به گزارش خبرگزاری مهر، شانزده سال است زیر پرسش فلسفه به چه دردی میخورد؟ کمر خم نکردهام، پرسشی که شاید در طی شانزده سال، هزاران بار از من پرسیده شده است و هنوز هم و من تنها توانسته بودم و میتوانم بگویم: من برای به چه دردیاش نمیخوانم.
از همان ساعتهای نخستین تا روزی که برای نخستین بار (سال ۸۵) با فلسفه برای کودکان و نوجوانان، آشنا شدم و از آن روز تا امروز با بیش و کماش، فکر میکنم همهي مردم خودآگاه و ناخودآگاه، روزانه، ماهانه، سالانه و در تمام عمرشان، بارها و بارها به پرسشهایی پاسخ میدهند. از پرسشهایی که پاسخشان با بله و خیر است تا پرسشهایی که پاسخشان از چرایی و چگونگی میگوید. این روزها فکر میکنم، همه به نوعی استدلال میکنند، اعم از اینکه استدلالشان درست یا اشتباه باشد، همه یک گام به سمت فلسفهورزی برمیدارند.
حال با جنبشی چون، فلسفه برای کودکان، به نامِ کودکان به کام بزرگان، به رویِ آدم بزرگها آورده میشود که به چه دلیل استدلالشان درست است و به چه دلیل اشتباه. به رویِ آدم بزرگها آورده میشود پرسشی که پرسیدی، پرسش خوبی نیست، باید دل به هنر پرسیدن بدهی و هنر پرسیدن یعنی هنر پرسیدنِ پرسشهای خوب و اساسی.
به آدم بزرگها یادآوری میکنیم که میتوانی پرسشات را ارتقا بدهی، میگویم یادآوری، چون پرسشهایِ خوب کودکیاش، را از یاد برده است. به رویِ آدم بزرگها میآوری که فلسفهورزی همین چیزهاست، همین چیزهایی که در کودکی با تو آمیخته بوده است و هر چه آدم بزرگتر شدهای از یاد بردهای.
با این هیاهویی که فلسفه برای کودکان، در عالمِ فلسفه و غیر فلسفه بر پا کرده است، فلسفهورزی در عمل، معنادار شده است. گاهی، براساس، تجربههای اندکم با بزرگسالان و کودکان فکر میکنم، اگر، بدون پیشداوری، دل به آموزههای فلسفه برای کودکان بدهیم، پیش از کودکان به ما آدمبزرگها، یاد خواهد داد که چگونه فلسفهورزی کنیم.*
*نویسنده: فائزه رودی،دانشجوی دکترای فلسفه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات