به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از دویچه وله، حرفه وله سوینکا که روز یکشنبه هشتاد ساله شد ادبیات است، اما این او را از بیان نظرهای برانش درباره سیاستهای داخلی نیجریه باز نمیدارد.
وقتی گروه نظامی افراطي بوکو حرام 200 دختر مدرسهای را دزدید، سوینکا به بیبیسی گفت: ملت نیجریه به زودی تعریف میشود. اگر آن بچهها را پیدا نکنیم، نیجریه از دید من کشوری نومید خواهد بود. پس بیایید همه بنشینیم و نتيجه بگیریم که نیجریه بزرگتر از آن است که بتوان مدیریتش کرد و به طور مثال اگر بخواهیم فاجعهای مانند این را مدیریت کنیم، یا حتی از وقوع آن جلوگیری کنیم، کشوری کوچکتر بهتر خواهد بود.
سوینکا روز سیزدهم ماه جولای سال 1934 در شهری به نام آبیوکوتا واقع در جنوب غرب نیجریه به دنیا آمد. او پدری داشت که هم وابسته به آیین کلیسای انگلیس و هم مدیر مدرسه بود و به همين دليل از همان دوران کودکی تحصیلاتی با تمایلات غربی دریافت کرد. اما او همچنین بسیار تحت تاثیر داستانها و سنتهای گروه قومی یوروبا بود که خودش عضوی از آن محسوب ميشد. یوروبا یکی از سه گروه قومی بزرگ نیجریه است. ادبیات – نظم و نثر – واسطهای است که سویینکا از طریق آن سعی میکند این الهامهای زندگیآش را منتقل کند.
سوینکا در دهه 1950 در بریتانیا به تحصیل در رشته ادبیات مشغول شد. هنگام بازگشتش به نیجریه او خود را وقف نمایشنامه آفریقایی کرد و سنتهای غربی و آفریقایی را با هم درآميخت و در عين حال تعهدی قوی به سیاست را در آثارش راه داد. شعري او که در سال 1977 نوشت، سرشار از تصوف یوروبا بود. این شعر آشکارا از جنگ بین موزامبیک که به تازگی استقلال پیدا کرده بود و رودزیا (زیمباوه کنونی) سخن میگفت.
سوینکا با انتشار نمایشنامه «رقص جنگل» در ماه اکتبر سال 1960 از اعلام استقلال نیجریه نوشت. این نمایشنامه که در لائوس اجرا شد، تا حدودی محزون بود و از جامعه نیجریه میخواست تا به گذشتهاش نگاه کند و اشتباههایش را دوباره تکرار نکند. چند سال بعد، نیجریه از بحران سیاسی وارد دیکتاتوری کامل نظامی و جنگ داخلی سر بیافرا شد که استقلالش را سال 1967 اعلام کرده بود. سوینکا که مخالف جنگ بود، خواستار مذاکرات صلح بین دو طرف شد. او را دستگیر، متهم به خیانت و به مدت دو سال روانه زندان کردند.
بعد از آزادی او در سال 1969، سوینکا به تبعید رفت. در دهههای 1980 و 1990 او مدت قابل توجهی را خارج از کشور گذراند. بعد از اعلام دموکراسی در نیجریه در سال 1999، سوینکا با وجود اینکه هنوز هم در ایالات متحده کار و زندگی میکرد، نقش پر رنگتری را در سیاستهای کشورش در دست گرفت. او در سال 2010 حزب خود که جبهه دموکراتیک برای فدراسیون مردم نام دارد را به وجود آورد، اما هنوز نتوانسته با اين حزب تاثیر بسزایی در سياست هاي كشورش بگذارد.
با وجود اینکه سوینکا هنوز هم از نظر سیاسی فعال است و در کتابهایش با سیاست دست و پنجه نرم میکند، او خود را واقعا به عنوان یک نویسنده سیاسی نمیبیند. او میگوید: من این حقیقت را قبول میکنم که خیلی سیاسی هستم. سیاست در وهله اول وظیفه یک شهروند است. اما من پیشه هنریام را با اشتیاق سیاسیام مخلوط نکردهام، همین.
سوینکا به عنوان یک نویسنده، زبان انگلیسی را برای خود انتخاب کرد. هنرمندی او در زمینه ارتباط دادن سنتهای فرهنگی متفاوت با یکدیگر برای او شهرت جهانی به ارمغان آورد و او سال 1986 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. اما سبک نویسندگی او از خواننده بسیار کار میکشد و خیلیها او را متهم به فاصله داشتن از نوشتههایش میکنند. سوینکا در کشور خود برای صحبتهای بی تزویر و معمولا برانگیزندهاش مورد ستایش است.