مجله مهر- عطیه همتی: واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری رخ داد و بعد از شهادت فرزندان رسول خدا، همسران و فرزندانشان به اسارت رفتند. بعد از واقعه کربلا آنانکه پشیمان شدند و عده ای که نتوانستند خود را به امام برسانند، تصمیم گرفتند قیام کنند و به خونخواهی شهدا برخیزند تا حکومت را از دست قاتلان اهل بیت علیهم السلام در آورند و به فرزندان رسول خدا بسپارند. این گزارش، مروری است بر همه قیامهایی که با عنوان خونخواهی شهدای مظلوم کربلا در تاریخ ثبت شده است.
واقعه حره
بعد از حادثه خونین کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش، ماهیت یزید و یزیدیان برای مردم فاش شد. مردم مدینه که بی توجهی خلافت اموی نسبت به واقعه عاشورا را دیده بودند با رهبری «عبدالله بن حنظله» در ذی الحجه سال ۶۳ هجری، یعنی دوسال بعد از واقعه عاشورا قیام کردند. مردم این شهر با عبدالله برای این قیام بیعت کردند و بعد از آن والی مدینه «عثمان بن محمد بن ابوسفیان» را از شهر بیرون کردند. بعد از آن هم یزید را غاصب خلافت خوانده و او را لعنت کردند. اما یزید وقتی از شورش مردم مدینه باخبر شد لشگر عظیمی به فرماندهی «مسلم بن عقبه» تدارک دید و راهی مدینه کرد. این فرمانده اموی بعد از لشگرکشی، شهر مدینه را محاصره و مقاومت مردم این شهر را درهم شکست و کشتار وسیعی راه انداخت. به گفته مورخان، مسلم بن عقبه سه روز، جان و ناموس اهل مدینه را برای لشگریانش مباح کرد و سپاه وی به کشتار وسیع و غارت اموال مردم این شهر پرداختند. کشتار و تجاوزهای مسلم بن عقبه و لشگریانش به قدری زیاد بود که به وی لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند. هیچ کدام از مردم مدینه از این حادثه نجات نیافتند. یا کشته و زخمی شدند یا مورد غارت و تجاوز قرار گرفتند و این قیام به سفاکانه ترین شکل ممکن سرکوب شد.
توابین
«قیام توابین» نخستین عکس العمل جدی به واقعه کربلا بود که توسط مردم کوفه صورت گرفت و در سال ۶۱ هجری شکل گرفت تا آن که در سال ۶۵ هجری رسما آغاز شد. در کوفه شیعیان زیادی زندگی می کردند که به امیرالمومنین علی علیه السلام و اهل بیتش علاقه مند بودند. مردم کوفه برای امام حسین علیهالسلام نامه نوشتند و ایشان را به عراق دعوت کردند و قول یاری به آن حضرت دادند. اما در لحظه ای که باید به عهد خود وفا می کردند، به بهانههای مختلف از یاری امام سر باز زدند و در جنگ شرکت نکردند. بعد از ماجرای کربلا، کوفیان پشیمان شدند و خود را بیشتر از هرکس مستحق ملامت و سرزنش می دانستند. آنان برای جبران گناه خود دور هم جمع شدند و با رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» تصمیم گرفتند قیام «توابین» را پایه گذاری کنند تا به نوعی جبران مافات کرده و با دشمنان امام شهید علیه السلام بجنگند. قصد توابین از این جنگ، نه به دست آوردن پیروزی بود و نه گرفتن قدرت و حکومت از امویان. آنها فقط در تلاش بودند که بی وفایی شان نسبت به امام حسین علیه السلام را که مانند لکه ننگی بر دامنشان بود با این جنگ پاک کنند. آنها مطمئن بودند که از این جنگ جان سالم به در نمی برند. با این حال قیام خود را با رهبری سلیمان آغاز کردند. سلیمان نیز این نکته را به آن ها گوشزد کرد و گفت که هدف از این قیام توبه از گناهان و خونخواهی از فرزند رسول خداست. در این زمان « مختار ثقفی» که خودش قصد قیام و خونخواهی داشت، با سلیمان و یارانش همراه نشد. چون معتقد بود که وی فقط می خواهد با این قیام خود و یارانش را به کشتن دهد تا از عذاب وجدان خلاص شود. وگرنه از آیین جنگ آگاهی ندارد. سرانجام بسیاری از توابین و فرمانده شان در این جنگ یک به یک به شهادت رسیدند و باقیمانده آنها نیز مجبور به عقب نشینی شدند تا قیام توابین شکست بخورد.
قیام مختار ثقفی
قیام «مختار ثقفی» جدی ترین قیام بعد از واقعه عاشوراست که در سال ۶۶ هجری اتفاق افتاد. در زمان ورود مسلم بن عقیل علیهالسلام در مکه و پناه گرفتن پسرعموی امام حسین علیهالسلام در خانه «هانی بن عروه» ، مختار با مسلم بیعت کرد و برای جمع آوری افراد و بیعت گرفتن برای مسلم از کوفه خارج شد. اما بعد از ورود «ابن زیاد» به کوفه و دستگیری مسلم و هانی به کوفه بازگشت و در همان ابتدا با افراد مسلح ابن زیاد درگیر شد. بعد از این جریان، مختار نزد ابن زیاد رفت. در این دیدار «عمربن سعد» شوهر خواهر مختار واسطه شد تا مختار زنده بماند. اما ابن زیاد چشم مختار را مصدوم کرد و وی روانه زندان شد. زندانی شدن مختار و متفرق شدن یارانش سبب شد تا وی از قیام امام حسین(ع) و ملحق شدن به قافله کربلا جا بماند. بعد از آن مختار «زائده» از خویشانش را فرستاد تا به وسیله واسطه ای از یزید برایش تقاضای عفو کند. یزید نیز پذیرفت و نامه آزادی مختار را برای ابن زیاد نوشت. بعد از آن مختار از کوفه بیرون رانده شد و به سمت مکه رفت. در آنجا به دیدار «عبدالله بن زبیر» رفت و مدتی آنجا ساکن شد تا آنها را بر ضد حکومت یزید و ابن زیاد تشویق کند. مختار در این زمان با محمد حنفیه برادر امام حسین علیهالسلام دیدار کرد و مقدمات قیامش را آماده ساخت. سرانجام مختار بعد از درگیری ها و مشکلات فراوان و گذراندن یک دوره زندان دیگر به خونخواهی سید الشهدا قیام کرد. او توانست با کمک «ابراهیم بن مالک اشتر» قیام خود را جلو ببرد و قاتلان امام حسین علیهالسلام و اهل بیتش را سخت مجازات کند. هدف قیام مختار، انتقام واقعه کربلا و برگرداندن حکومت به فرزندان پیامبر اسلام (ص) بود. بعد از پیروزهای قیام مختار و تسلط آنها برکوفه، دشمن میان مختار و ابراهیم اختلاف و فتنه های زیادی کرد تا میان این دو فرمانده قیام فاصله انداخته و آنان را از هم جدا کند. در همین زمان «مصعب بن زبیر» از این فرصت استفاده کرد و همراه با بعضی خائنان، بزرگترین خونخواه اهل بیت علیهم السلام را به شهادت رساند.
قیام زیدبن علی بن الحسین (ع)
«زید» پسر امام سجاد علیه السلام بود. قیام «زیدبن علی» در سال ۱۲۱ هجری به منظور امر به معروف و نهی از منکر و انتقام از قاتلان شهدای کربلا در کوفه انجام شد. بعد از آنکه ظلم و ستم بی حد و حصر حاکمان اموی بالا گرفت. مردم کوفه بارها با زید دیدار کردند و از وی تقاضای قیام کردند و قول دادند که در این قیام تا پای جان بایستند. سرانجام زید پذیرفت و با وجود مخالفت های فراوان حاکمان، ماهها در کوفه ماند تا مقدمات قیامش را فراهم کند. او در این مدت به بهانه های مختلفی از جمله بیماری و تجارت در شهر ماندگار شد و مردم را مخفیانه به نهضت و قیام دعوت کرد. در این زمان جمعیت کثیری از جمله برخی علمای اهل سنت مانند «ابوحنیفه» به قیام زید ملحق شدند. بعد از شروع قیام، حاکمان اموی باخبر شدند و یاران زید را در مسجدی زندانی کردند تا نتوانند به او که به خارج از شهر رفته بود برسند. بهاین ترتیب از آن ۵۰ هزارنفری که با وی بیعت کردند فقط ۲۸۰ نفر توانستند با او همراه شوند. زید با همان تعداد اندک وارد شهر شد و درهای مسجد را باز کرد. اما کوفیان بازهم برعهد خود وفادار نماندند و بی حرکت ایستادند و وی را یاری نکردند. با آنکه زید در روزهای نخست همراه یاران اندکش به پیروزی هایی دست یافت اما به شدت زخمی شد و برای معالجه به خانه یکی از یارانش رفت. اما به محض خارج کردن تیر از بدنش به شهادت رسید. بعد از آن یارانش وی را در بستر نهری دفن کردند تا دشمن متوجه جسد وی نشود. اما یکی از غلامانی که در آن محل حاضر بود، این موضوع را به امویان اطلاع داد تا آنها بعد از نبش قبر وی، تنش را دار بزنند و سرش را از تن جدا کنند. سر زید مدتها در شهرها و مکان های مختلف از جمله نزدیک قبر پیامیر (ص) آویزان شد. سرانجام مردم مصر سر را شبانه دزدیدند و در محلی با احترام دفن کردند. پیکر زید ۴ سال در محلی به دار آویخته شد و عاقبت بعد از درگذشت «هشام» و به حکومت رسیدن پسرش «ولید» بدن را آتش زدند و خاکسترش را در فرات ریختند.