نمایشگاه هفته ملی کودک به روز پایانی خود رسیده؛ نمایشگاهی که یادآور کودکی است. همان زمان که نه تبلت بود و نه اندروید و نه بازی رایانه‌ای. تو بودی و برنامه‌ای که ویژه تو بود و تنها یک ساعت در روز از تلویزیون پخش می‌شد و کتاب‌های کانون. کتاب‌هایی که هنوز به یادشان داری. اینجاست که ازصمیم قلب آرزو می‌کنی کانون به روزگار طلایی خود برگردد و بچه‌ها بتوانند موسیقی خوب بشنوند و فیلم خوب ببینند وکتاب خوب بخوانند.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: بچه‌هایی که 5 یا 6 ساله به نظر می‌رسند در صف‌هایی منظم و در حالی که پرچم ایران، مرغک کانون پرورش و یا بادکنک‌های رنگی در دست دارند سرود می‌خوانند: «ای ایران، ای مرز پر گهر/ ای خاکت سرچشمه هنر/ دور از تو اندیشه بدان/ پاینده مانی تو جاودان...» وتو با خود می‌گویی: زندگی یعنی همین...یعنی شعری که حسین گل‌گلاب سرود و روح‌الله خالقی برایش آهنگ ساخت و بنان خواند تا سال‌های سال مردم سرزمین از بچه و بزرگ و پیر وجوان بخوانند.

بچه‌ها به نمایشگاهی آمده‌اند که به بهانه هفته ملی کودک ترتیب داده شده است. آمده‌اند تا نمایش اجرا کنند؛ قصه بگویند و قصه بشنوند؛ سفالگری کنند؛ کاغذها را ببرند و با آن شکل‌های مختلف بسازند؛ خود سوژه عکاس شوند و دیگران را سوژه خود کنند و با شاعران و نویسندگان محبوب خود ازنزدیک آشنا شوند.

اینجا کانون پرورش فکری و نمایشگاه هفته ملی کودک است. نخستین غرفه‌ای که توجه تو را جلب می‌کند، موسسه «مهر گیتی» با شعار «کتاب برای همه» است. طرحی که به منظور نشر و ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی و با هدف کمک به اعتلای کیفی و کمی دانش و فرهنگ کودکان ونوجوانان و حتی بزرگسالان، به‌ویژه در مناطق کم‌برخوردار ارائه شده است.

مسعوده بهرامی‌پور، یکی از مسئولان غرفه موسسه مهر گیتی است. کسی که استقبال کودکان و خانواده‌هاشان از نمایشگاه را خوب ارزیابی می‌کند و چنین نمایشگاه‌هایی را بهانه و مجالی برای معرفی موسسات خیریه و فعالیت‌هایشان می‌داند و می‌گوید: یک هفته این امکان وجود دارد که ما با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنیم و از آنها بخواهیم تا سهمی، هرچند کوچک در تجهیز کتابخانه‌های روستایی داشته باشند.

«انجمن حمایت از کودکان کار» یکی دیگر ازغرفه‌هایی است که جلب توجه می‌کند به‌ویژه وقتی به‌خاطر می‌آوری وزیر آموزش و پرورش، 16 مهرماه و همزمان با روز جهانی کودک، گفته بود: وجود کودکان کار، زیبنده نام ایران و ایرانی نیست؛ این بار آنچه در ذهنت نقش می‌بندد گزارشی است که همان روز در خبرگزاری مهر خوانده‌ای؛ گزارشی با این عنوان:«نمک هامون، شوری ندارد»... در آن گزارش آمده بود بعضی پدر و مادرها در سیستان و بلوچستان، کودکان خود را ازشدت فقر و بدبختی، اجاره می‌دهند. بچه‌ها ناچارند شش ساعت در روز کار کنند تا فقط 500 تا 1000 تومان سهم پدرانشان شود. اینجاست که آه از نهادت برمی‌خیزد و با خود می‌گویی: آقایان وعده ندهید؛ با حلوا حلوا گفتن که دهان شیرین نمی‌شود.

خانم رضوانی، یکی از مسئولان غرفه «انجمن حمایت از کودکان کار» است. او به تعداد کم بازدیدکنندگان اشاره می‌کند و می‌گوید: فقط پنج شنبه و جمعه، تعداد بازدیدکنندگان، امیدوارکننده بود. اما نمایشگاه‌های این چنینی فضایی را فراهم می‌کنند تا انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد خود را معرفی کنند. برای مثال، در همین چند روز دومقام مسئول و چند هنرمند ازاین غرفه بازدید و اعلام حمایت و همکاری کردند. به هر حال همه ما امیدواریم، بچه‌های زیر 18 سال ناچار به کار کردن نباشند و از حقوق اولیه خود بهره‌مند شوند.

این فصل را با من بخوان

اینجا غرفه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. حدیث لزرغلامی گوشه‌ای به گفتگو با بچه‌ها نشسته. بچه‌ها مشتاق به لب‌های او چشم دوخته‌ و سراپا گوش شده‌اند تا شعرهای جدیدش را بشنوند. لزرغلامی تنها برای بچه‌ها شعر نمی‌خواند. او داستان جدیدش را با خود به همراه آورده تا برای بچه‌ها بخواند و نظر و واکنش انها را بداند. نشان به ان نشان که ابتدا قرار بوده، فصلی از کتاب را برای کودکان و نوجوانان حاضر در غرفه بخواند اما شوق آنان، نویسنده جوان را سر ذوق آورده و تا انتهای داستان را برای بچه‌ها خوانده است. راست گفته‌اند: «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد»

به گفته حدیث لزرغلامی هر روز یک شاعر ونویسنده در غرفه انجمن نویسندگان کودک ونوجوان حاضر شده و با بچه‌ها به گفت‌وگو نشسته و برایشان شعر و داستان خوانده است وچه خوب که برنامه‌های این‌چنین نه سالی یک بار که هر ماه برگزار و فضایی فراهم شود تا نویسندگان و شاعران با مخاطبان خود، به گفت و شنود بنشینند.

«با هنرمندان» غرفه دیگری است، وابسته به انتشارات کانون پرورش فکری کودکانو نوجوانان.اینجا هم مجالی فراهم شده تا بچه‌ها با شاعرانو نویسندگان و تصویرگرانی که دوستشان دارند، از نزدیک آشنا شوند. بیوک ملکی، شاعری که نوجوان‌ها با شعرهایش آشنا هستند، مهمان این غرفه است.

از شاعر«آفتاب و مهتاب» درباره نمایشگاه هفته ملی کودک می‌پرسی و او سری تکان می‌دهد و می‌گوید: ما کمتر به کارهای زیربنایی می‌پردازیم؛ تا سیستم آموزش و پرورش ما تغییر نکند، آب از آب تکان نمی‌خورد. وقتی معاون وزیر آموزش و پرورش، برای نویسندگان کودک و نوجوان و آثارشان، ارزش و اعتباری قائل نیست ازبرگزاری نمایشگاه‌های این‌چنینی چه توقع و انتظاری می‌توان داشت؟! وقتی متولیان فرهنگی نه ناشران کودک و نوجوان را می‌شناسند نه شاعران ونویسندگان این گروه سنی را چه می‌توان کرد و به چه دل‌خوش بود؟!

پارک جای مناسبی برای معرفی شورای کتاب کودک نیست

و اما تنها انجمن نویسندگان کودک به عنوان یک نهاد صنفی به نمایشگاه هفته ملی کودک نیامده است. شورای کتاب کودک نیز غرفه‌ای را به خود اختصاص داده تا هم فرهنگنامه را معرفی کند و هم فعالیت‌های شورا و خانه کتابدار را.

فرخنده کوکبی، کسی است که آن روز هم مسئولیت معرفی شورای کتاب کودک را برعهده گرفته و هم قصه‌گویی برای بچه‌ها را؛ آن هم چه قصه‌ای؛ قصه به دنیا آمدن زال سپیدموی و عاشق شدنش بر رودابه و تولد رستم دستان را.

بچه‌ها ازکنار غرفه می‌گذرند. فرهنگنامه کودکان ونوجوانان را ورق می‌زنند و قیمت هر جلد را می‌پرسند و می‌روند. کوکبی می‌گوید: می‌دانی؛ مخاطب ما پدر و مادرها هستند. آنها هستند که فرهنگنامه را انتخاب می‌کنند و به کتابخانه کودکانشان هدیه می‌دهند.... مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: البته چند درصد خانواده‌ها می‌توانند 500 هزار تومان بابت خرید جلد اول تا پانزدهم فرهنگنامه بپردازند اما مدارس می‌توانند برای تجهیز کتابخانه‌های خود، فرهنگنامه را خریداری و با این کار به ادامه انتشار این مجموعه ارزشمند کمک کنند.

از او درباره نمایشگاه هفته ملی کودک می‌پرسی و کوکبی در پاسخ می‌گوید: شورای کتاب کودک ازهر فرصتی برای معرفی خود و فعالیت‌هایش بهره می‌برد. اما خود من نمایشگاه‌هایی که شهرداری در پارک‌ها برگزارمی‌کند را دوست ندارم. شلوغ و بی‌نظم است. صدای موسیقی آن‌قدر بلند است که صدای دیگری شنیده نمی‌شود. تو داری برای بچه‌ها، شاهنامه می‌خوانی یا فرهنگنامه را معرفی می‌کنی و روبه‌روی میزی که ایستاده‌ای، مسابقه طناب‌کشی راه می‌اندازند. بی‌خبر از این‌که«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»

هیچ حرکت فرهنگی با شتاب جلو نمی‌رود

غرفه «شهرزاد» نیز، گوشه‌ای از نمایشگاه هفته ملی کودک را از آن خود کرده است. شماره‌های مختلف این نشریه وهمچنین کتاب‌هایی که از سوی آژانس ادبی حوا منتشر شده بر روی میزی چیده شده‌اند.  به سراغ سیدعلی کاشفی خوانساری می‌روی و از او درباره نمایشگاه و میران بازدید و هفته ملی کودک می‌پرسی؛ کاشفی در جواب می‌گوید: ما مثل روضه‌خوان‌ها هستیم. چطور آنها محرم و صفر که از راه می‌رسد سرشان شلوغ می‌شود ما هم در این هفته، وقت سرخاراندن نداریم.

مدیر مسئول نشریه «شهرزاد» براین است که تا همین چند سال پیش کسی نمی‌دانست 16 مهرماه، روز جهانی کودک است اما امروز، برنامه‌های موازی بسیار در کانون پرورش فکری و کاخ نیاوران و فرهنگسرای نیاوران و... اجرا می‌شود و توجه سازمان‌ها و نهادها به این موضوع جلب شده و این مایه خوشحالی است.

به گفته کاشفی خوانساری، مردم اعتماد بیشتری به انجمن‌ها و سازمان‌های خصوصی دارند؛ چه اشکالی دارد که به جای آن‌که آموزش و پرورزش و وزارت ارشاد و حتی کانون پرورش فکری وارد میدان شوند انجمن‌های صنفی چون انجمن نویسندگان کودک و انجمن تصویرگران، ابتکار عمل را در دست بگیرند. هم بچه‌ها و نیاز و سلیقه‌شان را بهتر می‌شناسند هم پدر ومادرها، تمایل بیشتری به همکاری با انجمن‌هایی این‌چنین دارند.

از تهی سرشار

برخی سازمان‌های دولتی نیز، غرفه‌هایی را به خود اختصاص داده بودند. صدا و سیما و هلال احمر از جمله این سازمان‌ها بودند. بچه‌ها با شور و هیجان نشان هلال احمر را رنگ‌آمیزی می‌کنند و نقاشی می‌کشند آن هم نقش‌هایی با موضوع صلح و دوستی. در این میان هستند سازمان‌هایی که غرفه‌شان خالی است نه کودکی هست و نه مسئولی. غرفه سازمان محیطزیست، یکی از این بخش‌هاست. کسی نیست تا با بچه‌ها از اهمیت محیطی بگوید که در آن زندگی می‌کنند از اهمیت آب که مایه حیات است و صرفه‌جویی در مصرف آن، ضروری‌تر از هر زمان دیگر به نظر می‌رسد.

در این میان اما بهترین غرفه‌ها در اختیار برپاکننده نمایشگاه هفته ملی کودک قرار گرفته است. بخش بزرگی ازسالن تنها به انتشارات کانون اختصاص داده شده تا بچه‌ها را با مراحل تولید کتاب آشنا کند. از زمانی که اثر ثبت و حروفچینی و ویرایش می‌شود تا وقتی در دستان من وتو جا می‌گیرد. هرچند کتاب‌های صوتی و الکترونیک هم سهمی را به خود اختصاص داده‌اند.

واحد موسیقی، فیلم وپویانمایی کانون پرورش فکری نیز، غرفه‌های خوب و بزرگی را به خود اختصاص داده‌اند. این بار گفته مهدی باقری، معاون تولید کانون در گوشت می‌پیچد: در دو سال گذشته، کانون پرورش فکری، هیچ تولیدی در زمینه فیلم و موسیقی نداشته وما امیدواریم کانون به دوران طلایی خود برگردد.

غروب شده؛ آوای خوش موذن‌زاده روحت را می‌نوازد. آرام آرام بچه‌ها با پدر ومادرهاشان از گرد راه می‌رسند؛ بچه‌هایی که بازی و سرگرمی و نقاشی و عکاسی را دوست‌تر دارند. از پله‌ها بالا می‌روی و کودکی خود را به خاطر می‌آوری. همان زمان که نه تبلت بود و نه اندروید و نه بازی رایانه‌ای. تو بودی و برنامه‌ای که ویژه تو بلود و تنها یک ساعت در روز از تلویزیون پخش می‌شد و کتاب‌های کانون. کتاب‌هایی که هنوز به یادشان داری. اینجاست که ازصمیم قلب آرزو می‌کنی کانون به روزگار طلایی خود برگردد و بچه‌ها ناچار نباشند کار کنند و بتوانند موسیقی خوب بشنوند و فیلم خوب ببینند وکتاب خوب بخوانند.

گزارش از: زهره نیلی