خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: در دعاي روز بيست و هشتم ماه مبارک رمضان می خوانیم: أَللّـهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ وَ أَكْرِمْـنى فيـهِ بِاِحْـضـارِ الْمَسـائِلِ وَ قَرِّبْ فيهِ وَسيلَتى اِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسائِلِ يـا مَنْ لا يَشْـغَلُهُ اِلْحـاحُ الْمُـلِحّـينَ.

خدايا در اين روز، بهره ام را از مستحبات افزون گردان و مرا با حاضر كردن خواسته ها گرامى بدار و از ميان وسايل، وسيله رسيدنم به حضورت را نزديك گردان. اى كه پافشارىِ اصراركنندگان بازش نمى دارد و مشغولش نمى كند.

هر عمل خوب و مستحبى كه انجامش واجب و الزامى نباشد و بالاتر از حد تكليف الزامى باشد، «نوافل» است. بهره اى كه انسان از انجام كارهاى استحبابى و فوق برنامه مى برد، در جهت حفظ بيشتر واجبات است. وقتى كسى بيش از مقدار واجبات، تكاليفى را هم كه الزامى نيست ولى انجامش خوب است انجام دهد، اين نشان دهنده علاقه و كشش او به طاعات و حسنات است، به نحوى كه حتى خارج از تكليف شرعى واجب، محبت صالحات، او را به عمل نيك وامى دارد.

وقتى كارگر و كارمندى خارج از ساعت ادارى هم فوق العاده كار مى كند، نشان ميزان علاقه او به كار است كه حتى در چار چوب شرح وظايف ادارى و كارى، خود را محدود نمى كند. انجام نوافل و مستحبات نيز اين گونه است. كشش «عبد» را به سوى خدا و علاقه او را به عبادت نشان مى دهد و مى رساند كه اين مؤمن، در طاعت، اكتفا به حدّ الزامى شرعى نمى كند. به يك تعبير مى توان گفت: مستحبات و نوافل، نگهبان واجبات است و آنكه غير از واجبات هيچ عمل مستحبى انجام ندهد، امكان خلل و لطمه در واجباتش هم وجود دارد.

انجام مستحبات، چون از روى علاقه است نورانيتى خاص مى آورد. وقتى نماز شب بخوانيد يا روزه مستحبى بگيريد يا صدقه استحبابى و انفاقات، انجام دهيد، وضوى مستحبّى بگيريد، نافله هاى شبانه روزى بخوانيد، احساس مى كنيد زمينه پاكى دل و تقواى قلب بيشترى پيدا كرده ايد. اين است بهره مستحبات و «حظ نوافل» كه از خداوند خواسته ايم در اين ماه و اين روز، بهره ما را از «نوافل» فراوان بگرداند.

آنچه را مى خواهيم بايد در طلبش بكوشيم تا به آن برسيم. از خداوند خواسته ايم كه با احضار آن خواسته ها ما را مورد اكرام و گراميداشت قرار دهد و ما را در رسيدن به نيازها و خواسته هايمان توفيق دهد.

به قول خواجه عبدالله انصارى، در تفسير ادبى آيه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيم»، نه هر كه «راه» را ديد، در راه برفت. و نه هركه رفت، به مقصد رسيد! بسا كس كه شنيد و نديد، و بسا كس كه ديد و نشناخت و بسا كس كه شناخت و ... نيافت! بسا پير مناجاتى، كه از مركب فرو مانَد، بسا يار خراباتى، كه زين، بر شير نر بندد.»

خداوند، نداى اين همه بندگان را در هرجا مى شنود و دعاى همه را به هر زبانى سميع و مجيب است، اما پاسخ يك دعا و ندا، او را از ديگر نيازها و رازها و دعاها باز نمى دارد. اين از ضعف ماست كه اگر به كارى مى پردازيم، از كارهاى ديگر باز مى مانيم. اگر گوش به صدايى مى دهيم، صداهاى ديگر را نمى شنويم. اگر توجهمان به چيزى جلب مى شود، از چيزهاى ديگر غافل مى شويم. چرا كه ما محدوديم و ناتوان. اما...خداوند، نامحدود است و توانا. اصرار و ندا و مناجات اين همه بندگان، در هر لحظه از لحظات، او را مشغول نمى كند: يا مَنْ لايَشْغَلُهُ اِلحاحُ المُلِحّين. در قيامت كبرى هم چنين است، در رسيدگى به حساب بندگان.