مجله مهر- "اینجا آخر دنیاست" تازهترین فیلم اکران شده متعلق به سینمای وحشت است. فیلمی که از انتخاب نام فیلم تا روایت، کارگردانی و حتی تبلیغات محیطی و رسانهای، به شدت بر المانهای ژانر وحشت تکیه داشته است و از همین راه نهایت سعی خود را برای القاء هراس به مخاطبان به کار بسته است. بهرغم این دورخیز اما فیلم در گیشه فروش امیدوارکنندهای ندارد و پس از گذشت 18 روز تنها 16.5 میلیون تومان فروش داشته؛ یعنی متوسط فروش روزانه آن به یک میلیون تومان هم نرسیدهاست!
جالب اینکه در زمینه فروش یک فیلم بیش از کیفیت و ساختار (که طبیعتاً مخاطب تا پیش از ورود به سالن سینما نمیتواند درباره آن قضاوتی داشته باشد) اتمسفر تبلیغاتی موجود در اطراف نام و محتوای فیلم است. به این معنا که فروش اندک فیلمی در ژانر وحشت به همان میزان که میتواند نشاندهنده عدم رضایت مخاطبان در بازدید نخست و بیانگیزگی آنها برای توصیه فیلم به دیگران باشد حائز نکته مهم دیگری هم هست.
اتفاقی که در چند سال گذشته برای فیلمهای شبهکمدی با کیفیتهای نازل رخ داد بهترین نمونه در این زمینه است که بهروشنی نشان میدهد بهغیر از کیفیت یک فیلم انتظار مخاطب از گونه و ژانرهم در فروش موثر است. به این معنا که استقبال مخاطبان از آثار سخیف و شبهکمدی به دلیل اقبال به تماشای فیلم طنز است؛ اقبالی که اگر چه تنها در مواردی به رضایتمندی مخاطب از فیلم منتهی میشود اما در هر حال فروش فیلم را تضمین میکند. اما چرا برخلاف سینمای جهان، چنین اقبالی نسبت به سینمای وحشت در ایران وجود ندارد؟ آیا مخاطب ایرانی تمایلی به ترسیدن در سال سینما ندارد؟
خارجیهایی که خوب میفروشند
برای قضاوت درباره علاقمندی مخاطبان ایرانی به سینمای وحشت اگر نخواهیم صرفاً به مشاهدات میدانی و نیز میزان فروش نسخه اورجینال فیلمهای وحشت سینمای جهان در کنار پیادهروها بسنده کنیم بد نیست نیم نگاهی به برخی نمونههای اکران شده از این آثار در سینماها داشته باشیم.
در زمینه اکران تولیدات سینمای جهان در ایران همواره بحث و نظرهایی بودهاست و به همین دلیل هنوز این اکرانها بهصورت نظاممند و با حداکثر ظرفیت ممکن محقق نشدهاست اما در همین اکرانهای حداقلی (نمایش فیلم در یک یا نهایتاً دو سالن) بهترین کارنامه از آن فیلمهای متعلق به ژانر وحشت بودهاست.
فروش "یتیمخانه" در سینماهای ایران غیرمنتظره بود
همین سال گذشته فیلم "یتیمخانه" بهرغم اکران در یک سالن، توانست معدل فروشی بالاتر از دیگر فیلمهای در حال اکران بهدست آورد. بر اساس آمار رسمی، معدل فروش (میانگین فروش یک فیلم در هر سئانس) فیلم "یتیمخانه" 694 هزار و 750 تومان بود در حالی که فیلم کمدی "یک جیب پر پول" (قدرتالله صلح میرزایی) با معدل فروش 462 هزار و 20 تومان در جایگاه دوم قرار داشت و فیلم کمدی "یک اشتباه کوچولو" با معدل 291 هزار و 743 تومان در رتبه آخر این فهرست قرار گرفته بود! همین فروش بسیاری را متوجه ظرفیت استقبال از فیلمی ترسناک در سینمای ایران کرد. ظرفیتی که سال قبلتر گیشه 26 میلیون تومانی را برای "کینه2" در اکران تکسئانس سینما فرهنگ به ثبت رساند!
یک تاریخچه مختصر
شاید اصلی ترین دلیل عدم اقبال مخاطبان به سینمای وحشت تجربههای اندک فیلمسازان در این ژانر باشد. وقتی کارنامه سهدهه گذشته سینمای ایران را مرور میکنیم تعداد فیلمها متعلق به این ژانر به انگشتان یک دست هم نمیرسد.
در این میان قطعاً موفقترین و بومیترین فیلم ترسناک ایرانی، فیلم «شب بیستونهم» ساخته حمید رخشانی بودهاست که در سال ۶۸ و با تکیه برموضوعات ترسناک بومی همچون آل ساخته شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. داستان بومی و نیز فضای آشنای فیلم باعث شد که مخاطبان در آن خوف و هراسی ایرانی را تجربه کنند.
این توفیق اما باعث امتداد مسیر نشد و ازآن پس شاهد جریان فیلمسازی در ژانر وحشت نبودیم. این جریان بهطور جدیتر در دهه 80 به تکاپوی مجدد برای احیا افتاد که حاصل این تکاپو فیلمهایی چون "اثیری" ساخته محمدعلی سجادی در سال80، "خوابگاه دختران" ساخته محمدحسین لطیفی در سال 83، "پارک وی" ساخته فریدون جیرانی در سال 85 و "احضارشدگان" به کارگردانی آرش معیریان در سال 86 بود.
"حریم" از موفقترین فیلمهای ژانر وحشت در سالهای اخیر بودهاست
این جریان اما در سال 87 و 88 شاهد یک اوجگیری بود. ساخت و اکران همزمان چهار فیلم "خواب لیلا" ساخته مهرداد میرفلاح، "پستچی سهبار در نمیزند" به کارگردانیز حسن فتحی، "کلبه" ساخته جواد افشار و "حریم" به کارگردانی سیدرضا خطیبی باردیگر مخاطبان ایرانی را با این ژانر آشتی داد. فروش قابل قبول دو فیلم "حریم" و "پستچی سهبار در نمیزند" هم تا حدود زیادی امیدوارکننده بود اما بازهم این جریان متوقف شد.
در سالهای بعد "آل" بهرام بهرامیان (1389)، "نفرین" علی توکلنیا و "خیابان بیست و چهارم" سعید سعدی (1390) و "دوستی از جنس آتش" امیرقویدل و "اینجا آخر دنیاست" به کارگردانی مشترک شراره یوسفنیا و ابراهیم بخشی (1391) تنها فیلمهای اکران شده از ژانر وحشت در سینما بودهاند که بهغیر از "آل" هیچکدام گیشه موفقی نداشتند.
جای خالی داستان ترسناک
اگر به نکته ابتدایی گزارش یعنی اقبال ویژه مخاطبان سینما در جهان به ژانر وحشت بازگردیم شاید بتوانیم به این سوال جواب دهیم که چرا هنوز مخاطبان ایرانی برای "ترس" به سینما نمیروند؟ تا قبل از فروش بالا و جریانساز سری فیلمهای "فعالیتهای فراطبیعی" در سالهای اخیر، بسیاری در پاسخ به این سوال بر امکانات سختافزاری و مقوله بودجه تولید اشاره میکردند. نکتهای که البته امروز هم بهطور کامل نمیتوان آن را نادیده گرفت.
در مقابل اما آنچه میتواند خلأ بودجه و کمبودهای سختافزاری را هم پوشش دهد داستان با قوام و کارگردانی مبتنی بر قواعد ژانر است. اتفاقی که در میان همین نمونههای اندک تولید شده در سینمای ایران هم توفیقاتی را برای فیلمسازان به همراه داشتهاست.
"حریم"، "پستچی سهبار در نمیزند"، "خوابگاه دختران" و در رأس این فهرست "شب بیست و نهم" بهترین مصداق برای صدور این حکم است. مخاطبان سینمای ایران هنوز هم از ترسیدن در سالنهای سینما ناامید نشدهاند.