به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب «سرزمین آبی من» شامل رمان مربوط به شهیدان مهدی و حمید باکری نوشته نصرتالله محمودزاده، عصر دیروز سهشنبه 23 تیر با حضور سردار حسین علایی، بهروز افخمی، محمد حنیف، بلقیس سلیمانی و نویسنده اثر در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست بلقیس سلیمانی در معرفی کتاب و شهیدان باکری توضیحاتی داد. سپس محمودزاده گفت: در کشوری که مدعی کتاب است ولی کتاب، کمتوجهترین پدیده اجتماعی در آن است، به خاطر برگزاری این جلسه از شهر کتاب تشکر میکنم. دنیای قلم محمودزاده 3 دوره بوده است که اگر آنها را نشناسیم نمیدانیم چرا این کتاب خلق شده است. دوره اول، زمان جنگ بود که در بیشتر عملیاتها و دنیای دود و باروت حضور داشتم. در این دوره به مستندنویسی، مشاهدهنویسی و ثبت چهره به چهره مشغول بودم. این استراتژی من از سال 61 به بعد بود.
وی افزود: بعد از آن، دوره پس از جنگ را داشتم که دوره شخصیتشناسی بود. دوره سختی بود و باید به این سوال جواب میدادیم که چه کسانی جنگ را بارور کردند؟ این دوره، دوره تحقیقات وسیع و دوره 9 ساعت تحقیق، یک ساعت نوشتن بود. 25 سال را در این راه با عشق و تدبیر طی کردم. کار این دوره، شخصیتپردازی در عالم واقعیت بود. حاصلش هم شد کتابهای عقیق، مسیح کردستان، سفر سرخ و پای گلدسته کوهستان.
این نویسنده گفت: پس از دوران دوم بود که به یک استراتژی جدید رسیدم؛ دوران پر رمز و رازی که دنیای خاکستری رمان میتوانست جوابگوی من باشد. روی این روش بسیار فکر کردم و دیدم نمیتوانم در واقعنویسی از خط قرمزها عبور کنم. به همین دلیل وداع با اسلحه و جنگ و صلحها را مطالعه کردم. کتاب «سرزمین آبی من» حاصل فعالیت این دوره من است. یعنی شکفتهشدن تجربههای قبلیام است. حالا شما باید بگویید که راه را درست رفتهام یا خیر؟
مولف کتاب «مسیح کردستان» در ادامه و پس از سخنرانی دیگر مهمانان این برنامه گفت: در این کتاب، بحث من آینده است و دوست نداشتم به گذشته بپردازم. در نوشتن این کتاب بود که ترکیبی کار کردم و حالا باید با خواندن کتاب پرسید آیا سیاوش از شاهنامه بیرون آمده است یا خیر؟ آیا باقر کار باقرخان را میکند یا نه؟ آیا حرکت جوهری ملاصدرا، جوهر بچههای جنگ زیر آتش بود یا نه؟ من از صحبتهای همه دوستان در این برنامه به این نتیجه رسیدم که در این دوره باید کار ترکیبی انجام بدهم. یعنی باید مستندات سردار علایی، مواضع محمد حنیف، تکنیکهای بهروز افخمی و اصول و فنون رماننویسی خانم سلیمانی را توام با هم داشت. در این دوره فعالیتام راهی طولانی پیش رو دارم.
محمد حنیف محقق و پژوهشگر در این برنامه با اشاره به نظریه مرگ مولف رونالد بارت گفت: از نظر بارت، تولد خواننده به معنی مرگ نویسنده است. بارت با تقسیم متن ادبی به 2 دسته متن معطوف به نویسنده، رایترلی و متن معطوف به خواننده، ریدرلی، میگوید متن معطوف به نویسنده قابلیت بازنویسی در ذهن خواننده را دارد و میتواند او را تشویق کند که متن را بار دیگر با به کار بردن مفاهیمی تازهتر از آن خود کنددر مقابل، متن معطوف به خواننده، نوشته را در حد یک متن خشک، جدی و خالی از لذت پایین میآورد؛ متنی که فقط میتواند پذیرفته یا رد شود، این دسته از متنها، وابسته به یک سیستم معنایی هستند که خوانندههایشان را به طور غیرفعال پیش میبرند.
عبور از مرز زندگینامهنویسی به دنیای داستاننویسی
وی افزود: کتاب «سرزمین آبی من»، متنی معطوف به نویسنده دارد، متنی که به شعور مخاطب احترام گذاشته و بخشهایی از فضای خود را برای نوشتن خواننده خالی گذاشته است و البته خواننده در خلال بازنویسی و بازآفرینی ذهنی، کنار هم چیدن تکههای پازل روایات، به لذتی درونی میرسد. به همین خاطر باید به آقای محمودزاده برای خلق چنین اثری تبریک گفت. البته این به معنای بینقص بودن کتاب ایشان نیست، بلکه تلاش محمودزاده را میتوان گامی بلند برای عبور از مرز زندگینامهنویسی به دنیای پر رمز و راز داستاننویسی محسوب کرده یا نگاهی نو به زندگینامهنویسی دانست. نویسنده در این اثر، تلاش کرده با سود جستن از ویژگیهای هر دو گونه ادبی رمان و زندگینامه نویسی، به یک بیان تازه ادبی برسد؛ بیانی که مخاطب را از سیر معمول و کلیشهای غالب زندگینامه جدا میسازد و به شناخت عمیقی از درونیات شخصیت میرساند. در این داستان، هم آقا محسن حضور دارد و هم سهام؛ اولی به عنوان انسانی از واقعیت جنگ و دومی شخصیتی ساخته ذهن نویسنده.
مولف کتاب «کندوکاوی پيرامون ادبيات داستانی جنگ و دفاع مقدس» درباره این کتاب گفت: شیوه روایت دانای کل نویسنده و سیلان ذهن شخصیتها، استفاده از تکگویی درونی غیر مستقیم یا دانای کلی که محتویات لایههای پیش از گفتار ذهن شخصیت را ارائه میدهد و به طور کلی تکیه بر واکاوی روانشناسانه شخصیتها نیز به جولان تخیل و درآمیختن آن با واقعیت میدان داده است. داستان پیش رویمان اگرچه به حوادث مختلفی از 8 سال دفاع مقدس میپردازد، اما محور اصلی آن، عملیات بدر است. وظیفه سیاوش - که همان حمید باکری است - و یارانش، سرگرم کردن بخشی از نیروهای رزمی لشکر سوم عراق در منطقه هور، به ویژه پل شطحیات است. شرح مقاومت رزمندگان در این منطقه و گفتگوهای ذهنی و واگویهها و سیلان ذهنی سیاوش و همسرش زهره، حین عملیات و پس از آن محور اصلی کار است. این مقاومت شکسته میشود و سیاوش به شهادت میرسد و پس از آن، برادرش باقر -مهدی باکری - نیز شهید میشود؛ و داستان به انتها میرسد، اما نویسنده به فردای بعد از جنگ، وضعیت رزمندگان و سوء استفاده کردن از خون شهدا و موضوعات دیگر هم پرداخته است.
این منتقد ادبی با اشاره به عناصر داستانی کتاب «سرزمین آبی من» گفت: رابطه علی در داستان مذکور، تنها در فرهنگ ایرانی و انقلاب اسلامی معنا پیدا میکند. چنین پیرنگی برای مخاطب غیر ایرانی از استحکام لازم برخوردار نیست. از این منظر، نگاه حوادث داستان با کلاف رابطه علی پیوستگی عمیقی نیافتهاند. به عنوان مثال، علت سرپیچی باقر از دستور مافوق مبنی بر ترک منطقه، به درستی تبیین نشده و یا به کارگیری اسیر عراقی در زدن تیر خلاص به مجروحان بعثی، فاقد تمهید و باورپذیری لازم است. البته به نظر میرسد که ریشه این ایراد به تمایل نویسنده در وفاداری به واقعیات اصلی زندگی شهیدان باکری نهفته باشد.
مولف کتاب «هويت ملی در قصههای عامه دوره صفوی» در بخش دیگری از سخنانش گفت: «سرزمین آبی من» با کشمکشی درونی شروع میشود، این کشمکش گاه در شکل تعارض میان دو فکر، با تقابل اندیشههای باقر و عدنان خیرالله و یا کشمکش ذهنی سیاوش و فرماندهان سپاه سوم عراق خود را نشان میدهد و گاه با تعارض میان عواطف مختلف شخصیتها، همچون کشمکش عاطفی سیاوش در جدال بین ماندن در ساحل زندگی و یا دل زدن به دریا و رویارویی با موجهای سهمگین جنگ ظهور مییابد. کشمکش درونی گاهی نیز در قالب ستیز و مخالفت شخصیتهای انسانی با یکی از خصلتهای اخلاقی اتفاق میافتد؛ مانند کشمکش اخلاقی سیاوش بین تمایلش برای کشتن سربازی عراقی یا زندگی بخشیدن به او و البته زیر چتر انواع کشمکش درونی که سایهاش بر سرتاسر رمان افکنده شده، بسیار کشمکشهای جسمانی نیز رخ نمایی میکند که اوج چنین کشمکشی را میتوان در صفحات 113 تا 118 در تصویر جاندار شکار تانکها و سربازان عراقی مشاهده کرد. در مجموع، پیرنگ با وجود نقص کلیاش در نادیده گرفتن گاه به گاه رابطه علی، از حرکتی رو به اوج برخوردار است. حرکتی که نه تنها در سیر وقوع حوادث، بلکه در آهنگ کلمات و کوتاه شدن تدریجی فصلها نیز خود را نشان میدهد.
حنیف گفت: سیاوش، زهره و باقر، 3 شخصیتی هستند که در کتاب «سرزمین آبی من» نقش محوری دارند. شخصیتهای غیر محوری داستان نیز عبارتاند از سالمی، سید طالب، صمد، روحانی امدادگر، یعقوب بیسیمچی، سید نور، آسیه، احسان، عراقی شکم گنده، عدنان خیرالله، سرگرد فاضل، سروان ثایر و برخی نامهای آشنای دیگر همچون آقا محسن، رشید و احمد. از میان شخصیتهای برشمرده، نه تنها سه شخصیت محوری که برخی شخصیتهای غیر محوری نیز از نظر نوع شخصیت، به شخصیتهای پیچیده نزدیکتر هستند تا شخصیتهای ساده. همین نکته هم باعث شده تا حتی از نیروهای مخالف نیز چهرهای نسبتا واقعی ارائه شود. در این رمان، عراقیها بر خلاف داستانهای کلیشهای جنگ، ترسو و ضعیف نیستند، آنها نیز گاه از انگیزههایی قوی برای مقابله با دشمن خود برخوردارند. انتخاب نامهای خصیصهنما هم از دیگر ویژگیهای شخصیتپردازی محمودزاده است که البته کاربرد آن در چنین اثری حرفهای نخواهد بود؛ سیاوش فرزند کیکاووس و فرزند خوانده رستم و یکی از قهرمانان معصوم شاهنامه، کسی که برای اثبات بیگناهی خود از آتش عبور میکند و در نهایت خونش به زمین ریخته میشود، به جای حمید باکری و باقر که یادآور باقرخان، سالار ملی دوره مشروطه در آذربایجان است به جای مهدی باکری.
شخصیتهای اصلی رمان، تا حدودی ناتوان هستند
این محقق ادبیات دفاع مقدس در بخش دیگری از سخنانش گفت: علاوه بر نقش، نوع و انتخاب نام شخصیت، شیوههای شخصیتپردازی و پرونده شخصیتها از مواردی هستند که در زمینه شخصیتپردازی در این رمان، به آنها پرداخته شده است. محمودزاده از میان 3 روش توصیف شخصیت، بیشتر بر توصیف هنگام عمل داستانی تمرکز کرده و پس از آن، توصیف مستقیم در داستانش کاربرد بیشتری داشته و توصیف از طریق گفتگو، کمترین حجم توصیف را در این کتاب دارد. شخصیتهای مورد نظر نویسنده، به دلیل فقدان پروندههای زندگینامهای، در بخش خصوصیات فیزیکی، چندان در یاد مخاطبان باقی نخواهند ماند. البته برخی شخصیتهای فرعی چون سهام و عراقی شکمگنده توانستهاند سهم خود را به طور مشخص داشته باشند اما شخصیتهای اصلی در این زمینه ناتواناند. به عنوان مثال، سیاوش که شخصیت اصلی رمان به شمار میرود، از نظر خصوصیات فیزیکی، شامل سن، رفتار، قیافه، نقایص جسمی و وراثت، به خوبی نمایانده نمیشود. اما به 2 شاخصه شخصیت سیاوش، یعنی خصوصیات جامعه شناسی و روانشناسی وی، بهتر پرداخته شده است. از این رو مخاطب، ذیل خصوصیات جامعه شناسی، به طبقه متوسط زندگی سیاوش، شغل او به عنوان یک پاسدار، زندگی خانوادگیاش، فوت مادر در کودکی، پرورش زیر نظر عمه، ازدواج با زهره و داشتن دو فرزند به نامهای آسیه و احسان و عقاید مذهبی و سیاسی این شخصیت آشنا میشود. معیارهای اخلاقی و زندگی زناشویی، آرزوها، رنجها، خلق و خو، شیوه رفتار در زندگی، عقدهها، توانایی و استعداد، ضریب هوشی و فردیت نه چندان برونگرای وی ذیل خصوصیات روانشناسی، که به اندازه به خواننده ارائه میشود. همچنین سالمی، سید نور، سیدطالب و روحانی امدادگر نیز از میان شخصیتهای فرعی بهتر پرداخت شدهاند.
وی افزود: در مجموع، با وجود بعضی از ایرادات، تلاش نویسنده در زمینه پرداخت واقعگرایانه شخصیتهای اصلی کار، ستودنی است. به عنوان مثال، سیاوش در این رمان، انسانی زمینی با تمام تعلقات یک شخصیت خاکستری است. اگرچه او اهل جنگ است، اما به فکر زن و بچهاش نیز هست. زهره نیز گرچه در نهایت با همسرش سیاوش همراه است، اما از مرخصیهای زود گذر و اقامتهای طولانی شوهرش در جبهه گلایه دارد. زیباترین توصیفات مربوط به این مورد را میتوان در صفحات 46 تا 48 رمان و هنگام رفت و برگشت خیال سیاوش از هور به خانه سازمانیاش در اسلام آباد غرب و دیدار خیالیاش با همسر و بچههایش، بار زدن اثاثیه منازل سازمانی فرماندهان شهید از این خانهها و گاه، به جنگ و جنگیدن، تف و لعنت فرستادن از سوی زنان فرماندهان و از یاد بردن این نفرت به هنگام بازگشت مردان از جنگ، مشاهده کرد.
مولف کتاب «راز و رمزهای داستاننويسی» گفت: در کل کتاب «سرزمین آبی من»، روایت زندگی باکریها است. اما داستان به مفاهیم کلیتری نیز میپردازد. نویسنده خط میان مرگ و زندگی را به بازی گرفته است؛ خط میان جنگ و صلح، امنیت و ناامنی، خط میان خطر و آسودن، دل به جنگ سپردن و از زندگی بریدن، به زندگی چسبیدن و از جنگ بریدن و بالاخره، فاصله میان مردن و شهید شدن. نتیجهای که محمودزاده میخواهد در این کتاب بگیرد، این است که شهیدان نیز انسانهایی زمینی با تمامی تعلقات زندگی مادی بودند. آنها هم دلبستگیهای انسانهای معمولی را داشتند، عشق میورزیدند، میخندیدند، گریه میکردند، در گرماگرم نبرد در تب کودکانشان نیز میسوختند، فرصت فرار کردن پیش پایشان بود اما ماندند؛ ماندنی آگاهانه و شهادت را انتخاب کردند.
نگاه محمودزاده در این کتاب به ذات جنگ منفی است
حنیف در بخش دیگری از سخنانش گفت: نگاه محمودزاده در کتاب به ذات جنگ منفی است و اوروزگار جنگ، را روزگار نفرتانگیزی نشان میدهد. چنانچه بارها جمله «اف بر این روزگار» را از زبان شخصیتهای اثر میخوانیم. ولی چون جنگ تحمیل شود، چارهای جز جنگیدن نمیماند. در چنین فضایی کشتن عادت جنگجو میشود، بدون آنکه بخواهد، باید بتواند بکشد و چون در غیر این صورت کشته خواهد شد. یکی از نکات مربوط به این کتاب، ویژگیهای سیاسی اجتماعی ساختار کلی متن را برجسته میکند و آن، عبور گاه به گاه نویسنده از خط قرمزهایی است که در باره ادبیات دفاع مقدس وجود دارد. نگاه انسانی به زندگی سربازان عراقی، نمایاندن میراث خواران جنگ، اشاره به تهمتهایی که در زندگی باکریها به ویژه موقع ورود ایشان به سپاه پاسداران و همچنین سخن از جفاهایی که امروزه در حق خانواده باکریها میشود، نمونههای از این مسائل هستند. کنایه به سازندگان بعد از جنگ و بالاخره انتقاد از سیاستمدارانی که در گیر و دار جنگ، فرزندانشان را برای ادامه تحصیل به دانشگاههای خارج کشور فرستادند هم نمونههای دیگری هستند.
این محقق در پایان سخنانش گفت: داشتن پشتوانه پژوهشی، توجه به میراث ادبی کهن فارسی مانند به کارگیری صنعت ادبی براعت استهلال در اولین صفحات داستان و خبر از تندبادی که نارسیده ترنج را به خاک خواهد افکند و انتخاب زبان و لحن مناسب با موضوع و درونمایه، بهویژه فرود آوردن شلاقی واژگان در قالب جملههای کوتاه، از دیگر ویژگیهای کتابی است که پیش رو داریم. محمودزاده اثر قابل تقدیر و تحسینی خلق کرده است که اشاره به مشکلات و ایرادات آن میتواند موجب بینقصتر شدنش در چاپهای بعدی شود.