کریم زمانی مولوی‌پژوه برجسته، داستان موسی و شبان مثنوی را نمونه‌ای از تجسم عشق ذکر کرد و گفت: مولانا در همین داستان، عشق را در میان آحاد جامعه جاری می‌داند. او عشق عمودی را که ارتباط افراد با حضرت حق است، به عشق افقی تبدیل می‌کند که همان ارتباط میان مردم است.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم سالروز بزرگداشت مولانا به همت کمیسیون ملی یونسکو و با حضور و سخنرانی کریم زمانی شارح آثار مولانا و حسن امین پژوهشگر در حوزه ادبیات و فلسفه و حسین باهر کارشناس عرصه جامعه‌شناسی و رسانه، عصر روز سه‌شنبه 8 مهر و در روز بزرگداشت خالق مثنوی معنوی در سالن اجتماعات کمیسیون برگزار شد.

غلامحسین ابراهیمی‌دینانی چهره ماندگار فلسفه، افتخار حسین عارف رئیس موسسه فرهنگی اکو و محمدرضا سعیدآبادی دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو، از دیگر مدعوین مراسم سالروز بزرگداشت مولانا بودند که البته در این برنامه حضور نداشتند.

کریم زمانی در سخنانی در این برنامه، با بیان اینکه مولانا با آن دسته از عارفان و سخنورانی که عرفان را می‌پیچانند و آن را دشوار می‌کنند، فرق می‌کند، گفت: یکی روز صدرالدین قونوی از مولانا پرسید که تو چطور مطالبی صَعب و دشوار مثل «حرکت جوهری» را به این سادگی و با چند مثل ساده جا می‌اندازی؟ مولانا در پاسخ صدر قونوی گفت: من در عجبم که شما چطور مطالب به این سادگی را می‌پیچانید و آنها را دشوار می‌گوئید؟!

وی افزود: این ویژگی مردمی بودن مولانا است، زبان او زبان اشراف علمی نیست و همانطور که در زندگی‌اش با همه حس حشر و نشر می‌کند، آن مطالب والا را هم به زبان ساده برای مردم بیان می‌کند. البته ساده‌گویی و مبتذل‌گویی، مرز بسیار مشخصی دارند و ساده‌گویی مولانا به معنی مبتذل‌گویی‌اش نیست.

این مولوی‌پژوه با نقل قولی از کارل ریموند پوپر فیلسوف اتریشی که «هیچ دشواری و سختی از آسان‌گویی نیست» گفت: مولانا قهرمان اینگونه سخن گفتن است. او تمام مسائل را به گونه‌ای تقسیر و تحلیل می‌کند که یک وجه آن قضیه، جنبه عینی و روزمره زندگی پیدا می‌کند. همین مسئله عشق که در آثار بزرگانی مانند افلاطون، ابن سینا، روزبهان بقلی و احمد غزالی بررسی شده، در آثار مولانا به گونه‌ای کاملاً باورپذیر تبیین شده و به جرات باید گفت هیچکس مانند مولانا عشق را مجسم نکرده است.

زمانی داستان موسی و شبان را نمونه‌ای از این تجسم عشق (به پرورگار) ذکر کرد و افزود: آن شبان، عمیقاً عاشق خالق خود است اما مثل موسی معلومات تئوریک ندارد و معشوقش را با زبان چوپانی‌اش توصیف می‌کند. مولانا اسیر واژه‌های گول زننده و توخالی نمی‌شود و در همین داستان، عشق را در میان آحاد جامعه جاری می‌داند. مولانا عشق عمودی را که ارتباط اشخاص با حضرت حق است، به عشق افقی تبدیل می‌کند که همان ارتباط میان مردم است. به عبارت بهتر مولانا فقط ماوراء بنفش صحبت نمی‌کند و به مادون قرمز هم می‌رسد.

وی ادامه داد: نامه‌های صوفیه، همه‌اش درباره مسائل حکمی و عرفانی و جذبه و اینها است اما نامه‌های مولانا چه؟ مولانا در نامه‌هایش به کسی که کاری از دستش برمی‌آید، سفارش می‌کند که برای یک شخص بیکار، کار فراهم کند، سفارش می‌کند که یک زندانی از زندان آزاد شود و امثال اینها. 98 درصد نامه‌های مولانا، مسائل مردم است. اساساً آثار او سه بُعد دارد؛ بُعد فرزانگی که در مثنوی و فیمه مافیه پدیدار است، بُعد شیدایی که در غزلیات پدیدار است و بُعد مدنیا که در مکتوبات پدیدار است.

در این مراسم از شکوه‌السادات خوانساری‌نژاد (همسر کریم زمانی) هم خواسته شد که چند کلمه‌ای از اُنس با مولانا بگوید و او هم گفت: مانوس بودن با مولانا برکالت فراوانی دارد. وقتی که ما با مثنوی مانوس می‌شویم، گویی مولانا را در کنار خودمان احساس می‌کنیم و از همان ابتدای مثنوی که شروع به خواندن و دریافتنش می‌کنیم، همه مفاهیمش کاربردی است. او در داستان پادشاه و کنیزک در کنار بیان همه مفاهیم عمیق، عشق زمینی را با عشق آسمانی مقایسه می‌کند و همه اینها در زندگی ما کاربرد دارد.

وی تاکید کرد: مولانا د رتمام حکایت‌هایی که بازگو می‌کند، خودش را در جای آن شخص و شخصیت قرار می‌دهد؛ وقتی از زبان یک جبری (معتقد به جبر) سخن می‌گوید، گویی خودش به این مسئله (جبری بودن) اعتقاد دارد، درست مثل زمانی که درباره اختیار سخن می‌گوید. او از زبان مومن، مومن می‌شود و از زبان منکر، منکر و در نهایت هم قضاوت را به ما واگذار می‌کند.

در ادامه پروفسور حسن امین اندیشمند در حوزه ادبیات و فلسفه گفت: عارف دارای احوال و مقاماتی است و مقامات هم عبارت است از احوالی که دارای استمرار باشد. بزرگان و پیران عرفان دارای آن مقامات هستند و مریدان آنها هم کتاب‌هایی با عنوان مقامات آن بزرگان نوشته‌اند که بزرگترین آنها «اسرار التوحید» عبدالرحمن جامی است.

وی ادامه داد: در این کتاب نقل شده است که بزرگترین عارف شرق جهان اسلام، مولانا جلال‌الدین رومی است همچنانکه بزرگترین عالم غرب اسلام، ابن عربی است و این را هم باید بدانیم که جامی رقیب ابن عربی و از نزدیکان صدرالدین قونوی است و نماز جنازه مولانا را هم صدرالدین قونوی خوانده است.

امین گفت: مولانا هم مثل هر فرد دیگری، یک شخصیت تاریخی دارد و سوابق علمی و متون مورد استفاده مولانا هم معلوم است و حتی بعضی از منابع مولانا فراتر از حوزه علوم اسلامی است؛ داستان «پیل در تاریکی» عیناً از آموزه‌های بودا است. اما آنچه مولانا را مولانا کرد، تحول عظیمی است که مولانای عالم زاهد را تبدیل به یک انسان کامل کرد.

این پژوهشگر حوزه فلسفه افزود: مولانا، عرفان سنتی زاهدانه‌ای را که در خانه و خانواده او موروثی بود، به عرفان عاشقانه تبدیل کرد. قبول مراتب مختلف فهم و شناخت در همه انسان‌ها و اینکه دانش و بینش هر کسی در جای خودش قابل احترام است، از ویژگی‌های مولانا است. کلدیواژه فهم آثار مولانا، عشق است. أآثار او در حالت عادی سروده و یا گفته نشده‌اند بلکه همگی در حالت جذبه، پدید آمده‌اند. مولانا از طریق داستان و داستان‌سرایی، بهترین و عالی‌ترین مفاهیم حکمی و اعتقادی را به ما آموزش می‌دهد. او وحدت بشر و تکثرگرایی را کاملاً قبول دارد.

سخنران پایانی این مراسم پروفسور حسین باهر جامعه‌شناس و متخصص در عرصه فلسفه علم گفت: مولانا دو برهه را گذرانده است؛ یکی دوران شریعت و یکی دوران طریقت. در دوران شریعت، مکتب این بود که جهان‌بینی، ایدئولوژی، متدولوژی و استراتژی داشته باشد و اصولاً هر چیزی که این 4 ویژگی را داشته باشد، مکتب است.

وی افزود: مولانا تا 40 سالگی در دوران شریعت بوده است.در این دوره، جهان‌بینی او توحیدی، ایدئولوژی و انسان ایده‌آل او عبد صالح، متدولوژی‌اش اصول دین و استراتژی‌اش فروع دین بوده است. بعد از عارف شدن، جهان‌بینی اوتبدیل می‌شود به وحدت وجود، ایدئولوژی‌اش تبدیل می‌شود به انسان کامل، متدولوژی‌اش تبدیل می‌شود به عقل و استراتژی‌اش تبدیل می‌شود به عشق.

باهر اضافه کرد: کار سختی که مولانا انجام داده، این بوده است که مفاهیم به قول ما امروزی‌ها روتین را کاربردی کرده است و برای کاربردش در هر زمینه، کتاب‌ها نوشته که اگر ما آنها را بخوانیم و بفهمیم، نه تنها عرفان که دین برایمان کاربردی خواهد شد.