به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب پیش از این در سال 76 توسط نشر خجسته به چاپ رسیده بود و اینک توسط نشر چشمه به انتشار رسیده است. این کتاب به عنوان سومین اثر طباطبایی راهی بازار نشر شد و اینک چاپ جدیدی از آن عرضه شده است. «بانو و جوانی خویش»، «حضور آبی مینا»، «چهل سالگی»، «خنکای سپیده دم سفر» و «آبی و صورتی» از دیگر آثار این نویسنده هستند.
ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران به دنیا آمد و فارغالتحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایشنامهنویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است. او که از نوجوانی آغاز به نوشتن کرده، اولین بار داستان «گمشده» را در مجله سخن به چاپ رساند و پس از آن مجموعه داستان خود به نام «بانو و جوانی خویش» را در سال 1371 منتشر کرد. ناهید طباطبایی همچنین به ترجمه آثاری از زبانهای انگلیسی و فرانسه پرداخته است و با مجلههایی مانند بخارا، سمرقند، عصر پنجشنبه، نشان، زنان و ... همکاری کرده و میکند. او همچنین مدیریت نشر «دید» را به عهده دارد که کتابهایی در زمینههای مختلف هنری منتشر میکند.
داستانهای ناهید طباطبایی به زبانهای ایتالیایی، آلمانی، دانمارکی، انگلیسی، ترکی، عربی، بلغاری و ... ترجمه شدهاند و به همین مناسبت برای شرکت در کنفرانسهایی به کشورهای اروپایی دعوت شده است.
همچنین رمان «چهل سالگی» او برای ساخت فیلمی به همین نام، مورد اقتباس و مورد توجه منتقدان قرار گرفته است و هم اکنون داستان «جامه دران» مراحل تولید برای فیلم سینمایی را میگذراند. فیلنامه این اثر داستانی توسط خود ناهید طباطبایی و با همکاری کارگردان فیلم نوشته شده است.
در حال حاضر فیلمی براساس داستان «جامهدران» نوشته طباطبایی به کارگردانی حمیدرضا قطبی در حال ساخت است. این فیلم با بازیگرانی چون مهتاب کرامتی، پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی، باران کوثری، افسر اسدی، محمود بهروزیان، فرزانه نشاطخواه و الهام نامی مقابل دوربین رفته است.
اسامی داستانهای کتاب «جامهدران» چاپ نشر چشمه عبارت است از: «از یاد رفته در باد»، «همایون»، «جدول کلمات متقاطع»، «مراسم ختم آقای ...»، «دوچرخهی دکتر»، «شهر چرخو فلکها» و «کبوترهای سفید».
در قسمتی از داستان «همایون» از این کتاب میخوانیم:
روز چهلم، وقتی سر خاک آن مرد بلند و باریک را دیدم که چند متر آنطرفتر، کنار ماشین سفیدش ایستاده بود و به ما نگاه میکرد فهمیدم که دیگر همهچیز تمام شده، او همان پسری بود که گهگاه بوتههای گل رز را به خانه ما میآورد. خوب به یاد دارم، اولینبار خودم در را به رویش باز کردم. صبح یک روز تعطیل بود. پسر کوچکی بود با گلدانی از قلمههای رز. با تته پته گفت: «من پسر مشهدیاکبر هستم، گل آوردهام.» نمیدانم چرا حال عجیبی به من دست داد، انگار صورتش را قبلا دیده بودم. آشنا بود ولی هر چه فکر میکردم به یاد نمیآوردم. بعد به آشپزخانه رفتم ولی از توی پنجره به حیاط نگاه میکردم و حواسم به آنها بود. محمود و پسرک داشتند قلمهها را میکاشتند و شیرین لب حوض نشسته بود و به آنها نگاه میکرد. کارشان که تمام شد، پسرک رفت و کنار شیرین نشست...
این کتاب با 116 صفحه، شمارگان هزار و 200 نسخه و قیمت 6 هزار و 500 تومان منتشر شده است.