سید علس شجاعی نویسنده و از مدیران موسسه انتشارات کتاب نیستان در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به وضعیت پیش آمده پیرامون پرداخت مالیات توسط ناشران و در پاسخ به سوالی در مور اینکه در نظام اقتصادی فعلی نشر ایران پرداخت مالیات از سوی ناشران چه معنایی میتواند داشته باشد، گفت: واقعیت اول و انكارناپذیر این است كه حق هر سازمان رسمی و نهاد مسئوولی است كه از انتشارات طلب مالیات داشته باشد. تعریف رسمی و بینالمللی نشر، عنوان صنعت را با خود میكشد، پس نشر یكی از جدیترین حوزههای وصل فرهنگ كیفی با صنعت و تجارت كمی است. مقوله فرهنگ را نمیشود به كم و عدد و نمودار كشاند، اما اقتصاد فرهنگ را چرا! پس پیش از همه چیز باید بپذیریم كه متولی دریافت مالیات حق دارد از نشری كه صنعت است و بازرگانی دارد، مالیات بخواهد.
وی ادامه داد: تا این جای كار كاملاً معقول و منطقی است. یعنی بواسطه این كه تعریف جهانی صنعت نشر، در دستهبندی بنگاههای اقتصادی قرار میگیرد و هر بنگاه اقتصادی موظف به پرداخت مالیات است – البته مالیاتی كه بر اساس تقسیم صنوف، نسبت از سود میگیرد – انتشاراتها و كتابفروشیها موظف میشوند به پرداخت مالیات. با این مقدمه اگر برسیم به وضعیت نشر و مالیات این صنعت در ایران. به نظر من كه در اصل و شرایط یکسان فرقی بین ما و قوانین جهانی نیست پس ما هم موظف به پرداخت مالیات هستیم.
شجاعی افزود: اما همه حرف ناشران و فریادی كه سالهاست به جایی نمیرسد این است كه حالا – قید زمانی كه خیلی رویش حرف دارم – گرفتن مالیات از نشر اشتباه محض است و خطایی است كه هیچ وقت جبران نخواهد شد و لطمهای خواهد بود كه شاید حتی تا سالها عمق زیانش را كسی نفهمد.
این نویسنده و ناشر افزود: ما میپذیریم كه نشر صنعت است و صنایع سودآور موظف به پرداخت مالیات هستند اما وضعیت فعلی و حالای نشر ایران با همه جای دنیا متفاوت است و با هیچ قاعدهای نمیخواند؛ یعنی اینكه گرفتن مالیات نشر ایران، محتضری را شكنجه دادن و مرگش را تسریع كردن است. همهمان از مسئوول و غیر مسئوول میدانیم كه بر نهال نازك و سستریشه نشر ایران دو طوفان گذشته كه همین مختصر اثر مانده و اندك جان نرفته معجزه است.
شجاعی تصریح کرد: صنعت نشر ایران در دو مرحله با افزایش سه برابری مواد اولیه كتاب مواجه شد، با فاصله زمانی كمتر از پنج سال؛ اول در سال 85 با اشتباه حتمی و قطعی وزارت ارشاد وقت، یارانه از كاغذ برداشته شد و قیمت كاغذ یكشبه سه برابر شد. و دوم در سال 90 ارز با جهشی سه برابری، مجددا سه برابر شدن قیمت كاغذ را به همراه آورد. یعنی در پنج سال قیمت تمام شده فرهنگ مكتوب 6 برابر شد، اما قیمت فروش شش برابر نشد. این یعنی حال نشر خوب نیست، و مالیات این وقت و این زمان، همان افتاده را زدن است كه زندهماندنش بعد این نامهربانی خیلی بعید به نظر میرسد. خلاصه عرضم این كه نشر باید مالیات بدهد در این شكی نیست، اما اكنون اگر به فكر مالیات گرفتن از نشر باشیم، مطمئن باید بود كه تا چند سال آینده اصلا نشری نخواهیم داشت كه طلب مالیات بكنیم.
وی در ادامه پیشنهاد کرد: معقول این است كه چند سالی لااقل به این نهال طوفان دیده و به این خانه زلزلهزده مهلت بدهیم تا خودش را دوباره بازیابد و سرپا بایستد و بتواند به تنهایی نفس بكشد، بعد طلب مالیات بكنیم... راه دوری نمیرود این صبر، قیمتش به اندازه حیات فرهنگ مكتوب كشور است!!
شجاعی در ادامه افزود: بعضی از مردان قانون و متولیانی كه صرفا مسئوول اخذ مالیاتند و نه هیچ چیز دیگری؛ فكر میكنند اعداد و ارقامی كه از گردش اقتصاد نشر مثلا بعد از نمایشگاه مطرح میشود همهش سود است و طمع میكنند كه: وا اسفا كه چنین پول درشتی چرخید و ریالیش به مالیات نرسید، نگفته پیدا كه چقدر این اندیشه سطحی است كه بگوییم چون مثلا ناشران در نمایشگاه n میلیارد از دست مردم پول گرفتند، داغ داغ راه بیفتیم و مالیاتش را بگیریم، حرف این است كه اولا همه این پول كه سود نیست، گاهی دریافت ناشران در نمایشگاه – بدلیل خواب جدی سرمایه در صنعت نشر – حتی كمتر از سرمایهگذاری اولیهشان میشود و ثانیا نمایشگاه اصلا جامعه آماری خوب و دقیقی برای اوضاع و احوال اقتصادی نشر نیست و ثالثا با اشاره به توضیحات اولم، برای مریض بستری ممكن است دو تا آبمیوه و سه تا كمپوت هم ببرند، فقط و فقط كودكانند كه دو قاشق غذای مقوی دست بیمار رنجور را حقش نمیدانند...
شجاعی در پایان افزود: گویا مختصر قانونی برای حمایت از فرهنگ و معافیت از مالیات برای این حوزه است، دوستان قانونمدار و مجریان تلاش كنند كه وضعیت از شكل كاریكاتوری خارج شود.