انیمیشن «فرانکن وینی» ساخته تیم برتون با قرار دادن انسانی با توانایی قدرت خلق موجودی زنده به عنوان شخصیت اول خود، در نقطه مقابل فلسفه خلقت و آنچه در ادیان الهی بیان شده قرار می‌گیرد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر: تیم برتون کارگردان و نویسنده متفاوت هالیوود انیمیشن «فرانکن وینی» را بر مبنای فیلمنامه‌ای از لیئوناردریپس ساخته و وینونا رایدر، کارتین اوهارا و مارتین شورت صداپیشگان این انیمیشن هستند. «فرانکن وینی» انیمیشنی در سبک استاپ موشن است که اولین تجربه برتون بعد از 7 سالی به شمار می آید که تنها در دنیای اکشن زنده سیر می کرد.

 

این انیمیشن که اولین فیلم سیاه و سفیدی است که به صورت سه‌بعدی در آمده، شاید چندان مناسب بچه ها نباشد و با مفهوم انیمیشن مطابقت نداشته باشد. همانطور که از فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» برتون نیز نمی‌شد انتظار داشت تا کودکان را به عنوان مخاطبان خود انتخاب کرده باشد.

اثری تیم برتونی

«فرانکن وینی» شاید مخاطبان نوجوانی را هم که در انتظار فیلمی روشن با رنگ‌های درخشان و فضاهای زیبا هستند، ناامید کند زیرا فیلم هیچ یک از این ویژگی‌ها را ندارد. با این حال از نظر احساسی و فضای داستانی احتمالا می تواند مخاطب را با وجود این که می داند در نهایت نتیجه چه خواهد بود، تا انتها با خود همراه کند و بر کودکان پیچیده‌تر و مخاطبان بزرگسال تاثیر بگذارد. در یک کلام این انیمیشن در جهان داستانی برتون سیر می کند و اگر مجموعه فیلم‌های ژانر وحشت کلاسیک را ندیده و رمان «فرانکشتاین» ماری شلی را نخوانده باشید، متوجه خیلی از مسایلی که «فرانکن وینی» به آنها ارجاع  می‌دهد، نمی‌شوید.

ضمن اینکه زنده شدن سگی که بدنش پر از بخیه است، در گوشش میخی فرو رفته و بعد پیدا شدن سر و کله هیولاهای بدشکلی که هر کدام ترکیبی از موجودات رایج فیلم‌های ترسناک هستند، نمی تواند فضایی همزمان، هم مرموز و ترسناک و هم شیرین و بامزه و مفرح را فراهم آورد.

در هر حال آشنایی با کارهای برتون می تواند به مخاطب کمک کند تا بهتر هدف برتون را درک کند. برتون به خاطر اشتیاقی که برای کم سر و صدا بودن فرانکن وینی داشت، حتی از جانی دپ و هلنا بونهام کارتر استفاده نکرد تا کمتر مهر شناخته شده‌اش را بر این اثر زده باشد.

تیم برتون کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده، طراح، نقاش و شاعر آمریکایی است. او با سبک متفاوتش در فیلمسازی شناخته شده و طراحی شخصیت‌های عجیب او همیشه دوستدارانش را منتظر کاری متفاوت نگه می دارد. او با دیدگاه های خیال پردازانه‌اش از برجسته‌ترین کارگردان‌های هالیوود به شمار می‌آید و بارها نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب و اسکار بوده ‌است. همه می دانند که بازیگر مورد علاقه او جانی دپ است و او با همکاری دپ بسیاری از شخصیت های خیالی اش را در دنیای فیلم هایش جان بخشیده است، «چارلی و کارخانه شکلات سازی»، «ادوارد دست قیچی» و «آلیس در سرزمین عجایب» از جمله این همکاری‌ها هستند.

تیم برتون شیفته دنیایی آشفته و تیره و تاریک است. او با ساخت انیمیشن «آلیس در سرزمین عجایب» نیز تلاش کرد تا همه داستان پررمز و راز شناخته شده را با جهانی پر از هرج و مرج و ناآرامی بدل کند و البته در این کار هم کاملا موفق بود. شخصیت های آثار برتون معمولا عجیب و غریب و دارای صورت‌های سنگی و بی حس هستند و در حالی که خودشان موجوداتی وحشت زده هستند، می توانند موجب ترس دیگران شوند.

ارجاعی به گذشته

منتقدان متفق القول بودند که این فیلم برای برتون حالتی کاملا شخصی داشت و او با این فیلم به بازگویی داستانی پرداخت که متعلق به 28 سال قبل بود.

در واقع «فرانکن وینی» بازسازی انیمیشنی تیم برتون از فیلم کوتاه خودش که در سال 1984 ساخته است. او انیمشن را به سبک استاپ موشن ساخته است یعنی به جای قرار دادن نقاشی، کارتون و عروسک مقابل دوربین انیمیشن، انسان واقعی قرار داده است .

به همین دلیل باید گفت «فرانکن وینی» از 2 داستان شکل گرفته است: داستان یک پسر و سگش و از سوی دیگر داستان مردی که علاقه زیادی به فیلم‌های کودکی‌اش دارد و می‌خواهد به این بهانه سری به دنیای کودکی زده باشد.

نسخه 1984 فرانکن وینی یک اثر کاملاً سر راست بود. برای اینکه زمان این فیلم 3 برابر آن نسخه شود، داستان با عناصر مختلفی پر شده است که نتیجه اش این شده که قسمت میانی کار به طرز عجیبی طولانی شده است.

در این فیلم تیم برتون ارجاعی هم به برخی کارهای قدیمی تر دارد از جمله اشاره ای هم به السا لانچستر در فیلم «عروس فرانکنشتین» با آن موهای وحشی اش دارد؛ دختر همسایه نامش السا ون هلسینگ است که  با صدای وینونا رایدر شکل گرفته است. صدای کریستوفر لی هم که همیشه یادآور نقش دراکولا است. یک حیوان مرده هم به نام شلی به یاد مری شلی خالق فرانکشتین در فیلم وجود دارد و یک گوژ پشت هم هست که با نام ایگور. این فهرست همینطور می تواند ادامه داشته باشد و در نهایت یک لیست کامل از تمام شخصیت هایی که به نوعی به فیلم های ترسناک و خالقان آنها مربوط هستند، در نهایت شکل می گیرد.

مثل معلم علوم ویکتور که به منبع الهام وی تبدیل می‌شود، یادآور وینست پرایس بازیگر فیلمهای ترسناک و قهرمان اسطورهای دوران کودکی برتون است. مدل موی سگی که با سگ ویکتور دوست می‌شود هم از فیلم «عروس فرانکنشتین» ساخته جیمز ویل وارد فیلم شده است.

داستان از کجا شروع شد

ویکتور جوان با یک آزمایش علمی کاری می کند که سگ مرده اش به نام اسپارکی به زندگی باز گردد، اما این کار عواقبی دارد که گاهی می تواند وحشتناک باشد. فرانکن وینی شخصیت اصلی این انیمیشن علاقه زیادی به فیلم های هیولایی دارد. پسری به نام ویکتور فرانکن وینی با صدای چارلی تاهان شخصیت اصلی این انیمیشن است. ویکتور فقط یک دوست دارد، سگش اسپارکی و وقتی اسپارکی به دنبال توپی به خیابان می رود و کشته می شود، هیچ چیز نمی تواند غم ویکتور را تسلی دهد. با این وجود همه چیز از دست نرفته است. معلم علوم ویکتور در مدرسه آقای ریزیکروسکی که  با صدای مارتین لاندا شکل گرفته، در مورد قدرت رعد و برق سخنرانی می کند. بنابراین ویکتور اسپارکی را از زیر خاک بیرون می کشد. او را به هم وصل می کند و وسیله ای می سازد که به وسیله آن بتواند قدرت رعد و برق را به یک بدن بی روح وارد کند. خیلی زود بعد از این اتفاق اسپارکی شروع به دویدن، پریدن و بازی می کند. وقتی همکلاسی های ویکتور از موفقیت او مطلع می شوند، سعی می کنند همین کار را با حیوانات مرده خودشان مثل موش، خرچنگ و لاک پشت انجام دهند. اما نتیجه به همان خوبی نیست.

این انیمیشن هر چه جلوتر می رود بیشتر هیولا وارتر می شود، و سرانجام سروکله یک گودزیلا پیدا می شود، در هر حال از هسته مرکزی خودش جدا نمی شود. در حقیقت نتیجه آزمایش‌های بچه ها، هیولاهای عجیب غریب و خون آشامی می شوند که به شهر حمله می‌کنند و در پی نابودی شهر برمی‌آیند. آنها به ناچار از ویکتور کمک می خواهند. ویکتور می تواند در نهایت با علم و ایده هایی که به کار می گیرد شهر را از نابودی نجات دهد.

او برای این کار با گربه خون آشام درگیر می شود تا السا را نجات دهد، اما آسیاب آتش می گیرد و او در آنجا گیر می‌افتد و سرانجام این اسپارکی است که او را نجات میدهد. اسپارکی با گربه خون اشام رودر رو می‌شود اما در آتش گرفتار و کشته می‌شود و ویکتور برای بار دوم سگش را به زندگی بازمی‌گرداند. این سرانجام ویکتور است که با توان علمی و هوش خود می‌تواند هیولاها را از بین ببرد و شهر را از نابودی نجات دهد.

دلایل ساخت این انیمیشن

برتون عاشق انیمیشن است و از ظرفیت های انیمیشن برای قدرت بخشیدن به تخیلات استفاده می کند.

شیفتگی برتون نسبت به ژانر وحشت در این فیلم کاملاً نمود پیدا کرده است حتی بعضی از موجودات این فیلم کابوس وار٬ ممکن است بچه های کوچک را بترسانند.

با این حال این انیمیشن به دلیل نشانه‌هایی که از کاراکترهای قدیمی ژانر وحشت در کمپانی یونیورسال به نمایش می گذارد، قطعاً مورد توجه طرفداران این ژانر قرار می گیرد.

این انیمیشن علمی تخیلی در ژانر کمدی، ترسناک در استودیو والت دیسنی پیکچرز ساخته شده و با بودجه ۳۹ میلیون دلاری در نهایت ۸۱ میلیون دلار فروش کرد. این انیمیشن اکتبر ۲۰۱۲ اکران شد.

فروش فیلم نیز نشان داد که نمی شد از پتانسیل تجاری آن مطمئن بود. اما سیاه و سفید بودن این انیمیشن به نوعی نشان دهنده تیم برتون و کمپانی سازنده آن در خطر کردن است و توجه به انجام کاری جدید به جای توجه به باکس آفیس.

والت دیسنی پیکچرز یک کمپانی تولید و توزیع فیلم امریکایی، یکی از استودیوهای والت دیسنی و یکی از ۶ استودیوی بزرگ تولید فیلم در هالیوود به حساب می‌آید و تولید کننده فیلم‌های فانتزی معروفی مثل «نارنیا»، «آلیس در سرزمین عجایب» و «دزدان دریایی کارائیب» و انیمیشن هایی مثل «علاءالدین» و «شیرشاه» است.

ویژگی های فنی انیمیشن

تلاش برتون برای ساخت یک استاپ موشن بسیار تمیز و قابل توجه شده است. گیر کاراکترها در حرکت بسیار معدود است. عنصر سه بعدی در این فیلم هم به همان عارضه دچار شده که می گوید: «لازم نیست که سه بعدی باشد اما بودنش هم ضرری نداد.» از آنجایی که فیلم، سیاه و سفید است در مورد به کارگیری رنگ های سرد و تیره نگرانی وجود نداشت.

هرچند نسخه کوتاه سال 1984 سرگرم کننده بود، اما تغییر آن از اکشن زنده به انیمیشن و عناصری که به آن اضافه شده است، باعث شده چه از لحاظ احساسات و چه از لحاظ سبک، تجربه ای جدید و قابل توجه‌تر باشد.

شخصیت های معنادار انیمیشن

شخصیت های اصلی انیمیشن نوجوانانی هستند که قرار است در یک مسابقه علمی که معلمشان به راه انداخته، شرکت کنند. اما هر یک از آنها می توانند نماینده بخشی از دنیا امروز هم باشند.

ویکتور فرانکنشتین، بخش عمده و اصلی شخصیت ویکتور برگرفته از ویژگی های کارگردان و نویسنده انیمیشن  است . تیم برتون در دوران کودکی علاقه زیادی به تماشای فیلم های ترسناک و علمی-تخیلی داشت. شخصیت اصلی انیمیشن به نوعی خود برتون جوان است و خود او در نوجوانی انیمیشنی به سبک استاب موشن سیاه و سفید ساخت.

داستان یادآور دکتر ویکتور فرانکنشتین در رمان «فرانکنشتین» نوشته مری شلی هم هست. فرانکنشتین دانشمند جوان و جاه طلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکه‌های بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگ‌تر از یک انسان معمولی می‌سازد.

توشیاکی، توشیاکی شخصیت منفی انیمیشن است که تلاش می کند مقابل ویکتور بایستد و او را شکست دهد. او علاقه زیادی به افسانه های ژاپنی از جمله گودزیلاها دارد و حیوان مورد علاقه اش لاک پشت است.

نصور، یکی دیگر از شخصیت های منفی است که یادآور اسمی عربی است و می خواهد «کلوسوس» مومیایی شده را که از ابرقهرمان های تیم مردان ایکس محسوب می شود، به زندگی بازگرداند.

گفته می شود برتون در خلق شخصیت هایش سعی کرده تا نمایندگانی از دنیای امروز داشته باشند. شخصیت اصلی او نماینده دنیای غرب، توشیاکی نماینده ژاپن و نصور نماینده روسیه و کلا بلوک شرق خوانده شده است.

کلیشه ای تکراری، مفاهیمی قابل توجه

در این انیمیشن یک کلیشه تکراری دیگر مشاهده می شود و آن شهری است که باید از دست هیولاهای عجیب و غریب نجات داده شود و یک ناجی که باید به کمک بیاید.

این انیمیشن یک پیام مثبت هم دارد، ابتدا وقتی ویکتور از هوش خود استفاده می کند و آزمایشش را روی اسپارکی انجام می دهد، اتفاقی نمی افتد و او به زندگی باز نمی گردد اما وقتی ویکتور عشق و علاقه اش را به سگش ابراز می کند، باعث زنده شدن او می شود. در واقع این تنها علم نیست که اسپارکی را زنده می کند بلکه علم در کنار عشق و علاقه می تواند چنین نتیجه ای را در برداشته باشد.

برتون در واقع می خواهد یادآوری کند که به کارگیری علم محض و تمرکز بر هوش و علم محض، می تواند در نهایت به تولید هیولاهایی منجر شود که زندگی انسانها را تهدید می کنند.

جمله کلیدی معلم به ویکتور هم همین را می گوید: علم هم خوب است و هم بد. دانشمند اگر قلبش را روی آزمایش نگذارد با نتایج فاجعه باری روبرو می شود.

در اینجاست که برتون یادآور می شود که علم و اخلاق باید در کنار یکدیگر وجود داشته باشند.

این انیمشن از جیمز براردینلی منتقد 7.5 امتیاز از 10 امتیاز گرفته است. به نظر او برتون در «فرانکن وینی» مثل انیمیشن «هوگو» و «سوپر 8» بخشی از داستان خود را به قدردانی از سینما اختصاص داده است. شخصیت ویکتور قطعاً نزد تیم برتون ارزش خاصی داشته است. این شخصیت چیزی بیشتر از یک نسخه مشابه زودگذر از دوران کودکی این فیلم ساز است.

وی می گوید: من از سکانسی که در آن گودزیلا در سراسر شهر از خود اثری به جا می گذارد، لذت بردم، اما با خودم فکر می‌کردم این قسمت چه ربطی به یک فیلم از فرانکن وینی دارد. و می افزاید: این اصلاً تصادفی نیست که بهترین کارهای او در دهه اخیر همین انیمیشن و همچنین انیمیشن «عروس مرده» در سال 2005 بوده است.

 راجر ایبرت منتقد سرشناس سینما اما از 10 امتیاز به این انیمیشن 6 می دهد و می گوید: كارهاي تيم برتون روز به روز ضعيف‌تر ميشود و اين انيميشن هم خيلي كار خاصي نبود حتي مي‌توانم بگم خوب هم نبود. هيچ هيجان خاصی در داستان نبود. ضعف اين انيميشن اين است که نه براي كودكان مناسب است نه براي بزرگترها، نه درس خاصي مي‌دهد نه باعث خنديدن شما مي‌شود و جذابيتی براي هيچ نوع تماشاگری ندارد. تنها نكته جالبش ارجاعاتی است كه به داستان فرانكنشتين دارد. در كل اگر اين انيميشن را ندیدید چیزی را از دست نداده اید.

نگاهی مغایر با فلسفه ادیان الهی

نکته اساسی و قابل تأمل در انیمیشن «فرانکن وینی» نوع تفکر و نگاهی است که از سوی نویسنده و کارگردان اثر ارائه می‌شود. تیم برتون در اثر خود ویکتور فرانکن وینی را در جایگاه خالق قرار می‌دهد و او می‌تواند سگ خود را به نام اسپارکی که 2 بار در اثر تصادف و حادثه می‌میرد، به زندگی بازگرداند.

همچنین آزمایشاتی که توسط بچه‌ها انجام و در نهایت منجر به شکل‌گیری هیولا و خون‌آشام می‌شوند نیز در راستای نگاه نویسنده و کارگردان «فرانکن وینی» در خصوص قرار دادن انسان در جایگاه خالق است. این نگاه و تفکر کاملا مغایر با تمامی تعالیم و احکام ادیان الهی و فلسفه خلقت است.

خطای موجود در نگاه و داستان «فرانکن وینی» این انیمیشن را در جایگاه یک اثر ضددین و مغایر با فلسفه خلقت قرار داده است، نکته‌ای که در سال‌های اخیر بارها و بارها در آثار سینمایی جهان غرب و سینمای هالیوود شاهد آن هستیم.