خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: در پی انتشار خبر اعطای شابک به کتابها در صورت پرداخت مبالغی مشخص، داود ملکی صیدآبادی مدرس چاپ و ناشر، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده که در آن به این موضوع انتقاد شده است. نویسنده در این یادداشت که عنوان آن «همه چیزمان به همه چیزمان میآید!» است، به عدم استانداردسازی فعالیتهای حوزه نشر انتقاد کرده و تصمیمات کارشناسی را لازمه فضا و صنعت نشر کشور عنوان میکند.
متن مشروح این یادداشت در ادامه میآید:
خبر خریدنی شدن شابک را که شنیدم و استدلال اینکه «در اکثر کشورهای جهان این مبلغ پرداخت می شود»، فکرم درگیر سوخت و اتومبیل شد که هر بار برای بالا بردن قیمت سوخت، یکی از مهمترین دلایل؛ همین استدلال انجام آن در اکثر کشورها و رساندن آن به قیمت واقعی است.
بیشتر دقت کردم دیدم حق با مسئولین شابک است. وقتی یکی از ناموفقترین صنایع ما که صنعت خودروسازی است، به هر قیمتی که میخواهد خودروهای غیراستاندارد خود را به مشتری میفروشد و از این طرف از نظر قیمت سوخت، ما به استاندارد نزدیک میشویم، خُب اداره شابک و وزارت فرهنگ و ارشاد هم حق دارد در این وضعیت نابسامان نشر از تولید گرفته تا فروش، بخواهد در مورد پولی کردن شابک و استاندارد عمل کردن در خصوص اخذ پول در قبال ارائه شابک، ما را به استانداردهای جهانی نزدیک کند!
در روانشناسی شخصیت، مبحثی وجود دارد بنام «درماندگی آموخته شده» که تعریف آن با این مثال بسیار روان و قابل فهم است: سگهایی که در معرض ضربه برقی (شوک الکتریکی) غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند (راه فرار نداشتند)، آموختند که هیچ یک از پاسخهای آنها، از جمله دُم تکان دادن، پارس کردن، راه رفتن، پریدن و جز اینها سبب قطع شوک نمیشود. بعد وقتی که این سگها در موقعیتی قرار داده شدند که در آن انداختن یک مانع باعث قطع شوک میشد، سگها ابتدا کمی به این طرف و آن طرف راه رفتند و بعد دراز کشیدند و به طور منفعل، خود را تسلیم شوک کردند. به بیان دیگر حیوانات پس از تجربه صدمه کنترل ناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت.
با ذکر این مثال فکر میکنم به روشنی دلیل عدم واکنش ناشران، اتحادیهها و صنوف مرتبط با این حوزه و دست اندرکاران بخش خصوصی به این خبر تأثربخش را متوجه خواهیم شد. در زبان فارسی هم مثلی به همین مضمون داریم که این گفتنها مثال آب در هاون کوبیدن است. اما به هر روی بنده به عنوان یکی از کوچکترین اعضای خانواده چاپ و نشر کشور با سابقه حدود 15 سال تجربه، این تلخنامه را نوشتم تا بگویم هنوز دچار درماندگی آموخته شده، نشدهام و این دلایل که دوستان مسئول میآورند که معلوم نیست با چه میزان دقت و نظر کارشناسی همراه است، اصلاً دلایل قابل استناد، منطقی و معقول نیست.
در اینجا پیشنهاد میکنم که وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت تدبیر و امید کمی بهجای برگزاری برنامهها مختلف در حوزه فرهنگ و هنر که نون و آبش فقط و فقط برای سینماگران است و بس، کمی با دقت بیشتر و دلسوزانهتر و مدبرانهتر تصمیمسازی کنند. در بسیاری از کشورها به کارآفرینان و صاحبان مشاغلی که تازهوارد و جوان هستند، کمک میشود تا پا بگیرند، تسهیلات داده میشود و ... اما در ایران و در همین حوزه، روز اولی که مجوز نشر را دستت میدهند، برگه دیگری همراه آن است به این مضمون کلی که شما انتظار هیچگونه کمک و حمایت مالی از متولی امر کاری خود نداشته باشید. در عمل هم وقتی وارد بازار کار میشوی، میبینی که اصلاً بازاری وجود ندارد و بیشتر رابطههایی است که بین ناشران بزرگ و دستگاههای دولتی که اداره کننده بازار عرضه هستند. در حقیقت حمایت از بزرگانی انجام میشود که نیازی به این حمایتها ندارند. چرا در این مقطع کسی به فکر استانداردسازی فعالیتها نیست؟
دوستان مسئول استانداردسازی و جهانی کردن! یک فعالیت فقط مستلزم اخذ پول نیست بلکه نیاز به قدرت تفکر، برنامهریزی و سیاستگذاری مناسب است.