روابط ایران و مصر در طول تاریخ، با توجه به نوع نظام های سیاسی، تغییرات آنها و رویکرد منطقه ای دو کشور و همچنین تحولات محیطی، با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. سطح روابط ایران و مصر بعد از امضای پیمان کمپ دیوید و قطع شدن روابط، در طول سه دهه گذشته و به رغم تلاش های صورت گرفته ارتقا نیافت. با روی کار آمدن دولت محمد مرسی و اعلام آمادگی ایران برای برقراری روابط سیاسی با این کشور امیدواری به ایجاد روابط میان دو کشور افزایش یافت اما ادامه تحولات مصر نشان داد که مشکلات و مسائل ساختاری بر روابط دو کشور سایه افکنی می کند.
پیشینه روابط
ایران و مصر در طول یک قرن گذشته روابط پرفراز و نشیب و توام با تغییر و تحولات جدی را تجربه کرده اند. تحولاتی که از تغییر رژیم های سیاسی و رهبران دو کشور و یا نوع سیاست خارجی آنها متاثر بوده است با این حال شرایط بین المللی و تحولات منطقه ای نیز در روابط ایران و مصر مؤلفه ای مهم و تاثیرگذار بوده است. در دوره حاکمیت نظام سلطنتی در مصر، روابط ایران و مصر روابطی گرم و متعادل بود و این وضعیت تا زمان حکومت جمال عبدالناصر کماکان تداوم داشت. روابط دو کشور در این دوره دو ویژگی اصلی داشت: اول همکاری مثبت دولتی و مناسبات صمیمی در سطح حکومت و دوم مبارزه مشترک دو حکومت با اسلام گرایان، اما در پی سقوط حکومت ملک فاروق (محمد رضا شاه با خواهر ملک فاروق ازدواج کرده بود) و به قدرت رسیدن نظامیان چپ گرا از جمله ژنرال محمد نجیب و جمال عبدالناصر، روابط تهران و قاهره تیره شد. حکومت جدید مصر تنها در زمان دولت دکتر مصدق روابط خوبی با ایران برقرار کرد و از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران نیز حمایت کرد.
بعد از سقوط دولت دکتر مصدق روابط ایران و مصر در دوره حاکمیت جمال عبدالناصر، روابطی پر چالش بود. همپیمانی شاه با اسرائیل روابط دو کشور را در زمان ناصر تیره کرده بود. اتخاذ سیاست ناسیونالیسم مثبت از سوی حکومت پهلوی با محورهایی مانند مقاومت در برابر تهدید شوروی و ائتلاف با غرب در مقابل سیاست ناصریسم در مصر، مبتنی بر سه پایه بود: ناسیونالیسم عربی ناصر، سوسیالیسم عربی و سیاست عدم تعهد. عضویت ایران در پیمان بغداد، استقبال ایران از دکترین آیزنهاور و در مقابل پیوند مصر با شوروی و معامله تسلیحاتی با این کشور و مواضع متعارض دو کشور در بحران های منطقه ای، از جمله متغیرهایی بود که تنش و تیرگی در روابط دو کشور را افزایش داد. در تابستان 1329 شمسی ناصر در نطقی شدید اللحن علیه حکومت شاه دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را به دلیل همپیمانی شاه با اسرائیل صادر کرد.
با مرگ ناصر و به قدرت رسیدن انور سادات سیاست خارجی مصر از "شرق" متوجه "غرب" شد. سیاست انفتاح سادات نگاه به غرب داشت. وقوع انقلاب اسلامی ایران باعث شد تا سیاست خارجی ایران در قبال موضوع فلسطین و اسرائیل وارد مرحله دیگری شود. عقد پیمان کمپ دیوید باعث شد تا روابط ایران با مصر در اردیبهشت ماه سال 1358 قطع شود. علاوه بر پیمان کمپ دیوید، پذیرایی سادات از محمد رضا شاه و خودداری سادات از تحویل شاه و دشمنی با انقلاب اسلامی در قطع روابط سیاسی ایران با مصر تأثیرگذار بوده اند.
روابط ایران و مصر در دوران حسنی مبارک نیز متأثر از عوامل سیستمی و سنخ نظامهای سیاسی دو کشور و رویکردهای منطقه ای متأثر بود. در دوره دولت اصلاحات در ایران تلاشهایی برای برقراری روابط میان دو کشور صورت گرفت ولی موضوعاتی چون حذف نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران که ناشی از نوع نگاه تهران به اسلام سیاسی است مانع از برقراری روابط میان دو کشور شد. مصر از این تغییر نام به دنبال تغییر در رویکرد ایران نسبت به موضوع سازش فلسطین و اسرائیل و نوع نگاه ایران به اسلام سیاسی است امری که با اصول سیاست خارجی ایران در تضاد آشکار است.
با روی کار آمدن دولت محمد مرسی این امیدواری ایجاد شد تا روابط سیاسی میان دو کشور برقرار شود. محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری وقت ایران اعلام کرده بود که حاضر است سفارتخانه های دو کشور طی 24 ساعت بازگشایی شود. اما نوع نگاه و رویکرد منطقه ای دو کشور و نوع نگاه ایدئولوژیک دولت مرسی برقراری روابط میان دو کشور را سخت و دشوار می کرد. سردرگمی دولت مرسی در قبال اسرائیل و خطاب کردن "شیمون پرز" رئیس رژیم اسرائیل از سوی مرسی با عنوان "برادر عزیز" نشان از عدم تناسب رویکرد دولت وی با ایدئولوژی اعلامی اخوان المسلیمن داشت. همچنین سفر وی به عربستان سعودی به عنوان اولین سفر خارجی مانع از آن نشد تا سعودی ها اختلافات دیرینه خود را با اخوان المسلمین نادیده بگیرند. این رویکردهای مرسی نشان از این داشت که ملاحظات و مناسبات عربی و ژئوپلیتیک این کشور بر روابط با ایران چربشی قابل ملاحظه داشته است.
اهداف سیاست خارجی مصر
به طور کلی اهدافی که مصر عملاً در سیاست خارجی خود دنبال می کند با اصول و اهداف سیاست خارجی ایران در تضاد است:
-ایجاد رابطه نزدیک با آمریکا برای دریافت کمکهای اقتصادی و مالی در برنامه های توسعه اقتصادی؛
-بازیابی مجدد موقعیت رهبری مصر در خاورمیانه؛
-ثبات منطقه ای و جلوگیری از بروز آشوب و تنشهایی که قدرتهای محلی و خارجی به وجود آورده یا می آورند.
چالشهای ساختاری
بارزترین موارد اختلافی میان ایران و مصر که سایر مؤلفه ها در روابط دو کشور از آن متأثر هستند عبارتند از:
1- موضوع امنیت خلیج فارس و اختلاف نظر درباره مفهوم امنیت خلیج فارس
2- فرآیند سازش خاورمیانه و موجودیت رژیم اسرائیل
3- جنبشهای اسلامی (اسلام سیاسی)
4- نحوه برخورد با قدرتهای بزرگ (گرایشات در سطح نظام بین الملل)
در خصوص امنیت منطقه خلیج فارس باید توجه داشت که از اصول استراتژیک حکومت ایران تأمین امنیت منطقه در چارچوب نظام امنیتی منطقه ای است که با حضور و مشارکت همه کشورهای عضو منطقه تأمین می شود و مخالف حضور هر نیروی خارج از منطقه در ترتیبات امنیتی این منطقه است. بر این اساس ایران با حضور آمریکا در منطقه و بیانیه دمشق (اتحاد 6+2) که مصر و سوریه را وارد ترتیبات امنیتی منطقه کرد مخالف بود.
ایران بیانیه دمشق را ضد اصول امنیت ملی خود در خلیج فارس تلقی می کرد و از نظر ایران مصر نه تنها رقیب و مانع نفوذ ایران در منطقه بود که در نتیجه روابط خوب قاهره با واشنگتن شراکت مصر در این پیمان می توانست یکی از نشانه های جدی حضور خارجی در منطقه باشد؛ امری که بعداً با حمله عراق به کویت محقق شد.
پیوند زدن مسئله ایران با امنیت کشورهای حاشیه خلیج فارس یکی از موارد اختلافی در روابط دو کشور ایران و مصر بوده است. "عبدالفتاح السیسی" رئیس جمهوری کنونی مصر نیز پیش از به قدرت رسیدن گفته بود که روابط قاهره با کشورهای حاشیه خلیج فارس و امنیت کشورهای این منطقه بر روابط با ایران ارجحیت دارد. وی در حمایتی آشکار از عربستان سعودی "ملک عبدالله" را حکیمی سیاستمدار خوانده بود.
مخالفت مصر با مشارکت ایران در ترتیبات امنیتی منطقه خلیج فارس با این استدلال صورت می گیرد که نظام ایران برای امنیت بسیاری از کشورهای منطقه تهدید به شمار می رود. توجه به سنخ انقلابی بودن حکومت ایران (تجدید نظر طلب) و پادشاهی بودن رژیمهای سیاسی کشورهای حاشیه خلیج فارس (محافظه کار) در این تحلیل مورد توجه است.
مسئله جنبشهای اسلامی و نوع تفسیر از اسلام سیاسی از دیگر عوامل تنش زا در روابط قاهره و تهران به شمار می رود. فهم و تفسیر ایران اسلامی با آنچه رویکرد مصر است در تناقض آشکار قرار دارد. این تفسیر و فهم در دهه 80 و 90 میلادی و تاکنون نیز بر روابط دو کشور سیطره داشته است. تأکید بر حمایت ایران از جنبشهای اسلامی در چارچوب فرآیند صلح اعراب و اسرائیل مطرح بوده است تا هشدار بدهد که اگر صلح عقبگرد داشته باشد تروریسم و خشونت هم در منطقه افزایش می یابد.
از دیدگاه مصر، آرمان ایران در سطح منطقه ایجاد نظام منطقه ای اسلامی و نه ناسیونالیستی عربی است و افزون بر آن ایران دستکم به صورت معنوی از جنبشهای اسلامی حمایت می کند تا به اهداف سیاست خارجی خود دست یابد و حکومتهای بدخواه را از دخالت در امورد داخلی ایران باز دارد.
از منظر ایران، مصر با عقد پیمان کمپ دیوید باعث فتح بابی در عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل شد امری که سبب شد قبح این اقدام هزینه اش کاهش یابد. از منظر مصر بعد امنیتی سازی عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل خطرناکترین بخش این فرایند برای تهران است. امضای این پیمان توسط مصر همچنین باعث شد تا خطر تهدید "جبهه شرقی"(Eastern Front) که همواره از صدر تهدیدهای امنیتی رژیم اسرائیل محسوب می شد از بین برود. خطر این تهدید برای این رژیم تا حدی است که "بن گورین" در خاطراتی بیان کرده بود که "دیشب از خطر تهدید کشورهای عربی خوابم نبرده است."
فرجام سخن
به رغم دیدگاههای مختلف دو کشور ایران و مصر نسبت به تحولات منطقه (روند صلح خاورمیانه)، نوع روابط با آمریکا (رویکردهای بین المللی)، موضوع امنیت خلیج فارس (رویکردهای منطقه ای) برخی اقدامات طرفین از جمله محکومیت گسترش تسلیحات هسته ای اسرائیل و اعتقاد به لزوم خاورمیانه ای عاری از تسلیحات کشتار جمعی، همکاری دو کشور در مسئله حقوق بشر و اقدامات مشترک در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی از جمله عواملی است که همگرایی میان دو کشور در آن دیده می شود.
اصول سیاست خارجی مصر نسبت به مسائل منطقه به ویژه رویکرد این کشور برای ایفای نقش میانجی بین اعراب و اسرائیل و همپیمانی با آمریکا نشان می دهد که مصریها سعی دارند با اتخاذ سیاست واقعگرایی و توجه صرف به منافع مادی به رویای خود مبنی بر تبدیل شدن به بازیگر فعال منطقه ای عمل کنند به طوریکه مصر در دوره "مبارک" نشان داد که بیشتر به خود پرداخته و با فاصله گرفتن از آرمانگرایی دوران ناصر، هدفهای عینی و ملموس مادی را جایگزین آرمانهای فلسطینی و عربی کرده است.
این در حالی است که اصول سیاست خارجی ایران در مواجهه با مصر از اصول ارزشی پیروی می کند که با رویکرد منافع محور سیاست خارجی مصر همخوان نیست. به نظر می رسد تا نوع نگاه دو کشور به مسائل منطقه (امنیت خلیج فارس، موضوع سازش اعراب و اسرائیل)، درک و تفسیر اسلام سیاسی (جنبشهای اسلامی)، رویکرد بین المللی (نوع نگاه به ایالات متحده آمریکا) در روابط دو کشور مورد حل و فصل قرار نگیرد برقراری رابطه سیاسی میان دو کشور دشواریهای خود را خواهد داشت.
...................
سمیه خمارباقی