شهرام اقبالزاده در گفتگو با خبرنگار مهر به اینکه ما به لحاظ سخت افزاری نمیتوانیم خود را با غرب مقایسه کنیم، اشاره و بیان کرد: غربیها در زمینه ادبیات کودک و نوجوان ، 200 سال جلوتر از ما هستند و نویسندههاشان، مخاطب خود را به خوبی میشناسند اما این به معنی آن نیست که ما آثار قابل ترجمه نداریم. بسیاری از داستانهای ایرانی، قابلیت معرفی به مردم جهان را دارند ضمن اینکه بسیاری ایرانیان مهاجرت کردهاند و حالا فرزندانشان نیاز دارند با فرهنگ سرزمین اجدادی خود آشنا شوند و ما باید به این گروه، خوراک مناسب دهیم. اگر این بچهها از داستانهای ایرانی خوششان بیاید آن را به بچههای دیگر با فرهنگ و زبانهای متفاوت معرفی میکنند.
به گفته گردآورنده«فرهنگ اصطلاحات فارسی- انگلیسی»، بومیگرایی، راهی برای جهانی شدن است و اصلا یکی از ویژگیهای ادبیات، انتقال فرهنگی است پس خوب است نویسندگان ما به فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی و ویژگیهای بومی توجه کنند اما مخاطب امروز و نیازها و دغدغههایش را هم بشناسند و بدانند کودک امروز بازیگوش و کُنشگر است و آنها چارهای جز شناخت مخاطب امروز و خواستهها و دغدغههایش ندارند.
اقبالزاده براین باور است که بسیاری از آثار کودک و نوجوان ما قابلیت جهانی شدن دارد اما موانعی بر سر راه هست که باید برداشته و یا کمرنگ شوند. یکی از این محدودیتها، خود زبان فارسی است؛ زبانی که گستره جغرافیایی محدودی را دربرمیگیرد و تنها به ایران فرهنگی تعلق دارد و از نظر گستردگی حوزه جغرافیایی قابل مقایسه با زبانی مثل زبان انگلیسی نیست.
به گفته این نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، ترجمه به تالیف آسیب نمیرساند. چه اشکالی دارد ما با ادبیات روز دنیا آشنا شویم و بچههامان، فرهنگ کشورهای دیگر را بشناسند. مشکل آنجاست که ضوابطی برای ترجمه وجود ندارد. پیش از این به کوشش زندهیاد حسین ابراهیمی(اِلوند)، مرکزی با عنوان خانه ترجمه شکل گرفته بود. خانهای که بهترین کتابها را انتخاب میکرد و در اختیار مترجمان میگذاشت. اینگونه هم مترجمهایی که عضو خانه ترجمه بودند در جریان فعالیت یکدیگر قرار میگرفتند هم از موازی کاری پرهیز میشد.
اقبالزاده با اشاره به اینکه برای معرفی ادبیات کودک و نوجوان ایران به مردم سایر کشورها باید برنامهریزی درست و دقیقی وجود داشته باشد گفت: قرار بود سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، متنهایی را انتخاب و ترجمه کند اما این اتفاق نیفتاد. اصلا ما مرکزی داریم با عنوان«مرکز ساماندهی ترجمه» که معلوم نیست برای ترجمه ادبیات کودک چه کرده و چه برنامهای در نظر گرفته است؟ ظرفیتهای خوبی در ادبیات ما وجود دارد که باید شناسایی و معرفی شوند اما لازمه این کار برنامهریزی هدفمند و صرف بودجه است.
یکی دیگر از مواردی که به گفته این منتقد ادبیات کودک و نوجوان باید به آن توجه شود، ادبیات معاصر ایران است. مگر چند درصد دانشگاههای جهان که کرسی ادبیات فارسی دارند به ادبیات معاصر توجه میکنند که بخواهند بخشی را هم به ادبیات کودک و نوجوان ما اختصاص دهند؟ آنچه به آن پرداخته میشود ادبیات کلاسیک است و مردم دنیا حافظ و سعدی و مولانا را میشناسند و با شعر و ادبیات داستانی امروز ما آشنا نیستند.