به گزارش خبرنگار مهر، پنجمین شب از فستیوال موسیقی تهران با اجرای همایون شجریان و سهراب و تهمورس پورناظری شب گذشته دوشنبه 16 شهریور ماه در عمارت مسعودیه برگزار شد.
در ابتدای این کنسرت حامد بهداد بازیگر سینما که از چهارشنبه 19 شهریور اکران فیلم سینمایی تازه اش «آرایش غلیظ» با خوانندگی و آهنگسازی همین گروه آغاز می شود، روی سن آمد و گفت: سلام. تولد امام رضا (ع) مبارک. باعث افتخار من است که در معیت استاد شجریان باشم.
بیانیه خانه موسیقی را این بار حامد بهداد خواند
وی در ادامه بیانیه خانه موسیقی را اینچنین قرائت کرد: نهاد مدنی خانه موسیقی ایران به عنوان یک نهاد صنفی، غیر دولتی با حضور هنرمندان و دست اندرکاران موسیقی در رشته های مختلف و با انگیزه حفظ، گسترش، اعتلا و معرفی هنر موسیقی و همچنین حمایت از حقوق قانونی و معنوی موسیقیدانان ایرانی در 16 مردادماه 1379 تأسیس شد و تا امروز با تشکیل کانون های مختلف و با بیش از 15 هزار عضو جامعه موسیقی مشغول به فعالیت است.
بهداد ادامه داد: سال گذشته شورای مشورتی خانه موسیقی تشکیل شد. از همان ابتدای فعالیت این شورا مسائل مختلفی مورد طرح و بررسی قرار گرفت که در این میان پیشنهاد برگزاری پانزدهمین جشن سالگرد خانه موسیقی با فرم و شکلی جدید در قالب نخستین فستیوال موسیقی تهران در محل فضای باز عمارت تاریخی مسعودیه با هدف ارتقای سطح فعالیت ها و جایگاه خانه موسیقی و نیز استقلال هر چه بیشتر این نهاد مدنی با حضور گروه های مطرح و حرفه ای این عرصه هنری مصوب شد.
وی خاطرنشان کرد: دومین مقوله عنوان شده در این شورا که سالیان سال جزو مطالبات اهالی موسیقی بوده، مساله کپی رایت آثار بود که موارد مطالعاتی و اجرایی آن در حال پیگیری است و به منظور اطلاع رسانی و جلب حمایت حداکثری هنردوستان و هنرمندان بنا شد تا کمپینی به عنوان «من از موسیقی حمایت می کنم» به موازات برگزاری فستیوال مذکور راه اندازی شود. امید است که این محفل امن به میمنت حضور و فعالیت پر رنگتر اساتید پیشکسوت و هنرمندان جوان در جوار همدیگر، شاهد رشد و بالندگی و گشایش فصلی نو در عرصه موسیقی و فرهنگ والای این مرز و بوم باشد.
بهداد پس از قرائت بیانیه گفت: در پنجمین شب فستیوال موسیقی تهران شما را به دیدن و شنیدن کنسرت آقای همایون شجریان و برادران پورناظری دعوت می کنم. ممنونم.
آغاز یک اجرای بی حاشیه
در ادامه بی هیچ آلایش و فضاسازی هایی که در برخی کنسرتها به چشم می خورد، ابتدا سهراب و تهمورس پورناظری و بعد همایون شجریان روی سن آمدند و با تشویق حضار، ضمن ادای احترام به آنها، بر صندلی های خود نشستند تا اجرایشان را آغاز کنند.
تنبورنوازی سهراب پورناظری از همان ابتدای کار مثل نواختن دیگر سازها توسط او، به وجد آمدن و تشویق های حاضران را به دنبال داشت و شجریان نیز سرانجام لب به اجرا گشاد: بیا کز عشق تو دیوانه گشتم/ وگر شهری بدم ویرانه گشتم...
اجرا با غزلی از دیوان شمس آغاز شده و با ابیاتی از دیگر غزل های مولانا ادامه پیدا می کند: خداوند خداوندان اسرار/ زهی خورشید در خورشید انوار، ز عشق حسن تو خوبان مه رو/ به رقص اندر مثال چرخ دوار.
گوش سپردن به آواز ایرانی زیر نور ماه
برگزاری کنسرت در فضای باز آن هم در یک محل تاریخی و به دور از تکنولوژی هایی چون نمایش تصویر واضح هنرمندان در ال سی دی فرصتی فراهم کرده تا برخی حاضران، همزمان با گوش سپردن به آواز و موسیقی زیبای ایرانی، از تماشای بازمانده های بافت تاریخی شهر تهران بهره ببرند و آسمان با چند ستاره و یک ماه کامل این حال خوش را تکمیل می کند.
حالا نوبت به حافظ رسیده است تا اشعارش در این عمارت باشکوه طنین بیندازد: ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم/ یا جام باده یا قصه کوتاه
پس از خواندن این چند شعر در قالبی پیوسته به هم، ناظری و شجریان با هم دست می دهند و اجرای نخستین قطعه به پایان می رسد.
یک آواز بی کلام
شاید برخی که مثل نگارنده برای نخستین بار شاهد اجرایی از شجریان هستند، به تجربه کنسرت هایی که پیش از این رفته اند، منتظر سلام و احوال پرسی او یا توضیحاتی درباره اجرا و حضور در فستیوال هستند. اما شیوه شجریان و گروهش متفاوت است و آنها تا پایان اجرا کلامی به زبان نمی آورند.
این بار نوبت به شعری از زنده یاد سیمین بهبهانی می رسد و شجریان نغمه سر می دهد: رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده / شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده...
«دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو» شجریان می خواند و مردم با شعر هومن ذکایی هم خوانی می کنند: «جان جان جان از همه جهان می کشد دلم پر به سوی تو»
شجریان و سهراب گهگاه به هم نگاه می کنند و لبخند می زنند. همراهی گیتارباس با این قطعه به امروزی و مدرن شدن این قطعه در کنار پایبندی اش به زبان فخیم ادبیات فارسی کمک کرده است.
همراهی سازهای کوبهای و شنیدن صدای باران
حالا یادی می شود از زنده یاد حسین منزوی و این غزل از او اجرا می شود: «شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟» همراهی سازهای کوبه ای با این قطعه، حس و حالی حماسی به آن داده است و بارش باران نیز توسط هنرمندان اجرا می شود.
اینجا در عمارت مسعودیه حس و حال متفاوتی با دیگر کنسرتهایی که در فضای بسته برگزار می شوند، در جریان است. عمارتی که سال 90 میزبان پانزدهمین جشن خانه سینما بود، روزگاری نخستین کتابخانه ملی ایران و در روزگاری دیگر نخستین وزارتخانه آموزش و پرورش بوده است و به خاطر نزدیکی به مجلس، از نزدیک شاهد اتفاقات دوران مشروطه و به توپ بسته شدن مجلس و رویدادهای مهم دیگری در تاریخ ایران بوده است.
«در حصار شب» غزل دیگری است که نوبت به اجرایش می رسد و یاد محمدرضا شفیعی کدکنی سراینده آن تازه می شود. حالا دوباره فرصتی برای شنیدن اشعار مولانا برای حاضران فراهم می شود و شجریان می خواند: « ای همدم روزگار چونی بی من ای مونس غمگسار چونی بی من من»
خاطره بازی با «وضعیت سفید»
«از عشق» قطعه بی کلامی است که در ادامه اجرا می شود؛ موسیقی متن سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت الله که برای طرفداران این سریال بسیار نوستالژیک و یادآور اتفاقاتی است که برای شخصیت های محبوب آن از جمله امیرمحمد، بهروز، بهرام، بهزاد، محترم، احترام، بیژن، سیما، شهناز، فراز، منیره، هوشنگ و... رخ میداد و آنقدر ملموس بود که متولدان دهه های بعد از جنگ نیز به خوبی فضای موشک باران آن سالها را با تماشای این سریال درک کردند. قوت موسیقی متن این سریال با هنرنمایی نوازندگان سازهای دف و کمانچه در افزایش تأثیر این سریال بی اثر نبوده است.
سهراب پورناظری آهنگساز این سریال بود و برای فیلم تازه نعمت الله «آرایش غلیظ» نیز او آهنگسازی کرده و شجریان آواز خوانده است.
«درون آینه روبرو چه می بینی/ تو ترجمان جهانی بگو چه می بینی» باز هم اثری از زنده یاد منزوی و چاشنی اجرای آن به دلیل برگزاری کنسرت در فضای باز، صدای عبور چند ماشین سنگین از خیابان های اطراف است که در عمارت مسعودیه شنیده می شود.
چرا رفتی چرا من بی قرارم؟
تا اینجای کار مخاطبان کنسرت، در سکوت اجرا را دنبال کرده اند اما وقتی اجرای قطعه «چرا رفتی» در میان باشد، همه با این قطعه همخوانی می کنند. این سروده زنده یاد بهبهانی طرفداران بسیاری دارد و حالا که سراینده این شعر به تازگی از دنیا رفته، همخوانی با این قطعه مفاهیم دیگری نیز در بر دارد: «چرا رفتی چرا رفتی چرا من بیقرارم به سر سودای آغوش تو دارم»
حالا نور تلفن های همراه بیشتری روشن می شود و حاضران اجرای این قطعه را ضبط می کنند و سرانجام با پایانش همه از جا برمی خیزند. گروه شجریان و ناظری نیز از جا بلند می شود و از تشویق مردم تشکر می کنند. شجریان مدام با دست راست، روی قلبش می زند و با دست چپ برای حاضران بوسه می فرستد. سهراب و تهمورس نیز برای مردم دست تکان میدهند.
برخی به خیال اینکه کنسرت به پایان رسیده، مشغول ترک عمارت هستند اما شجریان اشاره به نشستن می کند و خود نیز می نشیند و بخشی از قطعه «دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو» مجددا اجرا می شود. در این اجرا صدای دست زدن برخی حاضران نیز شنیده میشد.
دوباره مردم بر میخیزند و با تشویق های پی در پی از این اجرای بی آلایش و ساده و حرفه ای تشکر می کنند. شجریان بر قلبش اشاره می کند و پورناظریها دست تکان میدهند. عمارت مسعودیه با روشن شدن تمامی نورها، با عظمت بیشتری به چشم می آید.