خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ: فرهنگ از منظر اصولی در کشور ما مغفول است اما این سخنی تکراری است که شاید نفس تکرار شدنش باعث شده در عین دردناک و وحشتناک بودنش، جدی گرفته نشود. یعنی آنقدر متخصص و غیر متخصص به این مساله اشاره کردهاند که اصطلاحا گوش همه از این حرف پر شده است. اما در حوزه فرهنگ، فرهنگ ِ گفتگو نیز از دیگر مغفولات جامعه ماست.
پایبندی به فرهنگ گفتگو و اصطلاحا برقراری دیالوگ در گفتگو و مباحثات تخصصی و غیر تخصصی ما، کمتر دیده میشود. بحث و گفتگوهای ما اساسا برای محکوم کردن دیگری یا مجاب کردنش و نه برای برقراری ارتباط و دیالوگ است. این است که ما بیشتر ادا کننده مونولوگ و حرفهای خودمان هستیم. در فرهنگ گفتگو، فرهنگ خوب شنیدن اهمیت زیادی دارد که ضعف اساسی ما در همین گوش دادنهایمان است. چون به قول جمعی از متفکران، برخی از مردم هنگام گوش کردن به حرف دیگری، به سخنانش گوش نمیدهند بلکه در حال مرتب کردن کلمات و جملات خودشان در ذهنشان هستند. یا حتی اگر گوش هم میدهند، به واقع گوش نمیدهند بلکه مانند اسفند روی آتش، به لبهای دیگری نگاه میکنند تا به محض بسته شدنشان و تمام شدن سخنانش، کلام خود را شروع کنند.
میتوان برای گفتگو و بحثهای ما حالات دیگری را نیز توضیح داد اما در مجموع، این انواع مختلف از گفتگو که ما با تمسک به آنها با هم بحث میکنیم، موجب شکگیری دیالوگ نمیشود و تنها باعث میشود جملات مان مانند جزیرههای جدا از هم با فاصله از یکدیگر قرار بگیرند و هیچ پلی هم بینشان وجود نداشته باشد.
چند سال پیش، علاوه بر معدود حرکاتی که برای تبلیغ فرهنگ گفتگو انجام میشود، کتابی با نام «در ستایش گفتگو» منتشر شد. البته پیش از اشاره و پرداختن به این کتاب، این نکته را هم اضافه کنیم که فرهنگ گفتگو بین نخبگان و عقلای هر جامعه وجود دارد و اکثریت ِدیگر گروهها و طبقات هستند که زیاد آن را رعایت نمیکنند. «در ستایش گفتگو» هم کتابی درباره گفتگوی نخبگان شرق و غرب است؛ البته نه گفتگوی مستقیم و چهره به چهره بلکه مقصود نویسنده، گفتگوهای درونی متفکر در وهله اول(که مقولهای مستقل و مفصل دارد) و سپس گفتگو با یک متفکر دیگر اقلیم دیگر است؛ مثلا گفتگوی گوته با قرآن، پیامبر اکرم(ص) یا گفتگویش با حافظ.
خسرو ناقد مولف این کتاب در مقدمه به سخنانی اشاره میکند که از جنس جملات آغازین این متن هستند: «اگر گفتگویی، از همان آغاز برای متقاعد کردن «دیگری» صورت بگیرد - حتی اگر با تندخویی همراه نباشد - گفت و گو نیست، جدل است، مناظره است که چیره شدن بر کسی در دلیل و خاموش گرداندن او، هدف است و غایت کار»
ناقد مترجم زبان آلمانی است و به نظر میرسد دین خود را تا حد توان به غنای فرهنگ گفتگو در کشورش ادا کرده است. چون نوشتن چنین کتابهایی باید توسط رایزنان فرهنگی و پژوهشگرانی که با فرصت مطالعاتی مدتی را خارج از کشور سر میکنند، انجام شود. اما سطح تولید چنین کتابهایی واقعا چقدر است؟
کتاب «در ستایش گفتگو» برای اولین بار در سال ۸۹ چاپ شد و در سال ۹۱ توسط انتشارت جهان کتاب، به چاپ دوم رسید. این کتاب عنوان فرعی هم داشت که عبارت است از: «دیدار با دیگری در عرصه فرهنگ، ادبیات و جامعه». روبرو شدن با دیگری ای که از یک فرهنگ دیگر است، از مهمترین موضوعاتی است که در کتاب به آن پرداخته شده است. کتاب جایی دورتر از آرزوهای ما را دیده است چون ما در برقراری ارتباط با یک دیگری از فرهنگ خودمان، مشکل داریم چه برسد به برقراری گفتگو با یک دیگری از فرهنگی دیگر. البته ناقد با نوشتههایش و روایتی که از شیفتگی گوته به قرآن، پیامبر اسلام(ص)، حافظ، مولانا و ... دارد، ثابت میکند که فرهنگهای شرق و غرب از اساس و ریشه چندان بیگانه نیستند و متفکرانشان تا چه حد با یکدیگر احساس قرابت و نزدیکی میکنند.
شرق، شرقشناسی، ایران و اسلامشناسی از موضوعات محوری این کتاب هستند. گفتگویی که آن ماری شیمل با اندیشه و عقاید علامه اقبال لاهوری داشته، در کنار فصل مربوط به گوته، میتواند برای جوانان امروز کشور جالب باشد. صرف نظر از گوته، مرحوم شیمل چند سال پیش درگذشته و معاصر زمان ماست و میزان تاثیرپذیریاش از فرهنگ ایران و اسلام میتواند برای مخاطب جالب باشد.
کتاب ۳ بخش اصلی دارد که فرهنگ، ادبیات و جامعه هستند. برای ارائه شناخت بهتر از این اثر، زیرمجموعهها و عناوین اصلی این بخشها را مرور میکنیم. تیترهای مربوط به بخش فرهنگ، عبارتاند از:سفر رویایی گوته به مشرق زمین، اقبال شیمل، از سعدی تا سیمین، شاهنامه در آلمان، ترجمهای شاعرانه از قرآن، قرآن و مسیحیان، صندلیهای سنگی شهر وایمار، دیدار با دیگری، داستان زندگی زنان دِه کوه، میرا و مهاتما.
جهان و جهانبینی جمالزاده، باد ما را خواهد برد، دلباخته مردمان کوچههای جهان هم زیرفصلهای بخش ادبیات هستند.
فصلهای بخش جامعه هم به این ترتیب است: مدرنیسم غرب و روشنفکران سرزمینهای شرق مسلمان، دریافتهای گوناگون از دیانت اسلام، گهواره اسلام مدرن، از بحران هویت تا هویت کاذب، دستیار حقیقت؟، فرهنگ گفتگو پادزهر خشونتگرایی.
در این کتاب همچنین به ریشه حضور و ترویج زبان فارسی در آلمان پرداخته میشود. اشاره به شکوفایی کرسیهای زبان فارسی در دانشگاههای آلمان و کاهش این شکوفایی در سالهای اخیر از دیگر مطالبی است که از یک طرف خواننده را دعوت به اندیشه میکند و از طرف دیگر انتقادی به کمکاریهای متولیان امر است.
در مجموع، میتوان این کتاب را یک اثر عمومی - تخصصی توصیف کرد که بخشی از مطالبش برای مخاطب عام و فرازهای زیادی از آن برای مخاطب خاص نوشته شده است. نتیجه مطالعه این کتاب این است که «گفتگو» فرایندی نیست که به این سادگیها به وجود بیاید.
-------------------
صادق وفایی