به گزارش خبرنگار مهر، تلاش دايي براي برون رفت پرسپولیس از اين وضعيت نتيجه اي ندارد و احتمالا با اين فرمان كه پيش مي رود تا پايان فصل هم نخواهد داشت. شايد به زعم عده ای اين نگاهِ بدبينانه اي باشد اما قطعا مبتني بر سلسله تجارب پيشين است. از تجربه پروين گرفته تا سوبل، دنيزلي، مانوئل ژوزه و حتي خود دايي.
اينك مهم نيست سوشا درون دروازه باشد يا نيلسون. خط دفاعي ثبات پيشين را ندارد، آنچه قرمزها از دست دادن تنها سيد جلال حسيني نبود آنها عمود خيمه دفاع خود را واگذار كردند و حالا ميخواهند استوار بمانند روي ستون نامریي.
بايد واقع بينانه به قضيه نگاه كرد، نه وقت انتقام از دايي است و نه هنگامه خالي كردن عقدههاي انباشته. اما سرمربي پرسپوليس بايد اعتراف به اشتباهش كند. اعتماد به جوانان و بازيكنان ليگ يكي روشي سازنده است كه خيلي از مربيان ما بخاطر نتيجه گرايي آن را ریسک میدانند اما دايي حالا از اين سوي بام در حال سقوط است. او مي داند چرا ناگهان در ظرف بيست دقيقه، بازي يك بر صفر برده را سه بر يك باخت؟ اگر به جواب سوال نرسد قطعا پايان فصل را نخواهد ديد حتي به پشتوانه آن قراردادی كه رويانيان پشت قباله اش را امضا كرد و رفت.
دايي دوباره به تعويض هايش نگاه كند، مجددا ببيند چگونه گام به گام تجربه تيمش را پايين آورد. تراكتورسازي كه تا قبل از گل نخست تقريبا موقعيت مهم و تاثير گذاري نداشت با يك اشتباه از سوي بنگر و سپس مكاني به گل رسيد. اينجا بود كه بي تجربه بودن خودش را نشان داد. به اين اسامي توجه كنيد؛ نورالهي، اسماعيل زاده، طارمي و عباس زاده. اين جمع روي هم رفته چند دقيقه سابقه حضور در ليگ برتر را دارند؟ دايي با بيرون كشيدن محمد نوري و به زمين فرستادن اسماعيل زاده همان كاري را كرد كه تراكتور آرزويش را داشت.
تيمي كه در خانه نبرد برده را مي بازد يعني عنصر تجربه را به هيچ انگاشته و نكته قابل تامل اينكه دايي براي فرار از بحران روز به روز بيشتر سراغ گزينه هاي ناشناخته تر مي رود و اين خودش امتداد خط آشفتگي است.
فقط بدشانس بودند يا...؟
آنچه شكست سه بر يك مقابل تراكتورسازي را براي هواداران پرسپوليس تلخ تر مي كند موقعيت هايي بود كه يك به يك براي قرمزها از دست رفت. بدون ترديد در صورت حضور يك مهاجم تمام كنند مثل ادينيو (در صحنه گل دوم) شاگردان دايي يك پيروزي پرگل را صيد ميكردند. شانس و بدشانسي يك بهانه است براي بازنده ها. حمله وران پرسپوليس بدشانس نبودند كه آن همه موقعيت را به راحتي از دست دادند آنها هماني بودند كه پيش از اين مي شناختيم. (از آنجايي كه اصولا تيم دايي زياد صاحب موقعيت نمي شود اين نقيصه به چشم نمي آمد).
سواي محمد نوري كه مشخص است كاملا از مدار واقعي خودش دور افتاده، از امثال عاليشاه، اسماعيل زاده، عباس زاده و حتي طارمي نمي شود انتظار بيش از اين داشت. آنچه دايي بايد از آن بترسد و نه به اسم بدشانسي بي تفاوت از كنارش عبور كند فقر گلزن است. محمد عباس زاده به گواه بسياري از بازيكنان پرسپوليس، در اين فصل برخلاف نيم فصل دوم ليگ قبل كه يك بازيكن ناشناخته و سر به زير بود، حالا بيشتر حواسش به سمت و سوي "ديگر" است و همين موجب شده پديده به سرعت نور ناپديد شود.
طارمي خوب است اما نه آن اندازه كه ناگهان از راه نرسيده آقاي گل ليگ برتر شود. اميد عاليشاه تنها مي دود و گویی در وظايف سازماني اش گلزني تعريف نشده و مشخص نيست سه سال تمرين كردن زير نظر مهاجمي مثل دايي كي او را بهتر مي كند؟
اينها همه موجب شده تا پرسپوليس در غياب رضا نوروزي كه فرصت طلب ترين مهره هجومي اين تيم بشمار مي رفت، به يك مشكل جدي بر بخورد. دايي خیلی روزها درهاي درفشي فر را به روي خبرنگاران مي بندد اما مگر تكرار تاكتيك پرتاب اوت دستي، محتاج اين همه پنهان كاري است؟
ايثاري كه دايي مي توانست و نكرد
نجات اين تيم محتاج چند منجي بود كه دايي به هر دليلي نخواست آنها ظاهر شوند. رقم قرارداد او علي رغم اينكه گران ترين بين همه مربيان و بازيكنان ليگ برتر محسوب مي شود اما در ازاي دارايي هاي اش ناچيز است از اين رو مي توانست فداکارانه با كم كردن سهم خويش از اين قرارداد دو ميليارد و يكصد ميليون توماني، سيد جلال را حفظ كند، خلعتبري را نگه دارد و اينها همانند فصل قبل از آبروي دايي و تيمش محافظت كنند. شايد دايي بگويد اين قيمت من است اما چرا نگران برندش نبود و نيست؟
اين نخستين اشتباه تاكتيكي دايي بود؛ او شطرنج را بدون وزير شروع كرد و حالا مي خواهد با رو كردن بازيكنان جوان و ليگ يكي جبران مافات كند اما اگر روال قرمزها اين باشد كه امروز هست، پايان پديده هايش همانند عباس زاده و كفشگري خواهد بود؛ جوانمرگي و پژمرده شدن قبل شكفتن كامل!