خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: اینجا «ضیافت»ی است که آدمهای دور را نزدیک میکند و آسمانیها را به زمین میآورد. شاید در میان برنامههای شبکههای مختلف که در طول ماه رمضان به گفتگو با کارشناسان مذهبی و چهرهها و یا حتی آدمهای عادی اما با داستانهای عجیب و غریب و دردناک پرداختند این برنامه توانست چهرهای درونیتر و شخصیتر از آنهایی نشان دهد که سالها درس دین و معرفت دادند.
ساعت 19 بعد از ظهر است و من برای گرفتن گزارش پشت صحنه برنامه «ضیافت» هنوز از درهای مختلف سازمان صداوسیما نامم را چک میکنم. درحالیکه در همین ساعت برنامه شروع شده است. تقریبا همه آنها که برای یک بار هم پایشان به صداوسیما رسیده باشد، میدانند که آفیش شدن در این سازمان با تئوری عدم قطعیت هایزنبرگ برابری میکند و اگر اسمتان را از یک هفته قبل هم برای آفیش شدن داده باشید باز هم همیشه امکان دارد که معطل شوید و اصلا اسمی وجود نداشته باشد!
برنامه «ضیافت» هر روز ماه رمضان ساعت 19 از شبکه قرآن روی آنتن میرود و من بالاخره در حالیکه یک ربع از زمان شروع برنامه گذشته است به پشت صحنه «ضیافت» میرسم. لوکیشنی از فضای سبز سازمان صداوسیما انتخاب شده است و عوامل مشغول کارند. سه دوربین که یکی از آنها متحرک است و دو دوربین دیگر که در جایگاههای خود ثابت شدهاند. سیدافضل میرلوحی یکی از تهیهکنندگان کار هم گاهی میآید و میرود و البته انگار همه چیز تحت کنترل و مدیریت قرار دارد.
فضای تصویربرداری برنامه تقریبا وسیع است. دو آلاچیق با فاصلهای چند متری از هم قرار دارند که حالا در یکی از آنها مهمان برنامه «ضیافت» یعنی دختر علامه طباطبایی دیده میشود. شاید ابتدا فکر کنید که این یک برنامه کاملا تخصصی دینی و معرفتی است اما برعکس در این برنامه با بستگان و فرزندان علما و عارفان دین درباره زندگی شخصی و رفتارها و سبک زندگی آنها در خانه سخن گفته میشود.
یک، دو، سه گفته میشود و وحید مرتضوی مجری برنامه خود را آماده میکند که بعد از آیتمی کوتاه دوباره جلوی دوربین برود. صدای مجری تنها در حدی است که صدابردار و تصویربرداران میتوانند آن را از گوشیهای خود بشنوند. من جملات را یکی در میان میشنوم. تنها میتوان متوجه شد که مجری از غزه میگوید و مردم بیپناه و جامعه مدنی که توجهی به این مردم ندارد.
کنار یکی از تصویربرداران ایستادهام. به او اطلاع میدهند که محمدحسین صفارهرندی پشت خط است. مرتضوی سلام میدهد و میگوید که هنوز صدا را ندارد. تصویربردار به آرامی اطلاع میدهد که هنوز ارتباط وصل نشده است و از مرتضوی میخواهد که به صحبت کردن ادامه دهد.
اینها مشکلات طبیعی برنامههای زنده است که مجری هم به آن اذعان دارد.
وحید مرتضوی تا برقراری ارتباط از دعا و نیایش میگوید و بعد با اشارهای که به او میشود دوباره به صفارهرندی سلام می کند و سخنان او را درباره غزه میشنود. از طریق یک تلویزیون کوچک تصویر مجری دیده میشود و صدای محمدحسین صفارهرندی هم شنیده میشود. صفارهرندی درباره روز قدس و مردم غزه سخن میگوید و بیان میکند که «روز قدس یک نشانه است، نشانهای که ما تبعات و برکات آنرا سالهاست که حس کردهایم زیرا با چنین نشانهگذاری شکل مبارزات مردم فلسطین رفته رفته تغییر کرد و به این دلیل است که روز قدس توانست بین موضوع اشغال فلسطین و آزادی آن با بحث اعتقادی در رابطه با مسجد الاقصی پیوند ایجاد کند» و بعد یک نفر اشاره میکند که صدا را کم کنند.
این میان بعضی صحبتها را نمیشنوم علی رغم اینکه برنامه زنده تلویزیونی است و باید شلوغیهای خاص خود را داشته باشد اما همه چیز به آرامی می گذرد و جز عوامل اصلی کار شخص دیگری دیده نمیشود. انگار استرس کمی بر همه عوامل و حتی فضا حاکم است.
پرویز امیری یکی از تهیهکنندگان اما استرسهای این برنامه را از نوعی دیگر برمیشمارد و بیان میکند: این کار هر روز استرس داشت و هر روز سختیهای خاص خود را داشت که من و میرلوحی سعی کردیم کمتر به بینندگان منتقل شود چون در این برنامه بسیاری از فرزندان بزرگان با سختیهای بسیاری پذیرفتند که به برنامه بیایند و حتی چند نفر از آنها اولین باری بود که به سازمان صدا و سیما میآمدند مثل دختر علامه طباطبایی و حتی تا دقیقه آخر ممکن بود حضورشان کنسل شود.
وی درباره تهیهکنندگی مشترک در این کار ادامه میدهد: پیشتولید این کار حدود 2 ماه بیشتر طول نکشید و با توجه به مهمانانی که داشتیم این زمان کمی بود اما همین همکاری 2 نفره تا حد زیادی کار را آسان کرد. ما تقسیمبندی کردیم که یک روز در میان یک نفر مسئولیت برنامه را به لحاظ مدیریت محتوایی، کنداکتور، دستورات اتاق فرمان و ... انجام دهد و نفر دوم حواسش به بیرون و حواشی کار باشد.
بعد از اینکه گفتگو تمام میشود مجری مخاطبان را به سمت مهمان امشب برنامه «ضیافت» دعوت میکند و این آیتم هم به پایان میرسد.
این طرف کتایون درویشی با بدرالسادات طباطبایی گپ و گفت دارد و برای آیتم بعدی آماده میشوند. دو کتاب در مقابلش است که عکسهای علامه طباطبایی روی جلد آن تصویر شده است.
با شمارش معکوس ابتدا به بینندگان سلام میکند و این شعر را میخواند: «جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت/ رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو» و بعد دوربین علامت میدهد که مدتی کوتاه میرود تا بیاید و من در این فاصله به بیت بعدی غزل حافظ میاندیشم «حافظ گرت به مجلس او راه میدهند/ می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو» اینجا مجلس علامه طباطبایی است و شاید بسیاری از او تنها همین را بدانند که یک دانشگاه با نامش ثبت شده است. درحالیکه علامه طباطبایی فقیه، مفسر قرآن و فیلسوف بزرگ ایران است و اصلا از جمله ویژگیهای کاری او به زنده کردن حکمت و فلسفه بعد از دوره صفویه است که درهای فلسفیدن و اندیشیدن بسته شده بود و جامعه به افکار ظاهری و احکام فقهی حاکمان تن داده بود.
لحظاتی فرصت میشود تا با وحید مرتضوی درباره مهمانان برنامه صحبت کنم و او به یک نکته مهم اشاره میکند اینکه این برنامه میخواهد زمانیکه مردم بر سر سفره های افطار مهمان هستند آنها را سر سفره خدا ببرد و تلنگرهای روحی به آنها بزند.
وی ادامه میدهد: از جمله مواردی که میتواند تمدن و فضای ذهنی جامعه ایران را تغییر دهد این است که روی بزرگان و عالمان و دانشمندان ما به نوعی گرد غفلت و فراموشی بپاشند تا کسی آنها را یاد نکند تا منِ جوان نتوانم الگویی ببینم و بعد تعجب کنم که چگونه میتوان خدایی زندگی کرد؟ اتفاقی که در اینجا میافتد این است که به مردم نشان دهیم بندگان خوب خدا در سخت ترین شرایط زندگی کردهاند و با کمترین امکانات ادامه داده اند و بیشترین بازدهی علمی و عبادی را داشتهاند.
مرتضوی بیان میکند که در این برنامه فرزندان از پدران خود میگویند و اشاره میکند: فرزند آقای مرعشی نجفی میگفت که پدرش کتابها را در صف حمام میخوانده است و یا علامه بروجردی روزی 18 ساعت مطالعه داشته است.
برنامه دوباره روی مجری و دختر علامه طباطبایی میرود و دختر علامه از ویژگیهای پدر خود میگوید. از زمان ازدواج و رفتنشان به نجف و سختیهایی که در زندگی داشتهاند و اینکه در کودکی پدر و مادر را از دست میدهند.
دختر علامه درباره علاقه پدر و مادرش به هم و احترامی که علامه به همسرش می گذاشته است ،بیان میکند: پدر و مادرم علاقه زیادی به هم داشتند و در تمامی لحظات زندگی در کنار یکدیگر بودند، پدر نیز علاقه و ارادت زیادی به مادر داشتند بهطوری که هیچ وقت حتی یکبار نیز ایشان را با اسم کوچک خطاب نکردند.
وی ادامه میدهد: بعد از اینکه مادر فوت کردند پدر تا چهارسال هر روز بر سر مزار وی میرفت و بعد به خاطر مشکل پا این حضور کمتر شد.
آن طرفتر وحید مرتضوی با سیدرضا طباطبایی نوه علامه در آلاچیق دیگری مینشیند تا بعد دیگری از شخصیت علامه طباطبایی را تصویر کنند.
سیدافضل میرلوحی دیگر تهیهکننده «ضیافت» درباره رویکرد این برنامه در مقایسه با دیگر برنامههای زمان افطار بیان میکند: این دومین سالی است که من به همراه پرویز امیری تهیهکنندگی این برنامه را بر عهده دارم. هر شبکهای بنا به مخاطبانش برنامهای را برای آنها تدارک میبیند. شبکه قرآن هم به دلیل علاقهای که مردم به مراجع و علمای خود دارند وارد زندگی شخصی آنها شده است که روابط این افراد با خانواده و اجتماع و علایق آنها را بررسی کند.
وی ادامه میدهد: این برنامه به نوعی بعد آموزشی هم دارد و ما از طریق زندگی این افراد به شکل ملموستر با زندگی الهی آشنا میشویم. بازخوردهای خوبی هم داشته است چه از طرف مردم و چه از طرف خود مراجع.
این تهیهکننده با اشاره به اینکه بسیاری از مهمانان برای حضور در این برنامه احتیاط میکردند، بیان میکند: یکی از نگرانیهای این افراد این بوده است که شأن پدرانشان در تلویزیون حفظ شود و یا اصلا تمایلی برای حضور مقابل دوربین نداشتهاند و ما با تلاشهای فراوان این حضور را فراهم کردیم که بخشی از آن به تیم اتاق فکر این کار بازمیگردد. حجت الاسلام میرلوحی سرپژوهشگر ارشد این برنامه است.
وی با اشاره به یافتن بعضی از این افراد ادامه میدهد: ما یک بازه 400 ساله را در نظر گرفتیم و عدهای از بزرگان، فضلا و عالمان معاصر که به اولادشان دسترسی داشتیم انتخاب کردیم. به طور مثال ما نسل ششم علامه مجلسی که الان 90 سال دارد و در اصفهان زندگی میکند، پیدا کردیم و با او گفتگو کردیم.
در حین صحبت با میرلوحی هستم که به غروب خورشید نزدیک میشویم و نواهای مرتبط با این اوقات پخش میشود و سپس دوربین روی شخصی که برای قرائت قرآن آمده است، میرود.
گزارش از عطیه موذن