کارگردان و همچنین تهیه کننده فیلم «میهمان داریم» در گفتگوی خود با خبرگزاری مهر از پولدار شدن برخی افراد در سینما به عنوان یکی از اتفاقات عجیب مالی چند سال اخیر سینمای ایران و همچنین حضور افرادی مانند پسر «عباس‌قلی خان‌ها» که هیچ متر و معیار مشخصی برای سینما ندارند، سخن گفتند.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: «میهمان داریم» از جمله فیلم هایی است که در حوزه دفاع مقدس ساخته شده و البته مخاطب را با واقعیت‌ها و دنیایی پس از جنگ و دفاع مقدس رو به رو می‌سازد. پدر و مادری که در «میهمان داریم» معرفی می شوند با بازی پرویز پرستویی و آهو خرمند 4 فرزند دارند که ما در ابتدای فیلم تنها یکی از آنها را با بازی بهروز شعیبی می بینیم که جانباز است و خانواده تلاش دارد او را از آسایشگاه اعصاب و روان به خانه منتقل کند و بعد در ادامه فیلم 3 فرزند دیگر این خانواده که البته شهید شده‌اند، به زندگی طبیعی آنها وارد می شوند.

«میهمان داریم» چندی است اکران خود را آغاز کرده و خبرگزاری مهر همزمان با اکران این فیلم گفتگویی با محمدمهدی عسگرپور کارگردان و منوچهر محمدی تهیه کننده «میهمان داریم» داشته است. 

محمدی در قسمت اول این گفتگو با اشاره به بعضی انتقادها علیه فیلم های ارزشی عنوان کرد که بسیاری از این انتقادها بیانیه هایی انشایی هستند که حتی علیه فیلم های منطبق با ارزش ها و فرهنگ جامعه ما انجام می گیرند و فیلم هایی را تخریب می کنند که اتفاقا باید قدردان آنها باشیم.

عسگرپور نیز از اینکه موفقیت سینمای ایران در خارج از کشور باعث شده که عده ای بخواهند این سینما را تخریب کنند و کرسی های سینمای ایران را به اختیار خود درآورند و عده ای هم در داخل آگاهانه یا ناخودآگاه با این جریان هم‌راستا می شوند، سخن گفت.

در قسمت دوم این گفتگو نیز کارگردان «میهمان داریم» از یک سوء برداشت سخن گفت مبنی بر اینکه کسانی که تریبون مهمی در اختیار دارند مدلی از ارزش ها را از دفاع مقدس می فهمند که فکر می کنند جامعه باید به همین شیوه اداره شود. در ذیل بخش دوم این گفتگو آمده است:

* جناب محمدی یکی از انتقاداتی که به فیلم وارد شد ورود به بحث مهمان فیلم و وجه سوالی آن بود، کمی در این باره توضیح می دهید.

 محمدی: حتما این را همه ما شنیده‌ایم که ایرانی‌ها مهمان‌نوازترین مردم دنیا هستند و تا اندازه‌ای هم که من دنیا را دیده‌ام این مناسباتی که در کشور ما هستند، در خیلی از کشورها وجود ندارند. وقتی برای یک خانواده ایرانی مهمان می‌آید گویی همه اختلافات، دعواها و درگیری‌ها تمام می شوند و همه اعضای خانواده دستی به سر و گوش خانه می‌کشند و سعی می‌کنند در زمان آمدن مهمان آبروداری کنند و به نوعی مشکلاتشان را کنار می‌گذارند.

این یک خصیصه فرهنگی بین ایرانیان است که سعی می‌کنند به یمن و احترام حضور مهمان مشکلات را فراموش کنند، حتی اگر مهمان سرزده باشد. موقتا اختلافات عقب می‌افتند و این خودش یک ارزش و هنجار است.

حال اگر یک تعمیم عمومی و فلسفی به آن دهیم و فکر کنیم همیشه قرار است یک مهمان به جمع ما بیاید و خود را در چنین وضعیت دائمی تصور کنیم، دیگر به‌طور دیگری عمل می‌کنیم و چیزهایی را که بد و آزاردهنده هستند و دلتنگی می‌آورند، کنار می‌گذاریم. وقتی این حس به وجود بیاید که یک مهمان می خواهد بیاید فارغ از اینکه این مهمان کیست، آنگاه جور دیگری عمل کرده و سعی می‌کنم به نابسامانی ها و کمبودها غلبه کنیم.

این بحثی که بدان اشاره کردم در فیلم «میهمان داریم» مقدمه‌ای می‌شود برای ورود به بحث اصلی‌تری در این فیلمنامه که مساله جمع شدن یک خانواده کنار یکدیگر است ولو با این بُعد که ما آن را در فیلم احساس می‌کنیم.

*با دیدگاهی که مطرح شد فکر می کنم مبحث مهمان نه تنها از یک فرهنگ بلکه در سطوح بالاتر از نوعی سبک زندگی و یا معنویت سخن می گوید. جناب عسگرپور چرا چنین دیدگاهی به راحتی به تخریب کشیده می شود و یا به شکل کلی‌تر شما از نوعی دیدگاه سخن گفتید که دست به تخریب سینمای ارزشی و بومی ما می زند، ریشه این دیدگاه کجاست؟

محمدمهدی عسگرپور: ببینید در این دیدگاه هر چه دستاورد فرهنگی است باید از بین برود تا ایران به عنوان یک کشور فرهنگی در دنیا شناخته شده نباشد. هم‌اکنون اگر شما به جشنواره‌های کشورهای خارجی بروید، اسم ایران هست اما فیلم‌هایی که در ایران ساخته می‌شوند در آن‌ها وجود ندارند و فیلم‌هایی از کارگردانان ایرانی هستند که در مکان‌ دیگری ساخته شده‌اند. به طور مثال کارگردانی که می‌گوید در ایران به دنیا آمده و در 3 سالگی مهاجرت کرده یا در کشورهای دیگری به دنیا آمده‌ است، حتی فیلم‌های مستندی که نمی‌دانیم در همین ایران چه کسی و از طرف کجا ساخته است. اینها رفته‌اند و آن کرسی‌ها را گرفته‌اند چون ما در داخل دست به تخریب آن چیزی زده‌ایم که در مجاری رسمی اتفاق می‌افتد.

من با بعضی از آقایانی که چنین رفتاری دارند از قدیم دوست بوده‌ و با بعضی هم آشنا هستم. این افراد اساسا روحیه کمال‌گرایانه ندارند، اینها بیشتر روحیه تخریب گرایانه دارند.

* اما این افراد که معمولا از فیلم های ارزشی انتقاد می کنند ادعای نوعی دغدغه برای نظام و انقلاب دارند، این مساله را چطور می‌بینید؟

عسگرپور: اگر این دغدغه را هم نداشته باشند پس شما چه اسمی می‌توانید برایش بگذارید. این دغدغه موتور اولیه حرکت آنهاست.

*یعنی این افراد ناخودآگاه چنین روشی را در پیش گرفته‌اند؟

عسگرپور: من افراد را به 2 دسته تقسیم کردم. کسانی که آگاهانه چنین تخریبی را انجام می‌دهند و کسانی که ناآگاهانه به این جریان کمک می‌کنند. من به جریان نقد پراکنده و فردی کاری ندارم. هر فیلمی باید نقد شود. من ممکن است فیلم بدی ساخته باشم همانطور که ممکن است زمانی فیلم خوبی ساخته باشم. سینمای ایران ممکن است زمانی در مجموع خوب باشد و زمانی هم خوب نباشد اما چگونه می‌توان کلیت این سینما را دائم دچار مساله کرد. به طور مثال وقتی بیان شود که بخش عمده‌ای از بازیگران این سینما فاسد هستند و یا اینکه بخش عمده‌ای از بازیگران سینما دچار مساله هستند، اینها ناشی از آن نگاه است.

البته در چند سال گذشته اتفاقی در حوزه فرهنگ و هنر و سینمای ما افتاد که کسانی که قبل‌تر و در سال‌های قدیم‌تر نمره‌های ردی در کارنامه‌ کاری خود از جهت فرهنگی و هنری گرفته بودند حالا استعدادهای هنری‌شان کم بود یا دلیل دیگری داشت، دوره چرخید و این افراد به مدیریت رسیدند. کسانی که سال‌ها در تاریکخانه ها بولتن‌نویسی می‌کردند، در این چرخش دوره‌ای منصبی پیدا کردند. به هرحال طبیعی است که این افراد با یک عقده قدیمی وارد مجموعه سینما شدند. چنین افرادی نگاه می‌کنند و می‌بینند که هم دوره‌‌ای هایشان که با هم شروع به فعالیت سینمایی کردند، در سینما جایگاهی پیدا کرده‌اند و همه مردم به عنوان سینماگر آنها را می‌شناسند اما برای اینها چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. بنابراین نوعی انتقام‌جویی‌ بوجود می آید که این مساله هم تا حد زیادی تاثیر داشت.

ببینید ما نمی‌توانیم از جامعه توقع داشته باشیم که وقتی در تلویزیون بالاترین مقام اجرایی کشور به رقبای خودش بدترین اهانت‌ها را می‌کند و مردم را شوکه می‌کند، جامعه‌ اخلاق‌گرایی باشد. چرا در چنین جامعه‌ای مردم به یکدیگر احترام نمی‌گذارند؟ من فکر می‌کنم که اصلا چرا باید احترام بگذارند وقتی همه می‌بینند که بی‌احترامی به آسانی رخ می‌دهد. بنابراین فضای پرده دری و فضای «بگم بگم» که در این چند سال راه افتاد، بخشی از سینما را هم دربر گرفت.

همچنین در این چند سال در حوزه مسایل مالی نیز اتفاقات عجیب و غریبی رخ داد. کسانی که آمادگی ثروتمند شدن را نداشتند. در سینما به یک باره پولدار شدند. شاید بسیاری این افراد را نشناسند اما من به دلیل موقعیت صنفی خود آنها را می‌شناسم. کسانی که به طور مثال چندین سال تلاش می‌کردند تا فیلمی را بسازند و امکانش فراهم نمی‌شد و حتی بعدا عنوان کردند که ما استعدادهای خوبی بودیم اما اجازه ندادند فیلم بسازیم، البته این امر ممکن بود به خاطر بی‌استعدادی آنها باشد. این افراد طی اتفاقاتی که رخ داد و دفتر و مقامی نصیب آنها شد، از بودجه‌ها استفاده‌های جدی کردند و اعداد عجیبی در محدوده بودجه‌های سینما جابجا شد. اینها هم به نوعی نسلی را در سینما بوجود آوردند، نسلی از کسانی که مشکل معیشتی داشتند و خداوند هم در عرصه هنر به آنها استعدادی نداده بود و باید در جهات دیگری فعالیت می‌کردند و بعد اینها صاحب مال و اموالی شدند که اگر لازم شد فخر بفروشند.

به عنوان نمونه همه دیدند و شنیدند که چگونه ممکن شد که یک سایت با 2 کامپیوتر، حدود 700 میلیون تومان به شکل مستقیم از دولت کمک دریافت کند و اتفاقا این کمک از مجرای قانونی و فقط به همین سایت تعلق بگیرد. سایتی که وقتی دقت کنید، می‌بینید که یک نفر آن را اداره می‌کند و فرزندش هم برای آن مطلب می‌نویسد.

*چطور می توان از این حاشیه ها جلوگیری کرد که مسیر سینمای ایران را با مشکل مواجه نسازند؟

عسگرپور: واقعیت این است که کسانی که در سینما فعال هستند و ما آنها را می‌شناسیم، یعنی شناسنامه دارند، به نوعی از مرام برخوردارند و البته ممکن است در طوفان‌ها دچار تغییراتی هم بشوند. خود من ممکن است به خاطر عصبانیتم لحن فیلم بعدی‌ام تا حدی تغییر کند و جدی شود. پیش تولید «میهمان داریم» متعلق به زمانی بود که ما بیشترین مشکل را با دولت قبل داشتیم اما من تلاش کردم فضایی که در آن قرار گرفتم که مجموعا ممکن است عصبانیت من را در پی داشته باشد، در فیلم و لحن آن تاثیری نگذارد و فکر هم نمی‌کنم که شما در فیلم این عصبانیت را دیده باشید بلکه اتفاقا «میهمان‌ داریم» فضای آرام و مهربانانه‌ای دارد.

*بله اتفاقا از جمله ویژگی های فیلم همان آرامشی است که دربردارد.

عسگرپور: اما ممکن است همیشه این اتفاق هم رخ ندهد و عصبیت تاثیر خود را در فیلم بگذارد. به هر حال هر یک از کسانی که در سینما فعال هستند، مرام و منشی برای خود دارند. آقای محمدی در حوزه روحانیت فیلم ساخته است و از همان ابتدا هم حملات به فیلم‌هایش شروع شد، ولی وی این مسیر را قطع نکرد بلکه آنچه را که می‌خواست ادامه داد. در مورد زندگی روحانیت فیلم ساخت و باز هم فکر می‌کنم این مسیر را به همان شکل ادامه دهد. بسیاری دیگر هم ممکن است این وضعیت را داشته باشند اما فکر می‌کنم به محض اینکه نوعی آرامش نسبی در سینمای ایران به وجود آید، کما اینکه فکر می‌کنم در این یک ساله این آرامش به وجود آمده، آدم‌ها دوباره به همان اصل خود رجوع می‌کنند.

اما یک مشکل این وسط به وجود می‌آید و آن این است که در بسیاری از مواقع کسانی که تریبونی در اختیار دارند، حالا ممکن است وزیر باشند یا نباشند اما تریبونی داشته باشند، یا کسی باشد که مجلسی مذهبی را اداره می‌کند و تریبون مهمی در اختیار دارد، مدلی از ارزش‌ها را مثلا در حوزه دفاع مقدس می‌فهمند و تصورشان این است که جامعه باید به همان شکل هم اداره شود. اشتباه مهلک صدا و سیما در این چند سال اخیر همین بوده است. صدا و سیما نتوانست خود را با واقعیت‌های اجتماعی تطبیق دهد و پیش‌رو باشد. هرگاه که ما چنین سخنی را بیان می‌کنیم، یک اشتباه بزرگ از این حرف برداشت می‌شود و گفته می‌شود که به طور مثال ببینید حجاب در جامعه چگونه است پس صدا و سیما هم باید به همین شکل باشد! این کج‌فهمی وجود دارد و اصل جمله روی هوا می‌رود. صدا و سیما با شیوه عمل خود لطف بزرگی به شبکه های ماهواره ای کرد یعنی اگر یک اندیشه سیاسی و کمی پیچیده‌ وجود داشته باشد، ممکن است فکر کند که صدا و سیما کمک می‌کند که ماهواره دیده شود. به هرحال متاسفانه این اتفاق به شکل گسترده افتاد و اینها غم‌های دل ماست.

*این عملکردی که شما از صدا و سیما برداشت می‌کنید به چه شکل بوده و چگونه توانسته به دیده شدن بیشتر ماهواره کمک کند؟

عسگرپور: با یکجانبه نگری و با ندیدن بخشی از واقعیت‌های جامعه. به طور مثال در بخش اسیدپاشی ببینید که چگونه این موضوع در صدا و سیما قطبی شد. این امر به مدیریت رسانه باز می‌گردد و صدا و سیما در این مساله نتوانست پیشرو باشد و به گونه‌ای عمل شد که حالا اگر شما بخواهید درباره این مساله صحبت کنید، انگار آب را به آسیاب دشمن ریخته‌اید. حالا اگر در این باره صحبت نکنید، آیا مشکل حل می‌شود، خیر. نه تنها حل نمی‌شود بلکه به پایه‌های زیرین اجتماع رفته و به یک زلزله تبدیل می‌شود.

بنابراین اگر به سوال اول شما بازگردم، وقتی از یک فضای فرهنگی صحبت می‌کنیم، منظور فقط وزارت ارشاد به تنهایی یا رسانه ملی یا روزنامه ها نیستند، نهادهای بسیاری هم هستند که ما آنها را نمی‌شناسیم اما بیشترین تاثیر را می‌گذارند و اینها مباحث پیچیده‌ای هستند. حوزه‌های مختلفی وارد حوزه فرهنگ و هنر شده‌اند که در حال سرمایه‌گذاری هستند، تریبون‌ها را اداره می‌کنند و خبرگزاری‌های خاص خود را دارند.

اگر شما به این وضعیت نگاه کنید احساس می‌کنید قرار است برآیند ما در حوزه فرهنگ همیشه صفر و منفی باشد و قرار نیست به درجه مثبت برسد. در این وضعیت همه به جان یکدیگر می‌افتند و با یکدیگر دچار مساله می‌شوند. مدیریت رسانه‌ای ما هم که به این شکل عمل می‌کند که مردم باید اخبار جدی‌تر خود را از رسانه‌های دیگر بگیرند و خود رسانه ملی ما عملا با شیوه خود بیان می‌کند که اخبار جدی را از ما نگیرید. اولا اخبار با تاخیر ارائه می‌شوند، ثانیا ارائه این اخبار با نوعی فیلتر انجام می‌شود و به این ترتیب یک بحران ایجاد می‌کند. اگر مردم اخبار را صریح و مشخص ببینند، احساس همدلی می‌کنند و فکر نمی‌کنند که پشت صحنه چیز دیگری در میان است. الان شرایط به گونه‌ای است که همه فکر می‌کنند پشت صحنه یک مساله‌ای وجود دارد و فکر می‌کنند فلان موضوع و فلان قانون مجلس یک حلقه ارتباطی دارد. در صورتی که اگر صادقانه و به موقع رفتار می‌شد، اساسا این مصیبت‌ها را نداشتیم و مردم به صدا و سیما اعتماد می‌کردند. در حال حاضر به نظر من مردم به صدا و سیما اعتماد ندارند.

*جناب آقای محمدی نظر شما در این باره چیست؟ فکر می‌کنید حاشیه ها مسیر سینمای ما را به چه سمتی می برند و آیا در حرکت سینمای خود شما انحرافی ایجاد می‌کنند؟

محمدی: من به یاد شعری افتادم که در ایام کودکی پدر و مادرهای ما در چنین زمانی می‌خواندند. شعر با این مطلع شروع می‌‌شد «داشت عباس قلی خان، پسری/ پسر بی‌ادب و بی‌هنری»، ظاهرا این جماعت که از آنها صحبت شد هر چیزی را که می‌بینند، دهانشان را کج می‌کنند و بهانه می‌گیرند. اینها هیچ متر، معیار و میزان مشخصی ندارند و خود را پشت عنوان پر طمطراقی پنهان می‌کنند. من به عنوان کسی که در چند کار آخرم مفاهیمی را به عنوان یک دغدغه شخصی دنبال می‌کردم، اساسا اهمیتی نمی‌دهم که این حرف‌ها توسط چه کسی و چرا گفته شده است بلکه درک و فهم خودم را به عنوان آدمی که در این کشور زندگی می‌کنم، دارم و طبیعتا نگرانی‌های مخصوص به خود را در مبحث خانواده دارم و مطرح می‌کنم. 

هدف من در چند کار آخر مثل «حوض نقاشی» و «طلا و مس» این بوده که خانواده ایرانی و اسلامی را نشان داده و مخاطب را به ارزش‌های فرهنگی پایدار ارجاع دهم. تلاش من همیشه این بوده که سینمای سالمی را ارائه دهم و هیچ گاه به دنبال مولفه‌های مردم فریب یا جاذبه‌های کاذب برای کشاندن مخاطب به سالن سینما نبوده‌ام. اتفاقا پاره‌ای از کارهای من در همکاری با نهادهایی مثل حوزه هنری انجام شد که تعریف، جایگاه، مدیران و خط و مشی مشخصی دارد. در شرایط کنونی نهادهای مختلف به طور موازی احساس کرده اند که باید بحث خانواده را دریابیم زیرا قابلیت نگرانی را دارد. من فیلمساز وقتی می شنوم که مسئولان دلسوز کشور از ازدواج سپید، آمار طلاق و از تعداد بالای زندگی های مجردی سخن می گویند، فکر می کنم که خوب است در این راستا کار کنم و در فیلم هایم به این مسایل ارجاعاتی داشته باشم.

خاطرم هست در دوره ای که نمی توانستیم در صدا و سیما فیلم های آمریکایی پخش کنیم، تعداد زیادی از فیلم های ژاپنی را پخش کردیم. همه این کارگردانان از چهره های نامدار جهانی بودند که نامشان در تاریخ سینمای جهان ثبت شده است. اینها در یک اتفاق نانوشته ای به اتفاق، فرهنگ اصیل ژاپنی و خانواده ژاپنی را در فیلم های خود به تصویر می کشیدند یعنی فیلمسازانی مثل کوروساوا، میزوگوشی و اوزو همه شرایط خاص خود را درک کرده و احساس کرده اند که مورد تهاجم فرهنگ آمریکایی هستند و راه مقابله را هم دریافته اند. 

و حالا که ما در کشور خود در حال ساخت فیلم‌هایی با مضامین مورد نظر هستیم کسانی مثل پسر «عباس قلی خان‌ها» پیدا شده اند که این نوع فیلمسازی را به بهانه های واهی زیر سوال می برند.

*و این نگاه چه نتیجه ای را در سینمای ما در بر خواهد داشت؟

محمدی: خروجی این اتفاق به نظرم به 2 شکل اتفاق خواهد افتاد، اول اینکه ما به سمت سینمایی کاملا پروپاگاندا حرکت کنیم که در دنیا امتحان خود را پس داده و کاملا شکست خورده است. این سینما نتیجه‌ای ندارد و مردم در مقابل آن می ایستند و هر چقدر هم حکومت در آن سرمایه گذاری کند باز هم بی حاصل است. دوم اینکه یک تخریب گسترده فرهنگی ایجاد شود چون سینمای ایران در حوزه اقتصادی تخریب شده است. بنیه های سینمای ایران به قدر کافی آسیب پذیر، معیوب و مساله ساز است و همچون زمین گودبرداری شده‌ای است که اگر شمع های اطراف آن را برداریم، طبیعتا این سینما به راحتی قابل فروپاشی است. به نظرم این عده احساس کرده اند که این فروپاشی سینمای ایران کافی نیست و به همین دلیل است که این تخریب فرهنگی را هم آغاز کرده اند.

ادامه دارد...