به گزارش خبرنگار مهر، انجمن جامعه شناسی ایران طی نشستی در تاریخ 21 دی ماه با طرح سوالاتی مانند اینکه آیا در طول این مدت که از پدیده پاشایی می گذرد در تحلیل اولیه خودتان تغییری داده اید یا نه؟ و اینکه این حادثه چه کارکردی می تواند در جامعه داشته باشد؟ و چه پندهایی جامعه از این پدیده می آموزد؟ و یا به عبارتی این پدیده چه دلالت هایی برای دولت و جامعه می تواند داشته باشد؟ به بررسی دوباره و بازخوانی پدیده پاشایی پرداخت. در این نشست از برخی افرادی که در بحث پاشایی به ارائه نظرات پرداخته بودند دعوت به عمل آمده بود که بخش اول گزارش این نشست را از نظر می گذرانید:
اکبری: گسترش آزادی ها را به عنوان یک سیستم باید پیشنهاد داد
در این جلسه ابتدا دکتر بهمن اکبری عضو هیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه پدیده پاشایی از چند حیث مثبت بود، گفت: البته درگذشت ایشان را مد نظرم نیست بلکه این مسئله که اندیشمندان و نخبگان ما به مسائل مبتلابه روز روی آوردند جالب بود. چرا که چند صباحی بود که نخبگان، از پرداخت به مسائل مبتلا به عرصه اجتماع دور شده بودند این پدیده آنها را به واخوانی این مسائل وا داشت.
وی گفت: اما لازم است که آسیب های آن نیز واخوانی شود. خوشبختانه این موضوع میمون بود، چرا که آغازگر بحث هایی بود که مغفول مانده بودند و همچنین از انجمن جامعه شناسی و دکتر قانعی راد باید سپاسگزاری کرد که این مسائل را مطرح نمودند.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه تحلیل پدیده های اجتماعی سه منفعت و سه ثمر دارد، گفت: پدیدههای اجتماعی برای خودِ کنشگر و حاکمیت یا سیاستمداران و همچنین برای روشنفکران و حوزه روشنفکری مهم هستند و باید به آنها پرداخته شود.
وی در ادامه گفت: با این دو مقدمه به مطالعه این پدیده پرداختم و چون لازم بود از یک مدل استفاده کنم در واقع با یک مدل تحلیلی که بخش زیادی از آن به ریشه های روانشناسی و روانکاوانه بر می گردد، به این پدیده پرداختم. یک پدیده، اظهاراتی دارد که بروز می کند و شما آنها را می بینید اما قبل از آن یکسری لایه های زیرین وجود دارد که پنهان است. لایه سوم، گفتمانها و جهان بینی هایی ست که حمایت و هدایت پدیده ها را بر عهده دارند. اما عمیق ترین لایه سطح اسطوره ها و استعاره هاست که به صورت خیلی عمیق در سرشت افراد رسوخ کرده است و فروید می گوید آن جانمایه ها در آنجا قرار دارند.
اکبری افزود: پدیده پاشایی را در چهار لایه می شود بررسی کرد که در جلسه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آنها را بیان کردم. به نظرم این پدیده نمود و نمادی جدی از جمله تجمع و وحدت که از یک همبستگی از بین افرادی که آمده بودند وجود داشت و حتی موجب شد که دفن ایشان به تأخیر بیافتد و جمعیتی که عموماً آمده بودند زیر ۳۰ سال بود. جالب اینکه بحث شورانگیزی و دعا در بین آنها مطرح بود و در واقع یک معنویت گرایی در آن تجمع را نیز شما می توانید ببینید. این افراد با این اظهار، یک نمایانگری و اظهار از خود را قطعاً به نمایش گذاشتند که در واقع یک اعتراض در چند ساحت بود که به صورت غیر خشن صورت گرفت.
وی در ادامه گفت: مهمترین موضوع این بود که درد مشترکی که از بی هویتی از نقش آفرینی اجتماعی بود، اینها را وا داشته بود که به اعتراضی نرم منتهی شود. بنابراین یک دوگانگی را می توان بین نسل گذشته و اکنون دید و نباید به صورت ارزشی به آن پرداخت.
اکبری گفت: سیستم هایی حامی این جنبش و حرکت بودند و به نظر می رسد به طور طبیعی از یک شبکه اجتماعی برخوردار بودند که این جوانان را در کنار هم گرد آورده بودند. از یک حس فقدان عدالت اجتماعی هم رنج می بردند و در عین حال پدیده ای بود که عقلانیت آن بیشتر از احساسات آن بود که در کل به نفع همه بود. به نظرم اینکه بگوییم این افراد آمده بودند که عکسی بگیرند یا ژستی بگیرند و همچنین عواملی از جمله جوانی فرد پاشایی را نمی توان به عنوان عوامل و عناصر گرد آمدن این افراد در کنار هم دانست.
وی در ادامه با اشاره به اینکه رویکرد جوان هراسی تبدیل به یک سیستم شده است یا دارد شکل می گیرد، گفت: ریشه این از عدم اعتماد است. امروزه ما در عرصه های اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و... مختلف یک به هم خوردگی اجتماعی داریم. به نظرم به هم خوردن آرامش جامعه خود یک نظمی را به وجود آورده است که بخش اعظمی از افرادی که آن روز جمع شده بودند حاصل این نوع فعالیت ها بودند.
اکبری گفت: جوانان فکر می کنند در لایه های فرهنگی بهتر می توانند حضور داشته باشند تا لایه های پر هزینه سیاسی، چرا که منفعت بیشتر و هزینه کمتری دارد و همچنین چرخش عمده درگروه مرجع دیده می شود به تعبیری پارادایم هایی که در چند محور در کشور شکل گرفته است که به نظرم ما مواجه با یک تغییر پارادایم و تغییر شیفت هستیم.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا دلالت هایی بر این موضوع دارید خاطرنشان کرد: ما دو رویکرد می توانیم در مواجهه با این پدیده داشته باشیم؛ یک رویکرد عقلانی و یک رویکرد آرمانگرایانه. منظورم این نیست که آرمان نداشته باشیم بلکه منظورم آرمانی است که خارج از قدرت انسانی است. به نظرم در تدوین سیاست ها و سیاست های عملی ما رویکرد عقلانی باید موثر باشد و ما باید به سمت جامعه محوری، به عنوان یک سیاست اصلی روی بیاوریم.
اکبری افزود: اگر انقلاب اسلامی را یک نقطه عطف بدانیم، باید سیاست گذاران به جد به این مقوله برگردند و من به عنوان یک شهروند به وزارت ورزش و آموزش اعتراض دارم چرا که حجم فعالیت های این دو نهاد با جوانان متناسب نیستند. بنده به عنوان کسی که دغدغه جامعه دارم آثاری از وزارت ورزش و جوانان در پیگیری مسائل جوانان نمی بینیم. ما امکان دیده شدن را برای جوانان باید فراهم کنیم. یکی از راههای جلوی ما آن است که ایجاد شایسته سالاری کنیم. همچنین گسترش بحث مشارکت به هر صورتی که منجر به ساخت بحث اعتماد ملی می شود را باید دامن زد.
وی در ادامه گفت: در بحث های گفتمانی هم همانطور که جامعه به عقل گرایی روی آورده است، سیاست گذاران ما هم باید به این مسیر برگردند. به نظر من گرایش به دین تغییر کرده است و نه اینکه جامعه بی دین شده است، بلکه نگره های ما به دین متحول شده و تغییر یافته است.
اکبری تصریح کرد: به نظرم گسترش آزادی ها را به عنوان یک سیستم باید پیشنهاد داد و در نهایت نباید این جریان پاک جوانان را کسی به نفع خودش مصادره کند. این بسیار بد است که این حرکت و جریان پاک را کسی مصادره کند. بلکه این یک حرکت و تحول اظهار شده جوانان بود و به هیچ گروه و مرجعی الا خود جوانان تعلق ندارد.
میری: پدیده پاشایی به ما نشان داد که تکثر اجتماعی یک واقعیت است
دکتر سیدجواد میری دومین سخنرانی بود که به سوالات مطرح شده توسط انجمن جامعه شناسی ایران پاسخ داد و گفت: برای تحلیل برخی از موضوعات اجتماعی ما به یک سری مطالعات میدانی نیاز مندیم. باید پرسید آیا پدیده پاشایی فقط به ایران مربوط است یا این گونه پدیده ها در جاهای دیگر دنیا نیز وجود داشته است؟ آیا موسیقی ای که پاشایی نماینده آن است، فقط در ایران بوده یا در جاهای دیگر هم وجود دارد؟ برخی ها می گویند که در ایران این گونه فعالیت ها جایی برای ابراز خودشان نداشتند و به همین سبب بود که ما این گونه رفتارها را می بینیم.
وی در توضیح این مبحث گفت: در سال ۱۹۹۰ وقتی پرنسس دایانا کشته شد، فردای آن روز در تمام شهرهای انگلستان و اروپا و حتی دنیا، انفجاری صورت گرفت. سوال این است که در آن کشورها که امکان برای تخلیه افراد وجود دارد، چرا این اتفاق افتاد؟ نکته دوم که فکر می کنم مهم است، این پدیده به ما نشان داد که تکثر اجتماعی یک واقعیت است ما نمی توانیم یک سبک از زندگی را ترویج دهیم و سبک های زندگی دیگر را مذموم کنیم.
وی گفت: بیشتر جوامع ایدئولوژیک مختصاتی مشترک دارند. ما به مشارکت های تزئینی باور داریم اما به مشارکت های تقنینی باور نداریم و این مشارکت جوانان نشان داد که ما هرچه به مشارکت های تزئینی بپردازیم در آخر نمی تواند مشارکت درستی داشته باشیم.
وی در ادامه با ذکر مثال هایی در مورد جوامع غربی و مشارکت هایی که ممکن است در آنجا باشد و در اینجا نباشد و همچنین مشکلاتی که در این جوامع هست که در جوامع ما نیست و برعکس، گفت: این نوع پدیده ها نشان می دهد که مشارکت یک امر مبارک است و نباید آن را به صورت یک مشکل و با یک نگاه امنیتی تلقی کرد و حداقل اینکه ما در پروژه های خودمان به این نوع حرکت ها نگاهی آینده پژوهانه داشته باشیم.
میری در پایان با طرح این سئوال به سخنان خود پایان داد: که آیا فکر نمی کنید جامعه ما تابهحال یک گروه مرجع به نام روحانیت داشته و اکنون آن گروه و مرجع تغییر پیدا کرده است و حتی مفهوم اجتهاد هم به درون جامعه سرایت کرده و تغییر یافته است؟
دکتر بهمن اکبری نیز در پاسخ به این سئوال گفت: ما در جامعهمان یک تفاوت نسلی بسیار قابل تأمل داریم و این تفاوت امری جدی است. همچنین، به نظرم نگره ما به دین تغییر کرده است و فهم دینی دچار تحول شده است و تفکر به نگره های دینی تغییر کرده است و یک قدرت بازخوانی دینی در جامعه ایجاد شده است.
خانیکی: نمی توان امور سیاسی و فرهنگی را از هم جدا کرد/ درک جامعه ایرانی بدون رسانههای اجتماعی ناممکن است
دکتر هادی خانیکی دیگر سخنران در پاسخ به این سئوالات در این نشست گفت: این سطح جدیدی از مسئله بود که اول در سطح آکادمیک به آن پرداخته شد و امروزه در سطحی کلی تر به آن پرداخته شده است. می توان حوزه جامعه شناسی را به دو بخش کسانی که جلسه انجمن جامعه شناسی را دیده اند و کسانی که آن را ندیده اند تقسیم کرد. در نشست دانشگاه علامه حرف اصلی من از زاویه ارتباطات و نقش شبکه های اجتماعی در وارد کردن مسئله پاشایی به حوزه فرهنگ عمومی بود.
وی ادامه داد: پدیده پاشایی محدود به خود پاشایی و سوگ پاشایی نمی شود و نمی توان عامل رسانه ای بودن را از آن منفک کرد. پاشایی در جریان شبکه های اجتماعی وجود داشت و شبکه ها با او همسو بودند. برای کسانی که در شبکه ها نبودند شاید دفعی بهوجود آمد، اما برای کسانی که در شبکه های اجتماعی حضور داشتند این اتفاق دفعتاً ایجاد نشد.
وی گفت: به نظرم رسانه های شهروندی آمدند و رسانه های جریان اصلی مانند تلویزیون را به دنبال خودشان کشاندند و گویی رسانه ها در خلاء نهادهای مدنی آمدند و در فرهنگ عامه و زندگی روزمره پدیدار شدند. به نظرم مهمترین دلیل برای پیدا کردن نهادهای علمی و آکادمیک این است که پدیده پاشایی یک پدیده غافلگیرکننده بود هم برای سیاستگذاران و هم برای روشنفکران و ... و هیچ گروهی نباید فرافکنی کند و بگوید ما می دانستیم که این پدیده رخ می دهد بلکه یک پدیده تازه ای بود و این پدیده نشان داد که تغییری در جامعه ما رخ داده است که برخی آن را تهدید و برخی دیگر آن را یک فرصت می دانند.
خانیکی با توضیح این دو نگرش تصریح کرد: بنابراین یک تغییر در سطح دیده می شود که یک نگاه از جنس مطالعات فرهنگی و ارتباطات و توجه به زندگی روزمره دارد و به تعبیری یک نگاه پسینی دارد و الان می توانیم بگوییم خیلی اقدام خوبی بود که دانشگاه وارد آن شد و می توانیم بگوییم که یک نگاه پسینی بود. در مقابل این نگاه یک طیف وجود داشت که در نقد دکتر اباذری رخ داد که آن هم نقدی علیه آن نوع نقد توصیفی بود که وجود دارد. اما در آنها هم جای این تغییر هنوز خالی است که آیا این تغییر رخ داده است و یا معطوف به چه جایی است؟
وی در ادامه یادآور شد: به نظرم سبک سیاستگذاری و مرزهای بین امر سیاسی و فرهنگی در هم ریخته است و نمی شود به طور کلاسیک که آقای دکتر اباذری به آنها اشاره کرد آنها را از هم تفکیک کرد و نشان داد.
دغدغه من بیشتر مسأله گفتوگو و سوءتفاهمی است که در جامعه ما وجود دارد که دیگری فهمیده نمیشود و طبیعتاً اگر بخواهیم راهکاری هم ارائه کنیم این است که بپرسیم چگونه میشود جامعه را به سمت گفتوگو سوق داد. دو اتفاق در این دو ماهه افتاد. اتفاق اول فوت پاشایی و پیامدهای آن بود. اتفاق دوم نقدهای آقای اباذری به آن پدیده بود که هر دوی اینها دو تلنگر بود که تلنگر اول نشان داد که جامعهشناسان و سیاستمداران بعد از یک پدیده به آن نگاه میکنند و علامت تغییر را وقتی آدمها به خیابان آمدند و به سوگ نشستند می بینند.
وی افزود: پدیده رسانههای اجتماعی را نباید نادیده گرفت و باید آنها را وارد مقوله شناختمان بکنیم و درک جامعه ایرانی بدون رسانههای اجتماعی ناممکن است. به ویژه نسلهای جدید رسانهها شکل جدیدتری را به وجود آوردهاند.
خانیکی در ادامه افزود: نکته دوم اینکه آقای دکتر اباذری هم اتفاقاً یک تلنگری به جامعه زده و آن این بود که جهت نقد ایشان متوجه جامعه بود و از جامعه نقد کرد که چرا تا این اندازه ذائقهتان پایین آمده است. سوال اینجاست که اساساً چگونه میشود که ذائقه جامعه را شناخت و درک کرد؟ معمولاً ما در یک دوگانه گیر میکنیم یا یک نقد دورهمی انجام میدهیم و یک نقد اخلاقی تندوتیز میکنیم. در نقد اباذری، اخلاق خوب و بد را در نظر میگیرد اما چیز دیگری که وجود دارد این است که جامعه دست به یکسری انتخابهایی میزند و انتخابهای آن این است که میخواهد فرصتی برای خودش ایجاد کند. نقد سومی که میتوان داشت به جای اینکه متمرکز در گزینشهای مردم بشویم باید بر ساختار کارهایی متمرکز شویم که مردم را وادار به انتخاب میکند. شرایط اجتماعیای که جامعه را به آن سوی سوق میدهد چیست؟ آیا آن شرایط را نباید مورد نقد قرار داد؟
وی افزود: به نظرم باید هر سه گروه توجه کنند که جامعه در چه وضعیتی است. پیام پدیده پاشایی به هر سه گروه این است که زبانش زبان مقاومت و شاید تغییر هم هست. البته امر سیاسی هم در آن مترتب است. شما اگر انقلاب یا اصلاح را نگاه کنید کنشگران آن روشنفکران یا الیت نیستند به نظرم این هنر روشنفکر و سیاستمدار است که بتواند از آن استفاده کند. پدیده پاشایی نشان میدهد که نسل جوان روی انتخاب خودش مصر است و آن را ادامه میدهد.
خانیکی در ادامه گفت: به هر حال یک نتیجهگیری برای سیاستمداران و مدیران اجرایی این بود که پدیده پاشایی را برابر نهادههای آن هم باید دید که چه چیزهایی است. اتفاقاً به نوعی پیگیری جامعه ما در مقابل لمپنیسم و ... بود که در پدیده پاشایی ما این دو گانه را میبینیم که کمتر شد و این با سازوکار اخلاقی آن میتواند یک واکنش به انقیاد هم باشد.
معیدفر: نوع نقد اباذری در مواجهه با پدیده پاشایی از جنس همان نوعی است که خودش آن را نقد می کند/ این جمعیت، جمعیتی است که هر چیز را بهانه می کند که بیاید و خودش را نشان بدهد
دکتر سعید معیدفر در بخش دیگری از این نشست گفت: من در جلسه گذشته اشاره کردم آنچه که در فوت پاشایی اتفاق افتاد و جمعیتی که حضور پیدا کردند را آیا می شود به خود شخص پاشایی محدود کرد یا باید آن را در یک فرایند فراتر دید؟ مشکلی که آقای اباذری داشتند به نظرم این بود که پدیده را در خود پدیده بررسی کردند و مسئله را فرایندی ندیدند.
وی گفت: این جمعیت، جمعیتی است که هر چیز را بهانه می کند که بیاید و خودش را نشان بدهد. اگر برگردید و حتی سال ۸۸ را نگه کنید می بینید که آن زمان هم بهانه ای شد که این جوانان به خیابان بیایند و خیابان ها عرصه حضور و ازدحام بشوند. درست است که یک نوع رنگ سیاسی داشت اما آنچه که امروز دیدید در واقع یک سبک جدید زندگی و یک نسلی بود که می خواستند دیده شوند. درست است که شبکه های اجتماعی وجود دارد و آنها در آن فعالند اما آنچه که مهم است این است که من شرقی ام و لذتی که در جمع های بزرگ وجود دارد را در شبکه های اجتماعی نمی یابم.
وی در ادامه یادآور شد: به فرض مثال در رفتن تیم ملی به جام جهانی بهانه ای بود برای ورود به خیابانها و ظهور و بروز خودشان. ما در تشکل هایی مانند اصناف و احزاب که تا حدی عقلانیت در آنها حاکم است، با مشکل روبرو هستیم. این جمعیت چگونه می تواند خودش را نشان دهد؟ این جریان را می شود به عنوان یک مقطع در نظر گرفت یا به صورت یک جمع و نسلی در نظر گرفت که هیچ نوع تریبونی ندارد و این مقاطع را فرصتی برای ابراز خودش می داند که بیاید و خودش را نشان دهد.
معیدفر در ادامه گفت: چرا مواجهه اباذری تا این اندازه مورد توجه قرار گرفت؟ به نظرم چون جنس این نوع مواجهه با همان نوعی که ایشان خودشان را نقد می کند همجنس است. یعنی خود ایشان هم برخورد تند با این قضیه داشت و این نکته مهمی است که عدم عقلانیت هایی که به دلیل فقدان فرصت ها و ... بوجود می آید را فراهم کرده است که از جنس غیر عقلانی است و باید بگویم نوع محکومیت آن هم از همان نوع و جنس است.