استيون كينگ نویسنده مشهور در مصاحبه جدید خود درباره رمانش بر سمت و سوی معنوی‌ آن تكيه كرد.

به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از گاردین، رمان جدید استیون کینگ که «احیا» نام دارد بر داستان کشیشی تمرکز می‌کند که بعد از یک حادثه وحشتناک تمام باورها و عقاید خود را از دست می‌دهد. کینگ در جلسه پرسش و پاسخ طولانی رمان جدیدش، درباره این صحبت کرد که چطور در یک کلیسای مسیحی متودیست بزرگ شده اما از دوران کودکی شک‌های خود را داشته است.

اما با این وجود، این نویسنده آثار پرفروش می‌گوید که با انتخاب و دانش به اين نتيجه رسيده كه به وجود خدا ایمان داشته باشد چون این همه چیز را بهتر می‌کند. او می‌گوید: مذهب سازمان‌دهی شده وسیله‌ای بسیار خطرناک است که تا به حال توسط بسیاری از انسان‌ها مورد استفاده منفی قرار گرفته، اما من به خدا باور دارم، بنابراین می‌توانم بگویم که خدایا، من نمی‌توانم این کار را تنها انجام دهم. کمکم کن امروز الکل مصرف نکنم. کمکم کن امروز از مواد مخدر استفاده نکنم. و این کاملا برای من کار می‌کند و عملی است.

رمان «احیا» در لحظه‌ای شروع می‌شود که جیمی مورتون، راوی داستان، احساس می‌کند سایه‌ای رویش افتاده است. این سایه چارلز جیکوب کشیش جدید شهر است. ملاقات با او ارتباطی خاص را به وجود می‌آورد که تا پایان زندگی جیمی طنین‌انداز خواهد شد و او را به سمت پایانی می‌برد که ناشر کتاب آن را ترسناک‌ترین پایانی که استیون کینگ تا به حال نوشته نامیده است.

کینگ زماني گفته بود که به شیطان و شرارت باور دارد، اما در تمام زندگی‌اش به این مسئله فکر کرده که آیا یک شیطان خارجی وجود دارد، آیا نیرویی خارجی وجود دارد که می‌خواهد ما را از درون، چه شخصی و چه کلی نابود کند. و یا اینکه تمام این بدی‌ها از درون می‌آیند و همه‌شان بخشی از ژنتیک و محیط اطراف ما هستند.

کینگ حالا باور دارد که به طور مثال رفتار فردی مثل تد باندی درونی بوده و نه به خاطر اتفاقی که برایش در کودکی افتاده است. او گفت: شیطان درون ماست. هرچقدر پیرتر می‌شوم کمتر به این فکر می‌کنم که یک نیروی شیطانی خارجی وجود دارد؛ همه این‌ها از خود انسان می‌آید. و اگر نتوانیم دیر یا زود این مسئله را بیان کنیم، خودمان را خواهیم کشت.

او همچنین به یک مقاله اخیر هافینگتون پست اشاره کرد که می‌گفت در جستجوی 50 ساله اخیر درباره زندگی ماورایی چیزی به جز سکوت کشف نشده است. او گفت: وقتی اتفاق‌هایی که در دنیای امروز می‌افتند را می‌بینید، متوجه می‌شوید که تمام این تضادها وجود دارند و تخصص‌های تکنولوژیکی ما بسیار از قابلیت‌مان برای مدیریت احساسات‌مان فراتر رفته‌اند.