مصطفی مستور در نشست باشگاه پرفروش‌ها گفت: موقعیت اجتماعی و پرخواننده بودن یک روی سکه موفقیت برای یک نویسنده است اما روی دیگر این سکه آسیب‌های مختلف از جمله آسیب‌های اخلاقی و انسانی است.

به گزارش خبرنگار مهر، یکی از نشست‌های «17 دقیقه حرف حساب» با عنوان «باشگاه پرفروش‌ها» شامل تجربه‌های شاعران و داستان‌نویسان پرمخاطب کشور، یکشنبه شب 25 آبان با حضور جمعی از نویسندگان و شاعران پرمخاطب کشور و همچنین سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.

مصطفی مستور یکی از نویسندگانی بود که در این جلسه به سخنرانی پرداخت و گفت: یکی از معانی پرفروش، پرمخاطب است. شاید یکی از معانی‌اش این باشد که کسی که آثارش، پرمخاطب است، نویسنده موفقی است و این موفقیت، برای او موقعیت اجتماعی می‌آورد و او فرد موفقی است. مانند شرایطی که برای فیلم‌های پرفروش در گیشه وجود دارد. شاید به همین دلیل باشد که شریعتی می‌گوید هیچ‌کس نمی‌تواند نویسنده‌ را ساکت کند مگر خواننده‌اش.

در دوران قبل از تقسیم‌ کار هستیم

وی افزود: این‌ها همه تعابیری هستند که می‌توان به سود موفقیت درباره‌شان صحبت کرد. اما آن روی سکه، آسیب‌شناسی است که به خاطر موفقیت برای نویسنده به وجود می‌آید و البته مغفول مانده است. کیشلوفسکی می‌گوید از موفقیت تنفر دارم و همیشه در مقابلش در خودم دفاع می‌کنم. اگر بخواهم آسیب‌هایی را که موفقیت برای من نویسنده پیش می‌آورد، نام ببرم باید به آسیب‌های اجتماعی اشاره کنم. امروز در تلویزیون فوتبالیست‌ها درباره مسائل اجتماعی حرف می‌زنند و خواننده درجه سوم هم درباره سیاست حرف می‌زند. به نظرم ما در دوران قبل از تقسیم‌ کار هستیم و هرکسی می‌تواند هر کاری را انجام بدهد.

نویسنده کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» ادامه داد: این مساله دو آسیب دارد؛ یکی برای آن‌که نظر می‌دهد و دیگر برای اویی که می‌شنود. یاد روایتی افتادم که می‌گوید هلاک شد کسی که قدر خود را ندانست. البته یک بخشی از این مساله به آسیب‌های حرفه‌ای برمی‌گردد. نویسنده‌ای که زیر بار موفقیت می‌خوابد، ممکن است تمرکزش را از دست بدهد و به این سمت برود که برای مخاطب بنویسد و تجربه اصیل خود را از دست بدهد. یعنی چیزهای مزاحم در ذهنش خلجان کنند و همان‌جاست که نقطه افول نویسنده است. به همین دلیل بود که سلینجر انزوا طلب بود و از مردم دوری می‌کرد. به همین دلیل هم وقتی یک سطر می‌نوشت مانند زر ارزش داشت.

به این راحتی مغرور نشویم

مستور گفت: ما آدم‌ها خیلی حقیر هستیم و زود به 50 هزار خواننده قناعت می‌کنیم و زیر خواننده‌هایی که جامعه برایمان درست می‌کند، دفن می‌شویم و فکر می‌کنیم کار بزرگی انجام داده‌ایم. آدم در این‌گونه مواقع گم می‌شود. کافی است نویسنده مقداری از خود فاصله بگیرد. نویسنده‌ای مانند موراکامی چند میلیون نسخه می‌فروشد و نویسنده موفق ما 10 هزار تا. پس بهتر است به این راحتی مغرور نشویم. این خطری است که اگر نویسنده حواسش به آن نباشد، دفن شود و جامعه هم به این کار کمک می‌کند؛ با هورا کشیدن‌ها و آمارهای دروغ و... این خیلی مهم است که من فریب این آمار و ارقام را نخورم و دروغ نگویم و کلماتی که خوشایند مخاطب و سیستم باشد، نگویم تا دوستم داشته باشند. آدم‌هایی را می‌شناسم که فریب آمار و ارقام را خورده‌اند. فیلمسازی را می‌شناسم که 40 سال است خودش را تکرار می‌کند در چیزی که به خاطرش گفتند تو خوب هستی! من از فوتبالیست‌ها تعجب نمی‌کنم ولی این وضعیت برای اهالی فرهنگ و اندیشه، شرم‌آور است.

مولف کتاب «استخوان‌های خوک و دست‌های جذامی» در بخش دیگری از سخنانش گفت: آسیب دیگر، آسیب‌های اخلاقی و انسانی است. تصور نمی‌کنم نویسنده‌ای باشد که به لحاظ تجربه فردی و انسانی، خیلی بزرگ‌تر از آدم‌های دیگر باشد. اکثرا هم سطح دیگر آدم‌ها هستند. امتیاز نویسنده این است که بهتر می‌تواند بنویسد. بنابراین من حق ندارم دروغ بگویم.

مستور معتقد است: وقتی این‌ آسیب‌ها را کنار هم می‌گذارم، ترسم خیلی بیشتر می‌شود و اگر صادقانه بگویم، چند بار تصمیم گرفتم جلوی چاپ آثارم را بگیرم چون نگرانی‌های اخلاقی داشتم. دلیلش هم این بود که گاهی بازتاب کارها را بین مردم می‌دیدم. گرچه بارها گفتم به تاثیر ادبیات اعتقاد ندارم. تاثیر ادبیات حداکثر چند دقیقه است و تاثیرهای عمیق‌تر را در جاهای دیگر می‌بینیم. به هر حال چون کار دیگری بلد نیستم، سعی می‌کنم به سمت همین تاثیرهای چند دقیقه‌ای بروم.

وی گفت: اگر جامعه مخاطبان فردی چون من، جامعه کوچکی نباشد، به نظرم یک هشدار جدی و نگران‌کننده برای جامعه است. تمام مسئولان باید به این توجه داشته باشند. گاهی فیلم‌هایی مورد توجه قرار می‌گیرند که هیچ ندارند. این چه جامعه‌ای است که مردمش به سمتی می‌روند که می‌گویند کتابی را خواندم و 10 بار گریه‌ام گرفت. امیلی دیکنسون می‌گوید: موفقیت چیز شیرینی است ولی برای آن‌ها که تجربه‌اش نکرده‌اند.