مجله مهر: کودکان کار و خیابان را هر روز در کوچه پس کوچههای شهر میبینیم که خیلی بیشتر از قد و قواره شان بار زندگی را به دوش گرفتهاند و خیابانهای شهر را به دنبال یک لقمه نان گز میکنند. بچههایی که «بابا نان داد، بابا آب داد» برایشان غریبه است؛ آنها تا چشم باز کرده اند، به تنهایی نان و آب را سر سفره شان گذاشتهاند و زیر بار اعتیاد و بیکاری بزرگترهایشان سر خم کرده اند.بیشترشان یا شناسنامه ندارند، یا بچههای اعتیاد هستند. فقر مالی برای خیلی هایشان درس خواندن را محال کرده است و به جای آن، یاد گرفتهاند در این روزهای شلوغ ابتدای مهر، سر راه بچه مدرسه ایها و دانشجوها سبز شوند و به آنها فال و دستمال کاغذی بفروشند.
با این حال، این نقطه پایان کودکان کار و خیابان نیست. از سه چهار سال گذشته تا به حال، پای خیلی از این کودکان به «خانههای علم» باز شده است. خانههایی که در 7نقطه از محلات آسیب پذیر تهران برپا هستند و با همت جمعیت مردمی- دانشجویی امام علی(ع) کودکان را با دنیای خواندن و نوشتن آشنا میکنند. جمعیت امام علی(ع) از سال 88 طرحی به نام «کودکان بیکتاب» را در این خانهها آغاز کرده و در قالب آن، به کودکان کار و خیابان آموزشهای تحصیلی ارائه میکند. تا جایی که در حال حاضر دو خانه علم "خاک سفید" و "دروازه غار" بیش از 100 کودک را تحت پوشش قرار داده است.
تمام افرادی که در این خانهها به کودکان آموزش میدهند، دانشجویان داوطلبی هستند که در کنار فعالیتهای آموزشی شان تا به حال نزدیک به 40 مورد شناسنامه برای کودکان بیشناسنامه گرفتهاند و در پی آن فرصت رتن به مدرسه را به این بچهها داده اند.
خانههای امن
"خانه علم دروازه غار" در محله ای که نامش برای همه ما به پرخطر بودن معروف است، از جمله خانههایی است که با هدف تحت پوشش قرار دادن کودکان بازمانده از تحصیل به همت دانشجویان داوطلب از سال 1390 مشغول به فعالیت است، خانه ای که وقتی واردش شوید، قبل از هر چیز صدای کودکانی را میشنوید که هر روز در خیابانهای شلوغ، فال میفروشند، گردو میفروشند، دستمال میفروشند و التماس میکنند که مبلغی را در ازای خرید اجناسشان به آنها بدهیم.
در این خانه اما دیگر خبری از فروختن نیست. اینجا آنها درس میخوانند، به کلاس میروند، معلم دارند و با دستان کوچکشان روی تخته مینویسند: آب، بابا، مادر، نان، توت، سیب و صدها کلمه ای که باید نوشتن آن را یاد بگیرند تا با آنها جمله ای بسازند، اینجا مدرسه کودکان کار و خیابان است اگرچه آنها اجازه ورود به مدرسه رسمی را ندارند. در خانه علم به کودکان تحت پوشش، دروس مدرسه طبق سرفصل آموزش و پرورش بر اساس روش "عمو خیاط " تدریس میشود و در کنار آن هم آموزشهای فوق برنامه چون کلاسهای هنری و ورزشی در نظر گرفته شده است، در این میان به وضعیت بهداشتی و پزشکی و تغدیه آنان هم رسیدگی میشود، علاوه بر آن با شناسایی خانوادههای آنان نسبت به حمایت از خانوادههای نیازمند اقدامات لازم انجام میشود.
وقتی وارد حیاط خانه که دیوارهایش پر از نقاشیهای رنگ و وارنگ است میشویم، زودتر از همه صدای بچهها را از درون کلاس میشنویم، از کلاس مهدکودک که با دری قرمز خودش را نشان میدهد و کلاسهای دیگر که در اتاقهایی دور حیاط کنار هم قرار گرفته اند، بیشتر بچهها در کلاسها با اینکه بیش از 9 سال سن دارند اما کلاس اول هستند. طبقه دوم این خانه هم کلاس پیش دبستانی است همه چیز مرتب و منظم کنار هم چیده شده است.
در میان این کودکان، بچههایی هم هستند که به مدرسه میروند و بیشتر آنها پسر هستند اما در طول رفتن به مدرسه و حتی تابستان برای تقویت دروس خود به اینجا میآیند و معلمانی برای تدریس آنها به طور جداگانه تعیین شده است، از محیا واحدی کمال مسئول خانه علم دروازه غار درباره وضعیت کودکان تحت پوشش میپرسیم که میگوید: «بیشتر این کودکان به دلیل فقر مالی و فرهنگی که علت اصلی آن وجود اعتیاد در خانواده هایشان است مجبور به کار هستند و همین مسئله باعث شده است تا از رفتن به مدرسه محروم شوند، البته بعضی از آنها نیز به دلیل نداشتن شناسنامه از تحصیل بازماندهاند که گروه حقوقی ما با جدیت این موضوع را پیگیری میکند.»
او با اشاره به اینکه پشتوانه مالی این جمعیت توسط خیرین تامین میشود، توضیح میدهد: «تمام کسانی که در جمعیت امام علی(ع) و این خانه مشغول به فعالیت هستند به صورت داوطلبانه در گروههای حقوقی، آموزشی، پزشکی، روانشناسی، مددکاری، روابط عمومی، کارآفرینی و... مشغول به فعالیت هستند و همه در جهت رفع مشکلات این بچهها که گاهی بسیار درد آور است با جان و دل قدم بر میدارند.»
محیا واحدی کمال میگوید: «کودکان بسیاری در این منطقه در وضع بدی کنار خانوادههایی که اوضاع آنها نیز مساعد نیست زندگی میکنند که تعدادی از آنها را گروه مددکاری شناسایی کرده و توانستیم با پیگیریهای مداوم آنها را تحت پوشش خانه علم درآوریم تا بتوانیم نیازهای اولیه آنها که حق هر کودکی است را برآروده کنیم، در میان مشکلات تحصیلی که بچهها با آنها روبرو هستند مشکل سوء تغذیه، و مسائل بهداشتی نیز قابل اهمیت است که تیم پزشکی ما پیگیر رفع آن مشکلات هستند.»
ساعات کار خانه علم دروازه غار با توجه به وضعیت خود کودکان تعیین شده است از ساعت 12 تا 5 بعدظهر است که بر اساس برنامه ریزهای انجام شده روزهای شنبه، دوشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه به این کودکان خدمات لازم ارائه میشود، کنار تدریس دروس مدرسه کودکان زیر 7سال نیز در دو قسمت مهد کودک و پیش دبستانی تحت آموزشهای لازم این سنین قرار میگیرند و در وقت ناهار نیز بین کلاسها در ساعت 2 بعدظهر یک وعده غذای گرم و در دیگر ساعات میان وعده به بچهها داده میشود.
بالاخره مدرسه میرویم
به سراغ بچهها که میرویم کنار خستگیهایی که روزگار بر چهره شان نقش زده است، نشاط و شادی را که برای یک کودک هست میبینیم. سمیه و سولماز دو خواهر دستفروشی هستند که درباره خانه علم درس میخوانند. سولماز 9ساله است و به گفته معلمش دختر درس خوانی است. میگوید: «من اینجا آمده ام تا درس بخوانم و سواد یاد بگیرم. میخواهم وقتی بزرگ شوم طراح لباس شوم. هفته دیگر هم به همراه خواهرم امتحان ورود به مدرسه را داریم که اگر قبول شویم هر دو ما به مدرسه میرویم. سمیه میرود کلاس سوم و من به کلاس دوم میروم.»
زینب 11 ساله است، با شوقی که در نگاهش لبریز است میگوید: «امسال من و خواهرم شکیلا بالاخره وارد مدرسه میشویم، من از خاله محیا ممنونم که باعث شده ما در مدرسه ثبت نام شویم و مثل بقیه بچهها در آنجا و کنار آنها درس بخوانیم.» زینب و شکیلا میخواهند آرزوی پدرشان را برآروده کنند، شکیلا میگوید: «پدرم با تمام مشکلات و سختیهایی که دارد نمیگذارد ما سرکار برویم و تمام تلاشش را میکند تا خرج خانه را بدهد و به ما میگوید شما فقط باید درس بخوانید و دکتر و مهندس شوید ما هم به خاطر پدرمان تمام تلاشمان را میکنیم تا در آینده موفق شویم و پدرمان را خوشحال کنیم.» به سراغ معلمها که میرویم غیر از لبخند و برخوردی خوشایند چیزی نمیبینیم، دختران و پسران جوانی که بیشترشان دانشجو هستند و به قول خودشان با خود عهدی بستند تا در رفع مشکلات این کودکان همراهشان باشند، از معصومه نجفی میپرسم چه چیز باعث شده از دنیای بیرون از این خانه دل بکنی و اینجا باشی برایم ساده میگوید: «بودنم در اینجا شبیه خواندن نماز است انگار آدم یک بعد دیگر از خدا را کشف میکند.»
نیلوفر مرادی معلم بچههایی است که رفت و آمد آنها به خاطر شرایط خاص شان در نوسان است. او درباره روش تدریس به این بچهها میگوید: «ما ابتدا از صفر و یا همان روش عمو خیاط با بچهها شروع میکنیم چون خیلی از آنها با اینکه سن بالای 9 سال دارند اما سوادی ندارند و ما با این روش آنها را آماده برای یادگیری دروس مدرسه میکنیم.»
نیلوفر حق جو هم معلم دیگری است که چند شاگرد ثابت دارد. میپرسیم که چطور با شرایط خاص اخلاقی و تربیتی بچه ها، سرکلاس برخورد میکند و میشنویم: «هیچ زمانی آن حس ترحم در برخورد با این بچهها در من وجود نداشته است سعی کردم با آگاهی و درک کامل وضعیت آنها با تک تک شان مانند سایر کودکان در سر کلاس برخورد کنم، هر کودکی در هر شرایطی شخصیت منحصر به فرد خودش را دارد و این برای من در تدریس مهم است.»
زمان ناهار که میرسد همه بچهها به غیر از کودکان مهد که درکلاسشان جداگانه به آنها غذا داده میشود، به طبقه بالای خانه علم میآیند و دور هم کنار سفره مینشینند و به دور از دغدغههای فروش یک پاکت فال، یک بسته دستمال کاغذی و خشم پدر و مادری که از درد خماری به خود میپیچند، غذایی گرم میخورند. بعد ا آن دوباره با شور و هیجان همراه معلمهای خود به سر کلاس این خانه علم میروند تا شاید آینده ای روشن در جلوی راهشان متولد شود.
زهره شریفی