگران خارجی در شکل گیری القاعده
در شکل گیری القاعده علاوه بر اشخاصی که رهبری سازمان را عهدهدار بودند، دولتهای عربستان، پاکستان و آمریکا نیز همکاری موثری داشتند به طوری که بدون این همکاری امکان تاسیس چنین تشکیلاتی وجود نداشت. در تمام این سالها با وجود فراز و نشیبهایی که در رابطه میان حامیان القاعده به وجود آمده، تعامل آنها در زمینه این تشکیلات تروریستی همچنان حفظ شده و حمایت این سه کشور از القاعده به شکل مستقیم و غیرمستقیم ادامه یافته است.
عده ای می گویند رابطه این سازمان پس از جنگ با شوروی با حامیان گذشته خود به سردی گراییده و این سه دولت به ویژه آمریکا دست از حمایت خود از القاعده برداشته است اما شواهد بسیاری وجود دارد که خلاف این امر را ثابت میکند. شاید مهمترین فراز و نشیبها در رابطه با مناسبات القاعده با حامیان خود را بتوان در مسئله جنگ خلیج فارس و ورود نظامیان آمریکایی به منطقه و عربستان مشاده کرد. در این زمان بن لادن به ریاض انتقاد کرد که پای کافران را به کشور اسلامی عربستان و منطقه مسلماننشین خاورمیانه گشوده است. با این حال وی هیچ گاه به مخالفت با حکومت عربستان و نظام سیاسی آن برنخاست بلکه تنها به انتقاد از برخی راهبردها و سیاستهای حاکمان آن بسنده کرد. در این دوره همچنین رابطه القاعده با سازمان امنیت پاکستان حفظ شد و علاوه بر این، هر دو طرف در مسائل و موضوعات مهم از جمله چچن، بوسنی، کوزوو و تشکیل حکومت طالبان با آمریکا منافع مشترکی داشتند. به این ترتیب القاعده رابطهای را که از دوران جنگ شوروی با حکومتهای پشتیبان خود آغاز کرده بود، با وجود فراز و نشیبهایی تا 11 سپتامبر سال 2001 حفظ کرد.
در این میان هر یک از کشورهای حامی القاعده، اهداف مورد نظر خود را در شکل گیری چنین سازمانی دنبال می کرد. برای آمریکا مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و انتقام از جنگ ویتنام از جمله اهداف حمایت از القاعده بود، اما هدف مهم دیگر آمریکا از دامن زدن به این جنگ و راه انداختن تشکیلات القاعده دور کردن کانون بحران خاورمیانه از منطقه فلسطین و معرفی افغانستان به عنوان کانون جدید توجهات بود.
برای دولت پاکستان مهمترین هدف در شکل گیری القاعده حل اختلافات مرزی در محله پشتونستان، پیگیری منافع اقتصادی و ترانزیت کالا و انرژی، رقابت با هند و مقابله با نفوذ ایران از طریق تشکیل یک دولت اسلامگرای سنی بود. عربستان سعودی نیز به دنبال مقابله با نفوذ دینی - سیاسی جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ فرهنگی خود به عنوان مرکز جهان اسلام و داعیهدار خلافت اسلامی در افغانستان بود.
چرا با عقب نشینی روسها جنگ برای القاعده تمام نشد
پس از پایان جنگ این احساس در میان مجاهدان افغان و اعضای القاعده شدت گرفته بود که سازمان اطلاعات آمریکا و عربستان سعودی به آنها پشت کرده و برای نابودی شان با یکدیگر همدست شدهاند تا مجاهدان و القاعده به خطری برای آنها تبدیل نشوند.
به خاطر همین طرز تفکر بود که آنها سازماندهی خود را حفظ کرده و به طور خاص در افغانستان باقی ماندند. در این راستا به ویژه اتباع مصر، الجزایر، سوریه و لیبی سعی در گردآوری و سازماندهی افراد با تجربه کردند تا جهاد خود را هدفمند کنند. در همان سال یعنی سال 1989 شاهد دعوت "حسن ترابی" از بن لادن برای رفتن به سودان و استقرار تشکیلات وی در آن کشور و تشکیل گروه "جنگجویان سودان" هستیم. گفته می شود نام القاعده نیز از عنوان پادگان نظامی این گروه موسوم به "قاعدة الجهاد" گرفته شده است که متشکل از مجاهدان عرب افغان و سازمان جهاد به رهبری ایمن الظواهری بود. به این ترتیب القاعده در سودان این فرصت را پیدا کرد که خود را تقویت کرده و تشکیلاتش را در برخی دیگر از کشورها از جمله کشورهای آفریقایی گسترش دهد. پس از تثبیت شرایط و سازماندهی جدید، القاعده سرانجام در سال 1994 به افغانستان بازگشت.
شکل گیری شاخه های القاعده در کشورهای منطقه
شبه جزیره عربستان: شاخه القاعده مستقر درشبه جزیره عربستان سعودی، در ژانویه سال ۲۰۰۹ و در پی ادغام دو شبکه منطقهای شبه نظامیان که وابسته به شبکه بینالمللی شبه نظامیان اسلامگرا در یمن و عربستان سعودی بودند، ایجاد شد. این گروه که هدفش سرنگون کردن رژیم پادشاهی عربستان سعودی و دولت یمن و تاسیس خلافت اسلامی است، سوگند خورده که به تاسیسات نفتی، خارجیان و نیروهای امنیتی همچنان حمله کند. در همین راستا پایه شکلگیری القاعده در یمن را میتوان در ملحق شدن گروههای پیکارجوی یمنی با القاعده عربستان دانست. در 12 اکتبر 2000 در حملهای انتحاری توسط یک قایق به ناو جنگی آمریکا در بندر شهر عدن، 17 نظامی آمریکایی کشته شدند.
شمال و غرب آفریقا: بخش های بزرگی از نواحی بیابانی موسوم به صحرا و ساحل، محل ایدهآلی برای زورآزمایی جنگجویان مسلح است. ممکن است گروه القاعده در مغرب اسلامی، بیشتر از همه جا در الجزایر فعال باشد ولی فعالیت های این گروه در طول منطقه صحرا تا مالی و نیجر، گسترش یافته است. ریشه های این گروه، به جنگ داخلی الجزایر در دهه 1990 بازمی گردد. این گروه که در ابتدا گروه سلفی برای موعظه و نبرد، خوانده می شد، با اسامه بن لادن متحد شد و سپس نام خود را در سال 2007 تغییر داد. رهبر این گروه ابو مصعب عبد الودود نام دارد. یک شاخه انشعابی این گروه به رهبری مختار بلمختار، در گروگانگیری در نیروگاه گاز ان امیناس، در الجزایر دست داشت. در این حمله که در ژانویه 2013 رخ داد 69 نفر جان خود را از دست دادند. در ماه می 2013 نیز بمبگذاران انتحاری در شمال نیجر، به یک پادگان نظامی و یک معدن اورانیوم که توسط فرانسوی ها اداره می شد، حمله کردند.
این حملات پس از اعزام نیروهای فرانسوی به مالی در ژانویه 2013 با هدف مقابله با شبه نظامیان اسلامگرا و بیرون راندن آنها از شهرهای تیمباکتو، کیدال و گائو در شمال مالی انجام گرفت. همچنین در نیجریه، گروهی از جنگجویان اسلامگرا موسوم به بوکو حرام، که اعضای آن نیجریه ای هستند، به تدریج به عنوان یک گروه جهادی که بیشتر جنبه بینالمللی دارد، در حال شکل گیری است.
شرق آفریقا: القاعده از مدت ها پیش در شرق آفریقا فعالیت داشته است. این منطقه صحنه حمله به سفارتخانه های آمریکا در نایروبی، کنیا، دارالسلام و تانزانیا در آگوست 1998 بود. این حملات توسط شبه نظامیان مصری، سودانی، کنیایی، تانزانیایی انجام گرفت و این در حالی بود که شبه نظامیانی از عربستان سعودی و کومور نیز در آن دست داشتند. برخی از این شبه نظامیان در سومالی به طور مخفیانه آموزش دیده بودند و بعد از انجام حملات نیز به این کشور گریختند. در حال حاضر بخشهای روستانشین مرکزی و جنوبی سومالی توسط گروه شورشی اسلامی شباب، کنترل میشود، گروهی که در فوریه 2012 با القاعده متحد شد. گفته میشود گروه شباب مسئول دو فقره بمبگذاری انتخاری در کامپالا پایتخت اوگاندا بوده است. در این حملات که در ژوئیه 2010 رخ داد، 76 نفر کشته شدند. این گروه مدعی شد که عملیات به تلافی تصمیم اوگاندا برای فرستادن نیروهای حافظ صلح به سومالی طراحی شده است. هر چند گروه شباب از سال 2011 از شهرهای مهم سومالی بیرون رانده شده اما هنوز شماری از شهرهای کوچکتر و محدودههای وسیعی از مناطق روستایی را کنترل میکند.
سوریه و عراق: در اوایل سالهای جنگ عراق گروهی موسوم به امارت اسلامی عراق تاسیس شد. این گروه در سال 2004 متعهد به وفاداری و حمایت از القاعده شده و به عنوان القاعده عراق شهرت یافت. در پانزدهم اکتبر 2006 این گروه به یک سازمان فراگیر برای گروههای شورشی عراق تحت عنوان حکومت اسلامی عراق تبدیل شد.
در جریان هرج و مرج جنگ داخلی سوریه، گروه های شبه نظامی موسوم به جهادی، در صف مقدم قرار گرفتند. اما در بین نیروهایی که علیه بشار اسد رئیس جمهوری سوریه میجنگیدند نیز نبردی میان میانهروها و اسلامگرایان تندرو که با القاعده مرتبط هستند، آغاز شد. این درگیری ها به حدی شدت گرفت که ایمن الظواهری، از جنگجویان القاعده خواست دست از کشتن یکدیگر برداشته و برای تاسیس یک حکومت اسلامی در سوریه تلاش کنند.
در آوریل 2013 گروه موسوم به امارت اسلامی عراق، اعلام کرد که با مهمترین گروه جهادی در سوریه موسوم به جبهه النصره متحد میشود تا یک کشور واحد موسوم به "حکومت اسلامی عراق و سرزمین شام" (داعش) را تاسیس کنند.
داعش در نیمه دوم سال 2013 نزدیک به هزار و 400 خانه را در عراق ویران کرد. طی این حملات نزدیک به دو هزار نفر کشته و بیش از سه هزار نفر زخمی شدند. در ژانویه 2014 پس از به آتش کشیدن چادر معترضین در استانهای سنینشین عراق توسط نیروهای امنیتی و عقب نشینی ارتش از دو شهر الرمادی و فلوجه، نیروهای داعش از این فرصت استفاده کرده و نیمی از شهر فلوجه و قسمتی از شهر الرمادی را به تصرف خود درآورده و در این دو شهر به ایجاد ایستگاههای ایست و بازرسی مبادرت کردند. عشایر عراق در نبود ارتش به مقابله با این گروه پرداختند. هر چند داعش توانست کنترل کامل فلوجه را در دست بگیرد ولی طی این نبرد، سرکرده داعش در الرمادی کشته و در نهایت کنترل این دو شهر از دست آنان خارج شد.
با وجود این شکست در عراق، فعالیت داعش در سوریه ادامه یافت و اعضای این گروه تروریستی علاوه بر درگیر شدن با دیگر گروه های معارض سوری، همچنان به قتل عام غیرنظامیان ادامه می دهند. اما با گذشت زمان و روشن شدن ماهیت واقعی داعش، حمایت های خارجی از آن، نه تنها کاهش یافته بلکه تلاش هایی برای تضعیف و در نهایت نابودی این گروه هم درجریان است. اکنون داعش به دلیل ارتکاب جنایات بسیار در سوریه به گروهی منفور تبدیل شده که حتی حامیانش نیز از قدرت گیری آن نگرانند.