قابهاي بي تمثال
علاوه بر مذهب، برخي رويدادها و ارزشهاي ديگر برخاسته از انقلاب نيز در شعر شاعران زن ديده مي شود. يكي از اين مسايل شعر جنگ است. جنگ ( دفع مقدس ) نيز از درونمايه هاي قابل تامل است كه در آثار اين گروه از شاعران نمود دارد:
خانههاي خالي
قاب هاي بي تمثال اند
بر ديوار شهر
بر رفهاي گردگيري شده
گردسوز و آينههاي خاموشند
…
غرش موشك ها
و هق هق نوروز رها شده
در قاب بي تمثال شهر
(فرشته ساري)
در شمعداني ها
عكس پروانه اي است
كه هنوز
حجلهاش سياه است
مثل چشمهاي سارا
و پشت پنجره
صداي گنجشكي
كه آشيانهاش در گلولهباران
كسي ده سال در «آي سي يو»
به كما رفته است
(مريم سقلاطوني)
گاهي نيز دو محور درونمايه اي اخير درهم آميخته شده و گونهاي تلفيقي را عرضه ميكنند يعني آميزهاي از مذهب و ارزشهاي انقلابي :
صداي كربلاست
حنجره زخمي ت
و تصويرگر نينواي هويزه
دستانت
پاسدار عشقي
عملدار!
(فريده برازجاني)
توجه به ارزشهاي انقلابي از سوي شاعران نسل انقلاب و كساني كه دستي در نظريه پردازي و يا سخن گفتن پيرامون اين جريان داشتهاند نيز مورد توجه قرار گرفته تا آنجا كه « ورود معاني و ارزشهاي جديد به حيطه شعر و شعر انقلاب را يك سروگردن بالاتر از ساير عناصر ادبي و شعري ميدانند.»(11)
اين مساله، مويد آن است كه درونمايهي مبتني بر ارزشهاي ايدئولوژيك انقلاب، بار اصلي اين جريان شعري را به دوش ميكشد.
هاشم كروني شاعر معاصر - نگارنده - كه يادداشت ادبي خود را دراختيارمهر قرار داده است ، در ادامه مي نويسد : درونمايه هاي سياسي و اجتماعي و اعتراضي از جمله مهمترين رويكردهاي شعري ايران از مشروطه تا كنون بوده و هست. هر چند در گذشته شعري ما نيز اين مساله مسبوق به سابقه بوده، اما شعر نو گرايش به اين درونمايهها را بيشتر كرد. «منوچهر آتشي» در اين زمينه ميگويد: « شعر نو هم مثل همهي مقولههاي فرهنگي در ارتباط تنگاتنگ با مسايل اجتماعي زمانه بود و به پرسشها و خواستهاي مردم سريعتر، محكمتر و پرشورتر پاسخ ميداد. اصولاً پرسشها هم غير از حالا بود، يعني زمانه زمانه ي پرسش بود، پرسشهاي سياسي و بعد كه كودتاي 28 مرداد 1332 خصوصاً ايجاد خفقان كرد، پرسشها از بين نرفتند بلكه بيشتر و سنگينتر شدند و شعر نسل درگير ، به اين پرسش پاسخ گفتند.» ( 12)
البته اين رويكردها تنها به شاعران دههي چهل و پنجاه محدود نماند بلكه در دههي شصت و هفتاد، نسل پس از انقلاب نيز چنين رويكردهايي را دنبال كرد. شاعران انقلاب هم معتقدند:«شعر بايد حديث غمها و شاديهاي مردم باشد. با خندههاي آنان بخندد و با گريههايشان اشك بريزد و خونسرد و بي تفاوت از كنار مردم عبور نكند… به حق است امروز مردم به شعر و شاعراني رو نشان خواهند داد كه صداي رفت و آمد و نشست و برخاست خويش را دركلمه به كلمهي آن بشنود.(13)
در اين ميان زنان با نگاهي حساس و نقادانه به اين مساله توجه ويژه نشان دادهاند. از جمله مهمترين شاخههاي اين رويكرد توجه به آسيبها و مسايل اجتماعي به عنوان يك درونمايه قابل تأمل است:
تو از رو برو
من از پشت ويترين
اين وسط
گدا قرآنش را سكه ميكند
كاسب حرفهايش را حراج
تو
تمام دوست داشتنيهاي يك شهر را
براي خريد اين همه تبليغات
جيبهايم را ميگردم
لباسهاي تو را هم
(ليلا مهرپويا)
تلخ است شاعر دورهاي باشي كه كولي كودكش را
حراج ميكند
ترجيح ميدهم از آسمان شما چيزي كم نياورم
چند نقطه بگذارم و
بنشينم تا پرندهاي از هر كدامشان تخم بتركاند
سرم را بلند بگيرم و بگويم كه شاعرم
(آفاق شوهاني)
تهران كروكور و بي درخت
كفاف جوانيمان را نميدهد
آنقدر كه ديوانهتر ميشويم
نقشه براي دار ميكشيم
نه تو روي ماه قالي شدي
نه من از شر اين شهر
حلق آويز
(گراناز موسوي)
گاهي اين رويكرد در قالب اعتراضهاي اجتماعي نظير اعتراض به خود يا ديگران رخ مينمايد:
و مردم محلهي كشتارگاه
كه خاك باغچههاشان هم خونيست
و آب حوضهاشان هم خوني ست
و تخت كفشهاشان هم خوني ست
چرا كاري نمي كند
چرا كاري نمي كند
چقدر آفتاب زمستان تنبل است
(فروغ)
گاهي نيز شاعر به تمثيل روي ميآورد و سعي ميكند در اين قالب حرفهايش را بيان كند:
چه ميتواند باشد مرداب
چه ميتواند باشد جز جاي تخم ريزي حشرات فاسد
افكار سردخانه را جنازههاي باد كرده رقم ميزند
…
چرا توقف كنم
همكاري حروف سربيبيهوده است
همكاري حروف سربي
انديشهي حقير را نجات نخواهد داد
(فروغ)
به گزارش مهر ، از ديگر شاخه هاي اين رويكرد اعتراض به باور داشتهاي سنتي و محدوديتهاي فرهنگي جامعه است كه در شعر شاعران دهههاي اخير، نمود بيشتري يافته است.
در اولين زيارت از زادگاهم
نگاه شرمسار مادرم را
از ديوارها ميزدايم
و آنجا كه نبضم آشكارا
كوفتن آغازيد
اقرار ميآغازم
كه در دستهاي روشنم
شهوت گره شدن و كوبيدن نيست
عربده نميكشم
افتخار كشتن انسانها را ندارم
بر سفره ي برتر آدمهاي نر
پروار نشدهام
(طاهره صفارزاده)
نمونه فوق به مردسالاري اعتراض دارد و نمونهي زير به محدوديتهاي زنان در جامعه اشاره، همچون نمونه اولي كه براي اين رويكرد ذكر كرديم
حتي تمام ابرهاي جهان را به تن كنم
باز ردايي بر دوشم ميافكنند
تا برهنه نباشم
…
بيهوده سرم داد ميكشند
نمي دانند
ديگر ماهي شدهام
و رودخانه ات از من گذشته است
(گراناز موسوي)
شاخه ديگر اين رويكرد، شعرهايي است كه با تفكرات سياسي در هم آميخته يا به مسايل سياسي نظر دارد. برخي از اشعار موضوعات كلي اين عرصه را مورد توجه قرار ميدهند. مفاهيمي نظير آزادي و …
آن سبزه
كز ضخامت سيمان گذشت
و قشر سنگي را
در كوچه شبانه بابل
تا منتهاي پرده بودن شكافت
آن سبزه زندگاني بود
آن سبزه زندگاني بود
و پاي باطل تو
پاي بويناك
با كفشهاي كور
آن سبزه را شكست
آن سبزه
رويش آزادي بود
آن سبزه
آزادي بود
(طاهر صفارزاده)
اما به طور قطع
روزي از خبرگزاريهاي جهان اعلام خواهد شد
كه اينجا چرخه حيات سالم بوده است
نصفالنهاري كه رد كرده بوديم عرض زمين را
شكافته است
با يك طول جغرافيايي نامحدود
كه ماهوارهها را ميپيمود
اين جهاني ترين كتيبهي ماست
نشاني ما را از روي چاههايي كه به اعماق خاك نقب
مي زدند پاك كنيد
(رزا جمالي)
فكر ميكنم پدرم نبض خدا را ميشمرد
فكر ميكنم پدرم در امواج تنظيم ماهواره اي
به خواب گويندهاي ميرود كه هر شب رأس ساعت ده
ميخواهد با استكاني از چاي ليپتون و دو حبه قند بلژيكي انقلاب كند
فكر ميكنم پدرم نميبيند
چگونه ناديا لباسهاي تنگش را بر تن سخت عروسكها تحميل كرده است.
(آزيتا قهرمان)
بن مايههاي سياسي در شعرهاي اين گروه از شاعران گاهي اوقات برخاسته از تجربيات سياسي جامعه ماست :
شعارهاي روي ديوار دانشگاه
خاطرهي خون برادرانم
من خواب ديدهام
ستونهاي خانهمان
روي دوش مردان موريانهاي كه ميبردند
كنار نقاشي برادر زاده ام تفنگي خواهم كشيد
من از مدرسه ميترسم
(طيبه نيكو)
اما گاهي اوقات نه تجربههاي شخصي، بلكه برداشتهاي شاعر از رويدادهاي فرا ملي است كه درونمايهي سياسي شعر را ميسازد، مثل اين شعر كه « افغانستان » نام دارد
ويرانهها به شكل بهار باريده اند
انگشتهاي خميده بر شانهها كبوترانند
يا من اين گونه ميبينم
در سنگ تركيده بر شانهات
پرهاي چيدهاند
(آزيتا قهرمان)
سال هشتاد وعده مذاكره ميداد
چشم هواپيمايي
در چشم برجهاي جهاني افتاد
رامبو براي فتح كابل به دمشق رفت
و روزنامههاي عصر
از خودكشي شاعره اي جوان
پشت درهاي بسته اي خبر دادند
(مانا آقايي)
البته گاهي نيز شاعر تلاش ميكند درونمايهي سياسي را با حسي ديگر درهم آميزد. مثلاً در اين شعر، شاعر زاويهي ديد را همسر بن لادن انتخاب كرده و به زيبايي سياست و حس زنانه را درهم آميخته است، جهان از بلندگو بالا رفته است
و هر كس هر كجا رفت
همان جا ايستاد
تيتر كج روزنامهها
چشمها را دور مي زند
…
پشت روبنده، بي تاب دلم ميخواهد
كه تفنگ كنار برود
ترانهي آبي برقصد
برود از اين آسمان، به آسمان
پشت رو بنده اما
تو مشبك
عشق مشبك
افغانستان
بر مانيتور
چشمها را مشبك كرده است
با اين صداي بوق ممتد
(آذر كياني)
نگاهي به آنچه تا اينجا خواندهايم پيش از هر چيز مؤيد يك نكته مهم است و آن اينكه زنان در جايگاه يك شاعر و در مقام سرايش، موجوداتي تك بعدي و فاقد درك وسيع از جهان سرايش نيستند. بلكه توانايي آن را دارند كه با نگاه حساس خويش، جهاني را با دو سوي عشق و سياست، انتظار و اعتراض، جنگ و مرگ و مذهب و ارزشهاي ايدئولوژيك به تصوير بكشند.
پي نوشت ها :
11- درخشش ها، دغدغهها و آسيبها در شعر انقلاب (2) – گفتگو با محمود اكرامي - خبرگزاري مهر
12- گفتگو با منوچهر آتشي- روزنامه همشهري شماره 2378- دوشنبه 27 فروردين 1380- صفحه ادب و هنر
13- تلفيق هنرمندانه صورت و معنا - رضا اسماعيلي – روزنامه شرق- چهارشنبه 4 خرداد1384- صفحه ادبيات