خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: اولین داستان مجموعه «عکسهای دستهجمعی» شروعی مناسب برای کتاب رقم زده و نوید خواندن یک مجموعهداستان خوب را میدهد. این داستان را شاید با خواندن چند صفحه اولش، اثری درباره بحران میانسالی و روابط زناشویی ارزیابی کنیم ولی حقیقت این داستان این است که با تعلیق مناسبی نوشته شده و اثری که قرار است طبق حدس و پیشفرضهای ما به قهر و آشتی زن و شوهری بیانجامد، به خیانت و یک تراژدی ختم میشود.
هوشمندی نویسنده را در به کارگیری تعلیق، میتوان در آشکار کردن نام شخصی هم مشاهده کرد. به این معنی که مخاطب بعد از چند صفحه ابتدایی است که با نام سینا روبرو میشود. به طور کلی، این داستان در هیچ مقطعی خود را لو نمیدهد و با بازی رفت و برگشت زمانی است که ساختمان خود را میسازد و در پایان مخاطبش را با شوک و ضربه روبرو میکند. این داستان از این جهت که ضربهزننده است و انفعالی نیست، انتخاب مناسبی برای آغاز کتاب است. به علاوه عنوانش نیز برای کتاب مناسب است چون از داستانهای خوب مجموعه است.
داستان دوم «اشتباه» بیشتر به یک طرح گسترشنیافته میماند. فضای این داستان با داستان اول کاملا متفاوت و تا حدودی وهمآلود است. حتی میتوان با خواندن چند سطر پایانی آن، «اشتباه» را در دسته داستانهای وهمناک طبقهبندی کرد. به هر روی، «اشتباه» لذتی که خواندن «عکسهای دستهجمعی» منتقل میکند، با خود ندارد.
سومین داستان مجموعه با عنوان «پارک» تداعیکننده خاطرات کودکی است. هر خوانندهای بدون شک چنین تجربهای را در کودکی خود داشته است. نثر داستان مناسب و روان است و کودک بودن شخصیت راوی (یا زمانی که مربوط به کودکیاش میشود و مشغول روایت آن است) باورپذیر بوده و کاملا حس سالهای کودکی را به مخاطب منتقل میکند.
با رسیدن به داستان «کوچ»، به داستانی مانند داستانهای زیاد دیگری برمیخوریم که امروزه در مجموعهداستانهای مختلف چاپ میشوند. این داستان تفاوت چندانی با آثار برخی از نویسندگان دیگر داستانهای کوتاه ندارد، جز این که تم و زمینه رفتن و مهاجرت را میتوان به طور مشترک در آن و داستان اول کتاب مشاهده کرد؛ دغدغههای زنی کارمند که شوهر و پسر کوچکش و به زندگیاش برایش تکراری شده و دوست دارد به جایی دیگر کوچ کند. البته این داستان در سال 70 نوشته شده و به احتساب زمان چاپش، چنین قضاوتی درباره میشود.
داستان بعدی، «گره» یک مونولوگ بلند است. نمونه این اثر را هم در کتابهای دیگر دیدهایم و دستاورد تازهای برای نویسندهاش ندارد. اما با رسیدن به داستان پایانی که بلندترین داستان کتاب هم هست، طرح و سوژهای جدید روبرویمان پدیدار میشود و نمودار ارزیابی داستانها، خود را تا حد داستان اول کتاب بالا میکشد.
داستان اول و پایانی مجموعه، هر دو در دهه 80 نوشته شدهاند، در حالی که داستانهای دیگر کتاب که بین این دو قرار دارند، در سالهای دهه 70 نوشته شدهاند. به هر حال هر نویسنده و صاحب اثری در هر مقطع یا دههای از زندگی خود، صاحب دغدغهها و نوع خاصی از نگاه و پرداخت به موضوعات است که در دهه دیگر زندگیاش، شاید آن دغدغهها و پرداختها تغییر کند. به هر صورت و به عنوان مثال، میتوان دغدغهای چون مهاجرت را به عنوان یکی از مسائلی که ذهن نویسنده این کتاب را به خود مشغول کرده بوده، برشمرد؛ و یا بحران میانسالی. اما خیانت و غیرت دو زمینه و موضوعی هستند که داستان اول و آخر کتاب دارند و کاملا فضایی متفاوت از دیگر داستانها را رقم میزنند.
داستان «داستان مردی که زنش را گم کرد» نیز مانند داستان «عکسهای دستهجمعی»، ساختاری پلهای و تعلیقی دارد و در پایان تمام حقیقت را مقابل خواننده میگذارد تا ضربه و شوک را به او وارد کند. البته حدس زدن و پیشبینی پایان داستان امری نسبی است و به مخاطب اثر بستگی دارد.
کتاب «عکسهای دستهجمعی»، داستانهای سال 70 تا 87 حمید امجد را شامل میشود و مخاطب میتواند با خواندن این کتاب 96 صفحهای، با داستانهایی زمینهدار و دغدغههایی هم فردی و هم اجتماعی روبرو شود که یک نمایشنامهنویس و داستاننویس آنها را روی کاغذ آورده است.
----------------------------------------
صادق وفایی