به گزارش خبرنگار مهر، در جمع شان از همه شغل و همه سن می توان دید، از پسرکی که تازه دوران نوجوانی را پشت سر گذاشته و فکر می کرد که با پناه بردن به دامن اعتیاد، زود بزرگ می شود تا میانسالی که حدود 17 سال از پاکی اش می گذرد و رهایافتگان از دام اعتیاد، وی را "عباس بابا " صدا می زدند، حتی " منصور" که قصه زندگی و روزهای اعتیادش به برنامه تلویزیونی ماه عسل هم کشیده شده بود، در این جمع حضور داشت.
نام موسسه شان " معبد رهایی" نام دارد و اعضایشان را بیمارانی تشکیل می دهند که برای فرار از دام اعتیاد به این موسسه پناه آورده اند و در یکی از آخرین روزهای تابستانی، رهاییشان را از بلای خانمانسوز اعتیاد جشن گرفته اند.
این بیماران در دام اعتیاد گرفتار شده، در جشن " از آغاز تا رهایی" از روزهای تلخ اعتیاد می گویند، روزهای تار و سیاهی که زندگی را برای خانواده هایشان تلخ کرده بود و اینک تولد و زندگی دوباره شان را جشن می گیرند.
" حسین" بیماری که سالها با اعتیاد همخانه شده بود و به گفته خودش بیش از سه سال و چهارماه و هشت روز از پاکی اش می گذرد، می گوید:تمام تلاشم در این چندساله این بود که با خودم صادق باشم و دیگر به دام اعتیاد نیفتیم.
وی از آخرین باری که مواد مخدر مصرف کرده بود می گوید: پس از ساعاتی از مصرف مواد، از هوش رفتم و خدا خواست تا دوباره به زندگی برگردم و یک زندگی نو و جدیدی شروع کنم.
وی بیان داشت: در زندگی خوب همه دنبال آرامش هستند و اکنون به این آرامش دست یافته است، هر چند ممکن است جای خیلی از امکانات در زندگی ام خالی باشد و خدا را شکر می گوید که اکنون سرپا و سالم هستم و به زندگی بازگشته ام و دنبال زیبایی ها و قشنگی های زندگی هستم.
وی با بیان اینکه دیگر تمایل ندارم، حسین روزهای اعتیادم باشم، گفت: ترک اعتیاد درواقع تولدی دوباره برای زندگی محسوب می شود.
بیماری دیگری که خود را محمد، یک معتاد با چهار سال پاکی معرفی می کند، می گوید: قرار شد دوباره زندگی و خوبیها را تجربه کنم و نفس بکشم.
وی با بیان اینکه فرزندم " نفس" همه زندگی و وجود من است، اظهار داشت: افراد زیادی برای بهبودی و بازگشتم به زندگی تلاش کرده اند و همیشه قدردانشان هستم.
وی با یادآوری از دوران تلخ اعتیاد عنوان کرد: آن روزهای تلخ هیچگاه فراموش نمی شود و هر روز صبح که از منزل خارج می شود بخاطر پاکی از اعتیاد، خدا را سپاس می گویم و دعا می کنم همه بیماران از اعتیاد، از این دام خلاص شوند.
بیمار دیگری که سالها از دوران پاکی اش می گذرد نیز به خاطره تلخ مرگ فرزندش بر اثر اعتیاد اشاره می کند و می گوید: دختر بزرگم بر اثر اعتیاد جان داد و غمی سنگین بر دل من و خانواده ام بر جا گذاشت.
وی بیان داشت: این مصیبت شوک سنگینی بود ولی هیچ عاملی نتوانست مرا دوباره به دام اعتیاد بازگرداند و سعی کردم اعتماد به نفسم را حفظ کنم.
بیمار دیگری که آمار روزهای پاکیش را دارد خود را " شهرام " معرفی می کند و می گوید: دو سال و دو ماه و 22 روز از اعتیاد پاک هستم.
وی دوستان بد را دلیل گرایش به اعتیاد یاد کرد و گفت: سعی می کنم دیگر به روزهای سیاه و تلخ دوران اعتیاد بازنگردم.
" عباس بابا " که بیش از 17 سال از دوران پاکی اش از اعتیاد می گذرد، می گوید: درمان اعتیاد یک فرهنگ و زبان خاص خود را می خواهد و فقط همدردان می توانند به فرد بیمار کمک کنند.
وی اظهار داشت: سه درصد بیماری اعتیاد جنبه جسمی دارد و بقیه ناشی از مسائل روحی است و بیماران بیشتر به حمایت معنوی نیاز دارند و باید بپذیریم که اعتیاد یک بیماری است و جرم نیست.
سعید خامسی مدیر موسسه معبد رهایی که از سال 86 اقدام به تاسیس این مرکز درمانی اعتیاد گرفته است و تاکنون موفق به ترک افراد زیادی از دامن اعتیاد شده است، با بیان اینکه من هم یک معتاد بودم و تلاش های زیادی برای ترک داشته ام که برخی از آن به شکست انجامیده بود.
وی اظهار داشت: تا آنکه یک روز برای تهیه دارو متادون به داروخانه مراجعه کرده بود و در آنجا با عباس بابا آشنا شدم و از من خواست تا برای مصرف مواد به جایی رویم و ورودم به آن جمع بهبود یافتگان، سرآغازی برای رهایی از دام اعتیاد شد.
وی گفت: این موسسه یک سازمان مردمی است که موسسان آن با بهره گیری از الگوی راهبردی " بسیج" هفت سال تجربه کاربردی درمان معتادان به شیوه اجتماع مدار، ایمن مدار و پرهیز مدار را آغاز کرده است.
وی با تاکید بر اینکه، حق زندگی سالم و بهره مندی از نعمات الهی در زمان خلقت انسان بصورت عادلانه از طرف خداوند اعطاء شده است، گفت: "هیچ انسانی از ابتداء بزهکار و مغموم نیست" را ماموریت خود می دانیم و به آن پایبند هستیم.
خامسی گفت: سیاستهای کلی موسسه متمرکز بر حوزه اعتیاد است و در زمینه پیشگیری، درمان و کاهش آسیب های مربوط به اعتیاد تمرکز دارد.
وی گفت: در جمع این بیماران از همه قشر وجود دارند، متخصصانی که به دلیل اعتیاد از کار اخراج شده اند و دیگر پذیرفته نمی شوند و ما در این موسسه به گروههای هدف خود کمک می کنیم تا استعداد، توانایی، شخصیت و مشکلات اجتماعی و خانوادگی خود را بهتر شناخته و توانایی خود را توسعه داده و کمبودهای رشدی خود را رفع کنند.
آرزوهای دخترک معصوم
" پارمیدا" دخترک معصومی که پدرش از بیماری اعتیاد رنج می برد و اکنون وی و مادرش مجبور به ترک شهرشان شده و در نوشهر سکونت دارند، نیز نامه ای را که برای پدرش نوشته را برایمان می خواند که در آن آروزهایش را بیان می کند.
او برای پدرش می نویسد: " نامه ای برای تو نوشتم که از گوشت و خونمی، برای تو که از جانم هم بیشتر دوستت دارم .... می دونستی وقتی بخاطر اعتیادت توهم می زدی و می خواستی مامانم را بکشی، ما چقدر ترسیدیم و اشک ریختیم، می دونستی همون سه تا گوشی تلفنی را که به دیوار و کمد پرت کردی، چقدر ما را ترسوند، می دونستی وقتی ظرف غذایی را که مامان پخته بود را روی زمین ریختی چقدر ما را ناراحت کرد؟..."
" می دونستی همیشه آرزو داشتم یک روز تو، توی مدرسه بیایی دنبالم و تو را نشون دوستام بدم با اینکه خجالت می کشیدم دوستام تو را با این وضعیت ببینند، چون همیشه از من می پرسیدند که بابات چه شکلیه؟ می دونستی کاری کردی که مجبور شوم قیافته لاغر و ضعیتت را از دوستام قایم کنم." " می دونستی وقتی که دوستام و معلم از من می پرسند شغل بابات چیه، بخاطر اینکه آبروم نره مجبورم دروغ بگم، بابا اصلا تو می دونی من کلاس چندمم؟"
جشن به پایان رسید و آوای روحبش دعای آرامش که توسط جمعی از بهبود یافتگان خوانده شد، هنوز در گوشهایم طنین انداز است، دعایی که در آن آمده: " خدایا دانایی ده که از راه نیفتم، من دست به هیچ دستگیری ندهم که ایشان همه فانی اند و ... "
..........................................
گزارش: علیرضا نوری کجوریان