خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: میدان آرژانتین، انتهای خیابان الوند. خبرنگاران رسانههای مختلف در این نشانی آشنا روبروی ورودی ساختمان شبکه دو ایستاده و منتظریم یک ون سبزرنگ و یک تاکسی زرد بیایند و ما را به «خاورشهر» ببرند. قرار است معاون سیما و رییس سازمان بسیج مستضعفان از پشت صحنه سریال «کیمیا» بازدید کنند.
هیچ کدام تا به حال خاورشهر نرفتهایم. ساعت 19:30 یکشنبه 19 مرداد است و خبرنگاران حوزه تلویزیون که بیشترشان خانم هستند، همگی نگران زمان اتمام برنامه و بازگشتشان به منزل هستند. با تکمیل تیم خبری متشکل از خبرنگاران و عکاسان خبرگزاریهای مختلف خودرو حرکت میکند.
به نظر نمیرسد راننده که سنی از او گذشته آشنایی چندانی با مسیرهای میانبر داشته باشد و ترافیک سنگینی را در بزرگراه رسالت و بعد بزرگراه امام علی (ع) تجربه میکنیم. 50 دقیقه است در راهیم و تازه به سهراه افسریه رسیدهایم. ون وارد اتوبان امام رضا (ع) میشود و 10، 15 کیلومتر تا پایان مسیر مانده است.
ابتدا که از خبرنگاران برای حضور در پشت صحنه سریال «کیمیا» به کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی دعوت شد، بنا بود ساعت 6 از نقطه دیگری سر صحنه برویم و دلخوش بودیم که میشود زودتر فضای کار را تجربه کرد، با هنرمندان گپ و گفتی داشت و بعد هم بازدید بزرگان از پشت صحنه را پوشش داد اما بعد از تغییر قرار و تجربه این مسیر طولانی، حالا نگرانیم نکند بازدید صورت بگیرد و ما هنوز به مقصد نرسیده باشیم و کارمان عبث باشد.
آرامستان ارمنیها را پشت سر میگذاریم. ساعت از 21 گذشته که به خاورشهر میرسیم، شهرکی که جزو منطقه 15 تهران است و سه منطقه شهری، روستایی و صنعتی دارد. اینجا خبری از آپارتمانهایی با واحدهای فراوان یا برجهای چندین طبقه نیست و خانهها شمالی یا جنوبی، آدم را یاد کودکیها میاندازد.
سرانجام به لوکیشن «کیمیا» میرسیم. اینجا یک تلفن عمومی همگانی زرد رنگ که دیگر در کوچههای شهر لنگهاش را نمیبینید وجود دارد. کوچهای نسبتا پهن که وجود چند نورافکن بالای دیوارهای یکی از خانههایش، از بروز اتفاقاتی جز زندگی روزمره در آن خبر میدهد. حسن هندی عکاس پروژه اولین کسی است که از عوامل میبینیم و او توضیح میدهد اینجا در داستان خانه فرخ و خانوادهاش است که شخصیتهای اصلی قصه هستند.
نقش فرخ را حسن پورشیرازی بازی میکند، آزیتا حاجیان نقش همسر او را دارد، دختر او در این سریال با واقعیت یکی است و مهراوه شریفینیا نقش دختر مادرش را بازی میکند و آخرین عضو خانواده هم علی شادمان و برادر کوچک شخصیت اصلی یعنی «کیمیا» با بازی شریفینیا است.
ابتدا به یکی از اتاقهای خانه میرویم که عوامل آنجا روی تخت خوابیدهاند و برای حمایت از مردم غزه خون اهدا میکنند. تا برگردیم سردار نقدی رییس بسیج مستضعفان، سردار آزادی معاون فرهنگی بسیج، علی اصغر جعفری رییس بسیج صداوسیما، علی بخشیزاده مدیر شبکه دو، مسعود صباح مدیر گروه سریال، جواد جباری مدیرعامل بنیاد روایت و محمدرضا شرفالدین رییس انجمن سینمای دفاع مقدس از راه رسیدهاند.
همگی وارد حیاط خانه میشوند و در کنار افشار و شفیعی مینشینند و درباره سریال حرف میزنند. حیاط باصفایی است. انجیرهای یکی از درختهایش هنوز نرسیدهاند و آن یکی درخت هم بار انار دارد.
کمی بعد از همه خواسته میشود از خانه بیرون بیایند و روی چند ردیف صندلی که وسط کوچه چیده شده بنشینند. ساکنان محله هم برای تماشا آمدهاند. همه مینشینند و تصویربرداری آغاز میشود.
در این صحنه قرار است پورشیرازی از خانه بیرون بیاید و در را برای مهدی سلطانی در نقش شهرام که بیرون منتظر ایستاده، باز کند. یک ال سی دی جلوی صندلیها گذاشتهاند و حاضران میتوانند صحنهای را که ضبط میشود تماشا کنند.
دوربین که روشن میشود دستیار کارگردان از ساکنان صندلیهای سمت چپ میخواهد، بروند ردیف چهار بنشینند تا توی کادر نباشند. در کوچه کناری هم یک ال نود پارک شده و به سرعت صاحبش را پیدا میکنند تا یک ماشین امروزی در کادر سریالی مربوط به دوران انقلاب نباشد.
طبق خواسته کارگردان ضبط تمرین آغاز میشود؛ سه، دو، حرکت! سلطانی یک بارانی سرمهای به تن دارد و کروات قرمز بسته است. موهای طلایی و صورت تراشیدهاش او را خیلی جوان نشان میدهد. از ظاهرش میشود حدس زد نقش ساواکیها را بازی میکند. نقش همسر شخصیت او را نیکی کریمی بازی میکند که امشب حضور ندارد.
نقشهای سلطانی را توی ذهنم مرور میکنم، از «در مسیر زاینده رود» گرفته تا «دیوار» و «مادرانه» و این اواخر ایفای همزمان دو نقش متفاوت در دو سریال رمضانی «هفت سنگ» و «مدینه». با خودم فکر میکنم تا تکه کلام او در «مادرانه» را به یاد بیاورم، نمیشود. از همکارانم کمک میگیرم و ذهن همه درگیر میشود تا بالاخره یکی یادش میآید: بگو خب!
با اعلام حرکت از سوی افشار، فرخ در حیاط را باز میکند و از خانه بیرون میآید. تصویربردار با دوربین روی دست حرکت او را نشان میدهد تا به در میرسد و با دیدن شهرام متعجب میشود.
افشار توضیح میدهد: حسن تو فکر میکنی کیوان پشت در است و میآیی به او تشر بزنی اما میبینی شهرام پشت در است. میخواهم در را بیشتر باز کنی. اگر لازم است یکی از بچهها پشت در بنشیند و یواشکی آن را تا آخر باز کند.
یکی از تصویربردارها روی دیوار کنار در خانه ایستاده و زمانی که میخواهد چیزی را از همکارش که در حیاط است بگیرد، همه نگران میشوند نکند بیفتد. او این نما را از بالا ضبط میکند.
زمانی که صرف تکرار صحنه و ایدهآل از آب درآمدن آن میشود، حواسم به اطراف جلب میشود. بالای کوچه روبرویی نوشته شده: «کوی شهید سیدمحمد حاج ابراهیمی». کمی پایینتر نوشته «چرا برادرکشی» به چشم میخورد و بر دیوار آن طرفی هم با اسپری حک کردهاند: «مرگ بر شاه».
رضا توکلی، عطا عمرانی و سوگل طهماسبی از دیگر بازیگران سریال هم اینجا هستند. یک نکته جالب اینکه با وجود اعلام قبلی مبنی بر حضور علی دارابی معاون سیما و حتی نصب پلاکارد استقبال از او، این همه مدیر آمدهاند و خبری از دارابی نیست. شاید خبر داشته قرار است خبرنگارها هم امشب اینجا باشند.
هندی میآید و پیشنهاد میدهد در این فرصت داخل خانه برویم و گفتگوهایمان را بگیریم. از حیاط میگذریم، کفشهایمان را درمیآوریم و وارد خانه میشویم. باز هم حس خانههای قدیمی، کودکیها و خانه مادربزرگها سراغمان میآید. چهار صندلی با یک میز در وسط پذیرایی قرار گرفته است. آنجا مینشینیم تا مهراوه شریفینیا برای گفتگو بیاید.
پرده نازکی با گلهای زیبا مقابل پنجره نصب شده، تابلوی کوبلن دوزی روی دیوار است. یک ساعت قدیمی زنگ دار این طرف روی میز کنار قاب عکس فرخ و خانوادهاش گذاشتهاند و آن طرف روی طاقچه، عکس دو نفری پورشیرازی و حاجیان است.
با آمدن ایفاگر نقش اصلی، از ثبت دیگر جزئیات اتاق غافل میمانم و گفتگویمان آغاز میشود. شریفینیا مدام تأکید میکند عین حرفهایش را منتقل کنیم و دخل و تصرفی صورت نگیرد. او میگوید کاراکتر کیمیا را ستایش میکند و از سختیهای حضور 6 ماهه در آبادان و خرمشهر و حالا آمدن به خاورشهر حرف میزند. تجربه دلنشین بازی در کنار مادرش از دیگر بخشهای گپ و گفتمان است.
از او میخواهیم مادرش را هم برای گفتگو بیاورد اما حاجیان در یکی از اتاقها استراحت میکند و تمایلی به گفتگو ندارد. پورشیرازی هم که معمولا مصاحبه نمیکند و از همه عجیبتر سلطانی است که از گفتگو در میرود. شاید بعد از حاشیههای «هفت سنگ» تصمیم گرفته مصاحبه نکند. با سوگل طهماسبی که نقش دوست صمیمی کیمیا را بازی میکند گپ میزنیم.
با پایان حرفهایمان، ساعت را که نگاه میکنیم قلبمان تند تند میزند، به همین زودی به 22:30 رسیدهایم. از ما میخواهند برای خوردن شام برویم اما این ساعت با این همه فاصله از خانه، میلی به غذا نداریم. میرویم کارگردان را پیدا کنیم و با او هم حرف بزنیم.
جواد افشار را وقتی پیدا میکنیم که روی تخت خوابیده و از او خون میگیرند. در این ساعت شب هوا همچنان گرم است و تجمع ما در محل اهدای خون، باعث میشود پزشکی که آنجا حضور دارد مدام از ما بخواهد سریعتر برویم تا حال افشار بد نشود. تنها فرصت میشود او توضیح کلی درباره کار بدهد: این سریال بازیگران زیاد و قصههای پیچ در پیچی دارد و کار را متفاوت و خاص کرده است. طولانی بودن زمان تصویربرداری نیز به سختی کار ما افزوده است. ساخت سریالی که چند دهه از گذشته را روایت میکند، با توجه به دشواریهای شبیه درآوردن لباس و صحنه و بازسازی فضا... و امکانات خاصی را میطلبد. امیدوارم که از این امتحان سربلند بیرون بیاییم.
او ادامه میدهد: تا به حال بخش زیادی از بازیگران مقابل دوربین رفتهاند و همچنان با تعدادی از هنرمندان مشغول رایزنی هستیم. تصویربرداری بخش جنوب کشور مربوط به جنگ به پایان رسیده است. در این محله نیز، بخش عمدهای از سریال میگذرد و فکر میکنم تا سال آینده در این لوکیشن باشیم.
افشار تأکید میکند: «کیمیا» 300 کاراکتر دارد که 120 نقش اصلی هستند و 40 تا از کاراکترها شخصیتهای ثابتی هستند که قصه با حضور آنها جلو میرود.
به کوچه برمیگردیم و گرچه هنوز با سردار نقدی و مدیر شبکه دو حرف نزدهایم، آنقدر دیر شده که با روابط عمومی شبکه دو تماس میگیریم تا اگر کار دیگری نیست به خانه برویم. در انتظار میمانیم تا همه شام بخورند و نوبت رفتن ما به خانه شود. حالا ساعت 23 شده است و راننده ون در کمال آرامش مشغول صحبت با دوستانش است.
قرار میشود همه با همان ون به شهر برگردیم و افراد به ترتیب مسیر تا آرژانتین به خانههایشان برسند. به شهر که میرسیم ساعت حوالی 24 را نشان میدهد. به اولین آژانسی که میرسیم راننده نگه میدارد و قرار میشود با آژانس برگردیم و از آنجایی که آنجا ماشین به تعداد کافی نیست، با همکار دیگری که تقریبا هم مسیر هستیم سوار میشویم. وقتی به خانه میرسیم، دیگر بامداد دوشنبه 20 مرداد شده است...
«کیمیا» نخستین سریال 100 قسمتی تلویزیون است که احتمالا پخش 30 قسمت اول آن به صورت هرشب از ماه رمضان سال آینده در شبکه دو سیما آغاز میشود.
گزارش از مریم عرفانیان