تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۴ - ۱۲:۴۰

شعري از شاعر جوان نجمه زارع

بي شك آن روز كه آماده رفتن شده بود
باغ پرواز ، پر از لاله و سوسن شده بود 

فصل گلچيني دستان دعا يادم هست
مثل يك روح، رها از قفس تن شده بود  

بارها رفت و صدا كرد خدا را در خويش
بارها چشمش ازاين حادثه روشن شده بود  

گفته بودند كه عاشق شده هر كس برود
او اگر رفت ازاين پنجره ، حتماً شده بود ... 

جمكران ، ندبه ، كميل ... آه فقط مي ‌دانم
جمعه‌ها پيش كسي دست به دامن شده بود  

عاقبت رفت به آنجا كه دلش خواست رسيد
در همان روز كه در « عشق »  معين شده بود