به گزارش خبرنگار مهر، آنچه بر پرسپولیس گذشت و پای برخی عوامل و عناصر ضد انقلاب وسط آمد در واقع یک تلنگر بود برای آنها که می خواهند استقلال و پرسپولیس را خصوصی کنند. خصوصی شدن این دو تیم نه یک انتخاب که با توجه به رشد دنیا در کوچک کردن دولتها یک اجبار است اما با کدامین وجه و شکل؟
به این شکل کنونی که به اقوام یا پولدارترین فرد فروخته شوند و اینگونه خصوصی شوند یا با راهکاری به غیر از این وضع و اوضاعی که برای یک سال در اندازهای بسیار کوچکتر این دو باشگاه واگذار شدند و نتیجهاش کنار میز دایره ای نشستن رییس هیات مدیره یکی از بزرگترین باشگاههای مردمی ایران و آسیا بود و عوامل موساد، نتیجه اش زیر فشار رفتن سیاسی بود و تحصن انجام نشده اما قریب الوقوع برخی، نتیجه اش از دست رفتن احتمالی بازی با رئال مادرید، نتیجه اش نابودی دایی و خود پرسپولیس شد.
روش واگذاری غلط بود و البته به این دلیل که در این رابطه مطلب زیاد نوشته شد و انتقادهای بسیاری انجام شد و خادم به خاطر این روش واگذاری سوخت و شد گوش شکسته دشمن فوتبال، در این رابطه چیزی نمی نویسیم اما برای آینده چطور؟ آیا راهکار مقابله با چنین داستانهایی که شب و روز رخ می دهند در آن مسیر دیده شده است؟ اگر دیده شده چگونه است؟ با کدامین سازوکار است؟
آیا فردای روزگار چنین رخدادهایی به وقوع نمی پیوندد؟ تا زمانی که این دو تیم دولتی هستند حراست و نماینده فرهنگی و سیاسی ناظر این قراردادها بود اما امروز چطور؟ برای پرسپولیس اتفاقی رخ داده که معلوم نیست چه زمانی بتوان این تیم را دوباره سرحال دید. این از بازیکن گیری اش و آن از برکناری مربی اش و باز این از بازی دوستانه اش!
همه جایش غلط است و به وضوح هم می توان مدعی شد که سیاسی مقصر نیست بلکه مقصر آن است که ایشان را به عنوان عضو هیات مدیره معرفی می کند و ترسمان این است که فردای روزگار یکی مثل سیاسی را به عنوان خریدار هم معرفی کند!
در آن سوی قصه هم ماجرای استقلال است و بدون هماهنگی رفتن به ینگه دنیایی که حتی یک چشم نگاری یا انگشت نگاری اش مثل بمب اتم در دنیا می پیچد اما اینها می روند ارمنستان و به سفارت آمریکا می روند و درخواست ویزا می کنند و... بگذریم آنکه باید پاسخگو باشد همان است که این عزیزان را انتخاب کرده و نه خود اینها!