مجله مهر: حالا دیگر نمی شود تصویر و صدایش را زنده دید و شنید و با صدای گرمش، چشم ها را بست و خود را در جلوی گنبدطلای امام هشتم دید. «حاج رضا انصاریان»، خواننده صلوات خاصه به یادماندنی امام رضا(ع) صبح امروز در سن 59 سالگی، به دلیل ایست قلبی دار فانی را وداع گفت تا دیگر نتوانیم صدای گرم و دوست داشتنی اش را زنده بشنویم.
صلوات خاطره انگیز و به یادماندنی مرحوم انصاریان را اینجابشنوید.
مرحوم انصاریان، دی ماه سال گذشته، در گفت و گویی مفصل با خبرگزاری مهر از خاطرات و ناگفته هایش صحبت کرده بود. گزیده ای از این گفتگو را بخوانید:
- این بالاترین افتخار است که توانستم صلوات را به محضر امام رضا تقدیم کنم، صلواتی که همه با آن انس پیدا کردند و امام رئوفشان را با آن می خوانند، انصاریان بدون حضرت رضا (ع) هیچ نیست، ایشان اراده فرمودند که صلوات را تقدیم حضرتشان کنیم انشالله که توفق شکر گذاری داشته باشم.
-
- زادگاهم خوانسار است، 5 ساله بودم که با خانواده به قم مهاجرت کردیم تا سال 54 در محضر مبارک حضرت معصومه (ع) بودیم، بعد به خاطر یک سری مشکلات سیاسی که با رژیم طاغوتی آن زمان پیدا کردم، تصمیم به مهاجرت گرفتم.برای اسکان چند شهر را انتخاب کرده بودم، دل به استخاره دادم و مشهد نامی بود که قرعه به نامش افتاد، کسی که برایم فال گرفت گفت که اینجا که می خواهید بروید بیشتر از ده روز پذیرای شما خواهد بود واگر بمانید در سالهای اول زندگی سخت و دشواری را خواهید داشت ولی اگر تحمل کنید از نظر معنوی و مادی بهترین موقعیت را پیدا خواهید کرد. همان طور هم شد، چند سال به سختی گذشت، ولی امید به علی ابن موسی الرضا به من و خانواده ام کمک کرد تا آن روزها را پشت سر بگذاریم و بالاخره روزی فرا رسید که درهای نور از جانب حضرتش باز شد و زندگی ما را متحول کرد.
- سال 54 یعنی همان سال های اول ورودم به مشهد بود، که چرخ زندگیمان هم خیلی به سخت می چرخید، توی کوچه دنبال روضه ای می گشتم تا بروم آنجا چند قطره اشک بریزم تا سبک شوم، حاج آقایی داشت رد می شد با لهجه قشنگ مشهدی اش گفت که "مخی بری روضه بیا با هم برم"، همراهش رفتم جمعیت توی مجلس موج می زد، کمی که گذشت دیدم خبری نیست، از او پرسیدم که این روضه مداح ندارد؟ و وقتی دیدم که ظاهرا روضه خوان مشکلی برایش پیش آمده و نمی آید، از آنها خواستم بگذارند من مداحی کنم. آن زمان خفقان بود و برپایی روضه و این جور مجالس دردسر ساز می شد خلاصه بنده خدا گفت که "مخی بخنی، یگ چیزی نگی کار دست ما بدی" گفتم نه و شروع کردم به خواندن "اى حرمت قبله حاجات ما/ یاد تو تسبیح و مناجات ما/ تاج شهیدان همه عالمى/ دست على، ماه بنى هاشمى/ همقدم قافله سالار عشق/ساقى عشاق و علمدار عشق/ سرور و سالار سپاه حسین/ داده سر و دست براه حسینو..."، خلاصه حال خوبی در مردم پیدا شد.بعد از تمام شدن مداحی این بندگان خدا آمدند پیش من و گفتند شما کجا بودی تا حالا، از فردا هم بیایید در خدمتتان باشیم و بعد هم از من دعوت کردن که شام میهمانشان باشم، انجا بود که برای اولین بار شله مشهدی خوردم.
- توفیق خواندن زیارت امین الله، جامعه کبیره و حسین آرام جانم را هم داشته ام که این مورد اخیر را که در زیارت عرفه صحن امام خمینی خواندم و الان همه مداحان آن را زمزمه می کنند خودش قصه ای دارد.زمانی در کربلا بودم یک مداح آذری با لهجه شیرینی که داشت سراغم آمد و گفت که من همیشه آرزو داشتم در کنار شما چند خطی بخوانم، گفتم که بخوان و این جوان با چنان لحن حزینی شعرش را خواند که احوال همه را دگرگون کرد، از او خواستم شعرش را ترجمه کند ولی گفت نه اینجا جای ترجمه نیست شما نمی توانید طاقت بیاورید، خلاصه برای آرام کردن مردم و قلب خودم شروع کردم به زمزمه این واژه ها "حسین آرام جانم/ حسین روح و روانم" خلاصه این را تکرار کردم تا کم کم همه آرام شدیم.
- مرثیه های حضرت زینب (س) و علی اصغر (ع) را هیچگاه به پایان نمی برم، آن قدر این ذکر مصیبت برایم سنگین است که همیشه آن را نیمه رها کرده و ذکر مداحی را ختم می کنم. نسبت به بی بی زینب کبری (س) حساسیت و ارادات خاصی دارم و معمولا برای رفع گرفتاری هایم نیز دست توسل به دامن این حضرت می زنم که اسوه صبر و مقاومت در کربلا هستند و معتقدم هیچ ذکری نمی تواند عظمت مصیبت وارده بر این بانوی بزرگوار را بیان کند، آن همه شهید عزیزتر از جانش را به محضر پرودگار تقدیم می کند و وقتی جلوی اعداء می ایستد به جای ناله محکم می گوید که چیزی جز زیبایی ندیده است.
- من به دلیل اینکه نیاز مادی ندارم و به لطف حضرت رضا (ع) از مال دنیا بی نیاز هستم، تصمیم گرفتم که بعد از مداحی پاکت قبول نکنم.یکی از بانیان مجلسی که من در آن پول را قبول نکرده بودم سراغ آیت الله مروارید که از دوستان بزرگوار من هستند و در مسجد ملا حیدر خسروی نو نماز می خوانند، شکایت برده بود که چرا فلانی این کار را کرده، من هم گفتم نیازی به این پول ندارم و این دوست به من توصیه کرد که از این به بعد این پول را بگیرم و گفت که اگر برایت فرقی نکرد که توی این پاکت چقدر پول است کارت درست است نه اینکه اگر زیاد بود خوشحال شوی و اگر کم بود از خیرش بگذری.