خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: خانواده کرود یا کرودها (کرودز) محصول 2013 است و در سایت آی.ام.دی.بی از 10 امتیاز 7.3 امتیاز گرفته است. این انیمیشن ۹۸ دقیقه ای که با بودجه ۱۳۵ میلیون دلاری ساخته شد در نهایت به فروشی بیش از 583 میلیون دلار دست یافت.
ساخت این فیلم اولین بار در سال ۲۰۰۵ با عنوان «بیخوابی کرود» مطرح شد. با تغییراتی که در این مسیر پیش آمد، کریس سندرز به شرط بازنویسی فیلمنامه به دریمورکس ملحق شد. عنوان نهایی فیلم در سال ۲۰۰۹ با انتخاب کرک دمیکو به عنوان دستیار کارگردان، آشکار شد و سرانجام فیلم ساخته و در اوایل سال ۲۰۱۳ اکران شد.
نویسندگان این انیمیشن کریس باتلر و جین هارتوِل هستند و این فیلم جزو نامزدهای اسکار سال 2014 بود. این فیلم عنوان برترین فیلم را در بخش مسابقه جشنواره بینالمللی فیلم برلین از آن خود کرد.
این فیلم به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی که در فرمت چهار بعدی در مجارستان به نمایش درآمده ثبت شده است و هنگام نمایش با افکتهای انعکاس نور، چرخش صندلیها، وزش باد و مه و بو همراه شد.
یک بازی ویدیویی براساس این فیلم با عنوان «کرودها: مهمانی ماقبل تاریخی!» ساخته و همزمان با اکران آن ارایه شد.
دریمورکز اعلام کرد قرار است در سال 2017 قسمت بعدی این انیمیشن اکران شود و قراردادی نیز برای ساخت یک انیمیشن در قالب سریال تلویزیونی بسته است. دریم ورکز انیمیشن واقع در شهر گلندیل کالیفرنیا، تاکنون ۲۷ فیلم مشهور انیمیشن چون «شرک»، «ماداگاسکار»، «کونگ فو پاندا» و «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» را ساخته است.
داستان انیمیشن
داستان درباره خانواده عصر حجری کرود است که پس از آنکه درمی یابند غاری که در آن زندگی میکردند دیگر امن نیست، محل زندگی خود را ترک می کنند. آنها با عبور از مناطق عجیب و خارق العاده مناطق جدیدی را کشف می کنند و با مخلوقات ناشناخته ای آشنا می شوند. این سفر ماجرایی که چندان بی خطر هم نیست باعث می شود که برای همیشه دیدگاهشان نسبت به زندگی دچار تحول شود...
درباره انیمیشن
این انیمیشن که ابتدا قرار بود در سال 2007 و به شیوه استاپ موشن تهیه شود، پس از کنار کشیدن تولیدکنندگان قبلی حق ساخت آن به شرکت دریم ورکز رسید. کارگردانان این انیمیشن کریس ساندرز که سازنده «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» است و کرک دمیکو سازنده «میمون های فضایی» هستند. این انیمیشن پرهزینه با صرف 135 میلیون دلار ساخته شد.
شخصیت های اصلی داستان
گراگ با صدای نیکولاس کیج؛ مردی است که به شدت از خانواده اش محافظت میکند، اما به نظر می رسد دیگر نمی تواند در نقش پدرسالار خانواده را حمایت کند.
اوگا با صدای کاترین کینر در نقش همسر گراگ؛ زنی است که از همسرش خیلی روشنفکرتر است.
ایپ با صدای اما استون دختر بزرگ گراگ است. تانک با صدای کلارک دیوک هم پسر خانواده است و بچه خیلی باهوشی به نظر نمی رسد و با وجود مهربان بودن چندان در حل مشکلات زندگی شرکت نمی کند. رندی تام هم در نقش سندی کرود ایفای نقش کرده که دختر کوچک گراگ و اوگا است.
گرن با صدای کلاریس لبچمن؛ مادرزن گراگ و پیرزنی بدخلق و ظالم و البته اصلی ترین مخالف گراگ است.
گای با صدای رایان رینولدز؛ غارنشین دیگری است که با وجود اینکه به اندازه خانواده گراگ قوی نیست، اما به موقع از مغزش استفاده میکند.
داستان این فیلم در دوران ماقبل تاریخ تخیلی میگذرد که به اسم کرودیشِز از آن نام برده می شود. در این دوره موجودات خارقالعاده زندگی می کنند و انسانها هنوز غارنشین هستند. آنها با شکار زندگی می کنند و باید برای دوام آوردن در سرزمینهای خطرناک و عجیب و غریب متحمل سختیهای زیادی شوند.
پدر خانواده معتقد است اکتشاف چیزهای جدید تهدیدی برای بقای خانواده خواهد بود. اما برخلاف این هشدارها، ایپ وقتی یک نور درخشان متحرک را خارج از غارشان میبیند نصیحت پدرش را نادیده میگیرد و شب غار را ترک میکند و با گای آشنا می شود. او معتقد است دنیا در حال نزدیک شدن به «پایان» خود است و از ایپ میخواهد به او ملحق شود. ایپ نمی پذیرد و گای به راه خودش میرود، اما قبل از آن به ایپ وسیلهای برای ایجاد صدا میدهد تا هر وقت به کمک نیاز داشت به دادش برسد. گراگ که نگران نبودن دخترش است، او را پیدا میکند. ایپ چیزهایی را که فهمیده به خانوادهاش میگوید و چیزی را که گای به او داده، به آنها نشان میدهد. اما وقوع یک زلزله غار را نابود می کند و گراگ که قبلا فکری برای این کار نکرده بود، حالا باید خانه جدیدی برای خانوادهاش پیدا کند.
این انیمیشن پر از موجودات عیجب و غریب است، گربه هایی که دارای هیکل های بزرگ و رنگهای عجیب و غریب هستند، پرندگانی که دندان های تیز و خوی درنده دارند، لاک پشت هایی که بال دارند و در آسمان پرواز می کنند، حشراتی که به بزرگی یک انسان هستند و گیاهان عجیب غریب و درختان گوناگون و …
انیمیشنی بر پایه باورهای سازندگانش
در حالی که برخی معتقدند این انیمیشن سعی در ارایه مفاهیم عمیقی مانند باور، دانش، آینده و همچنین مفاهیم مهمی مانند پایان دنیا و تغییر جهان بینی دارد و حتی برخی از منتقدان آن را تلاشی برای ارایه مُثل افلاطون و پیام فیلم را تلاش برای تغییر دانسته اند، منتقدان دیگری این انیمیشن را توضیحی درباره داروینیسم و مدرنیسم تلقی نمودهاند. ارجاعات به داستانهای انبیا مانند کشتی نوح، اخراج از بهشت توسط حوا، ملاقات موسی با آتش، عیسی پسر منجی و همینطور اشارات داستانی به مفاهیمی مثل باور، اعتقاد، دین و علم هم درباره این انیمیشن مطرح شده است.
در این انیمشن از نمادهای مختلفی هم برای القای باورهای سازندگان آن استفاده شده است مثلا دروازه که به شکل دو کوه تصویر شده به نوعی یادآور سرزمین موعود و نماد دو ستون، دروازه در میان فراماسونرها و دروازه معبد حضرت سلیمان است.
کوه بلندی که خانواده می خواهد به آنجا برسد نیز یادآور داستان پسر حضرت نوح است که میخواهد به سر کوه بلند برسد و نجات یابد. صحنه نابودی جهان و ساخت یک سفینه پرنده و سوار کردن انواعی از حیوانات هم تداعی گر کشتی حضرت نوح است و سرزمین «فردا» هم یادآور سرزمین موعود در تورات است و تشابه این منطقه با سرزمین فلسطین نیز این تشابه را بیشتر می کند.
نظر منتقدان
مایکل فیلیپس منتقد شیکاگو تریبیون که از 10 امتیاز 6 امتیاز به این انیمیشن داده و آن را همان «عصر یخبندان» می داند که شخصیت هایش را به جای حیوان، انسان تشکیل داده است و البته یخ کمتری هم دارد. این منتقد می پرسد چرا خشونت همراه با شوخی و خنده، راحت تر از ابزاری قدیمی که به عنوان مزاح شناخته می شد، باید بازار جهانی را در دست بگیرد؟
و منتقد دیگری می نویسد: کرودز انیمیشن فوق العاده ای نیست، درونمایه ای تکراری دارد، دنیایی به شدت دور، شوخیهای اندک و کم نمک، داستان و دیالوگ های کمی سنگین، با غلبه اکشن و خشونت و سرشار از نمایش های جنسی است. محصول از سویی کودکانه نیست و از سوی دیگر برای بزرگسالان نیز چیز جدیدی برای ارایه ندارد.
مفاهیمی چون مقاومت پدر در برابر تغییرات جدید و سرانجام تسلیم شدن او، استفاده از مغز و تکنولوژی به جای بازو و سرانجام تبدیل شدن دشمنان به دوستان، موضوع هایی است که این انیمیشن بر آنها تمرکز کرده است.
بسیاری فیلم را ملهم از داستانهای انبیا می دانند؛ صحنه ملاقات با آتش یادآور داستان حضرت موسی(ع) است و شخصیت پسری با آتش را یادآور داستان پرومتئوس می دانند؛ پسری که علم را نیز به انسان می آموزد.
در این انیمیشن اندام و چهره ها بر مبنای انسان غارنشین و عصر حجری تصویر شده اند، اما مسایل دیگری چون شکل گیری زبان، مفهوم خانواده و درک قانون با توجه به بنیان های امروزی طرح شده اند.
در واقع اگر سازندگان انیمیشن خواسته اند تا شمایی از زندگی انسان غارنشین را ارایه دهند، با ارایه درکی از زندگی امروزی، از خواست خود دور افتاده اند و تنها در بیان ظواهر امر در آن دوران سیر کرده اند.
در این انیمیشن نیز تلاش شده تا دو مفهوم سنت و مدرنیسم در برابر هم قرار بگیرند و پیام فیلم این باشد که برای عبور از سنت باید فراتر از مفاهیم و باوردهای خانواده رفت. در عین حال دو سوی خوب و بد شکل گرفته که یکی سنت است و دیگر مدرنیسم. قوانین و قواعد پدر که برای حفظ خانواده بودند به عقب ماندگی، در غار بودن و تاریکی منجر می شوند و ایدههای پسر جوان که نشان دهنده نسل جدید است، همیشه درست، پیشرفته و در جهت رسیدن به روشنایی است.
با از بین رفتن غار و شکسته شدن سنگی که سنگ ستون و نگهدارنده غار بود، ابهت پدر هم شکسته میشود و به تدریج افراد خانواده یک به یک در برابر پدر می ایستند و درنهایت پدر نیز تسلیم میشود. در واقع پدر تمثیلی از شخصیتی است که همیشه با جدید مخالف است و این اغراقی است که در تصویر خوب و بد صورت گرفته است.
دنیای جدید قلمرو گای است. پسری با آتش و علم. علم به این خانواده آزادی می دهد و آنها را به سمت نور می برد.
در لایه های زیرتر داستان، فیلم تلاش میکند باور و ایمان را در تفکرات پدر نسبت به باور به خانواده، قواعد فکری او و ... تجلی پیدا می کند، در برابر علم و دانایی قرار دهد. ماجرا دقیقا دو سمت پیدا می کند: در یک سو مردی غارنشین که متحجر است و می خواهد در باورهای خودش بماند و این باورها به نوعی معرف ایمان هستند، و از دیگر سو، مرد جوانی که نماینده پیشرفت و مدرن شدن است.
در عین حال وقتی غار فرو می ریزد، خانواده که در تلاش برای یافتن خانه جدیدی است، به جنگل زیبایی می رسد که نشان دهنده عبور از قوانین محافظتی پدر و رسیدن به فضایی گسترده است. دنیای جدید قلمروی گای است.
در واقع فیلم تلاش دارد تا بگوید انسان در طول تاریخ از همه این مصیبت ها عبور کرده، دوران انبیا را پشت سر گذاشته و به امروز که دورانی مدرن و سراسر روشنایی است رسیده است.
خانواده از دست ماکاونیوور فرار می کنند و توسط پیرانهاکیتها مورد حمله واقع می شوند و در صحنه ای وحشتناک، ایپ در بوقی شاخی می دمد و گای صدای آن را می شنود و سریع خود را به آنها می رساند و به سرعت مشعلی روشن می کند که پرندگان مهاجم را وادار به فرار می کند. از اینجا خانواده کرود با آتش آشنا می شوند. آنها مشعل را از گای میربایند ولی چون آتش را نمیشناسند ناگهان تمام زمین های اطرافشان را به آتش می کشند. گای باز هم به آنها کمک می کند و در عبور دادن خانواده از سنگهای تیز، کفش را اختراع می کند تا پای خانواده آسیب نبیند. آنها پس از رسیدن به سرزمین موعود، مکانی که خانواده می تواند در امان بماند از گای جدا میشوند و پدر یاد میگیرد که چگونه از خانواده اش بهتر محافظت کند و به اعضای خانواه اجازه می دهد که ماجراجوتر باشند و زندگی شاد و خوشحالی را تجربه کنند.