به گزارش خبرنگار مهر، انجمن جامعه شناسی ایران طی نشستی در تاریخ ۲۱ دی ماه با طرح سوالاتی مانند اینکه آیا در طول این مدت که از پدیده پاشایی می گذرد در تحلیل اولیه خودتان تغییری داده اید یا نه؟ و اینکه این حادثه چه کارکردی می تواند در جامعه داشته باشد؟ و چه پندهایی جامعه از این پدیده می آموزد؟ و یا به عبارتی این پدیده چه دلالت هایی برای دولت و جامعه می تواند داشته باشد؟ به بررسی دوباره و بازخوانی پدیده پاشایی پرداخت. در این نشست از برخی افرادی که در بحث پاشایی به ارائه نظرات پرداخته بودند دعوت به عمل آمده بود که بخش دوم گزارش این نشست را از نظر می گذرانید:
طالبی: باید یک بازنگری در تحلیل اجتماعی صورت بگیرد/ نگاههایی که جنسیتی یا نسلی یا سیاسی به این پدیدهها نگاه میکنند نمیتوانند درست پدیده را تحلیل کنند
دکتر ابوتراب طالبی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به سوالات طرح شده گفت: به نظرم این رویداد را بیشتر از آنکه سیاسی و فرهنگی بدانیم، فرصتی برای جامعهشناسی بود که در استدلالها و تحلیلهای خودش برای واقعیتهای اجتماعی بازاندیشی کند. نگاه دکتر اباذری هرچند من با آن موافق نیستم، یک نگاه ساختارگرایانه است. با این پدیده در واقع فرصتی پیش آمد که جامعهشناسی هم به زندگی روزمره بپردازد. سوالی که من در آنجا داشتم این بود که چگونه میتوان پدیده پاشایی را فهم کرد؟ معتقدم که یک بازنگری در تحلیل اجتماعی باید صورت بگیرد.
وی در ادامه گفت: به نظرم نگاههای ساختارگرایانه برای این پدیده مفید نیستند. به فرض مثال نگاههایی که جنسیتی یا نسلی یا سیاسی به پدیدهها نگاه میکنند، هیچکدام نمیتوانند درست پدیده را تحلیل کنند. اشکالی که در استدلال دکتر اباذری است، این است که نگاهشان ساختارگرایانه است در حالی که به نظرم باید یک نوع فرصت برای عاملیت برای کنشگران در نظر بگیریم.
وی در ادامه افزود: وارد شدن جامعهشناسی به واقعیتهای زندگی مهم است و نگاههای ساختارگرایانه برای تبیین، کفایت نمیکند. به فرض مثال نگاه فرانکفورتی به نظرم نمیتواند، این موضوع را تبیین کند. کنشگرهای مختلفی در این پدیده وجود داشت. در واقع این یک جریان اجتماعی است که مردم زندگی میکنند و هر زمان فرصتی پیدا کنند عاملیت خودشان را نشان میدهند.
در جواب سوالی که آقای دکتر قانعیراد فرمودند، به نظرم این پدیده نشان داد که رویههای اجتماعی قائل به مدیریت کردن نیستند. اگر نگاه ساختارگرایانه داشته باشیم در واقع باید به نوعی آنها را کنترل کنیم که به نظرم این امر امکانپذیر نیست.
شالچی: دغدغه این است که آیا ما همدیگر را خوب میفهمیم/ آگاهیهای کاذب، مسیر جامعه را به انحراف میکشاند
دکتر وحید شالچی دیگر سخنران این نشست با بیان دغدغه های موجود در بین کنشگران جامعه گفت: به نظر میرسد که تحلیلهایی که پیرامون پاشایی داشتیم همه از چند دغدغه برمیخیزند که اگر به آنها بپردازیم میتوانیم بهتر خودمان را بفهمیم. یکی از این دغدغهها دوگانه فرهنگ رسمی و غیررسمی است که خودش را در عرصههای دیگر نشان میدهد. برخی از تحلیل ها بر این معطوف بود که چگونه فرهنگهای دیگر وجود دارد و پدیده پاشایی عرصه را برای ظهور اینگونه حرکت ها فراهم کرد.
وی افزود: دغدغه دیگر این بود که برخی نگران یک فرهنگی هستند که در جامعه دارد رشد میکند. در واقع دغدغه فرهنگ مصرفی و همخوانی آن با فرهنگ سرمایهداری است که دارد بحرانهایی را ایجاد میکند. دغدغه این افراد این است که این فرم فرهنگی نهتنها آزادی نیست، بلکه محدودکننده آن است و در واقع زبان این منتقدان هم یک زبان تند و البته باید بگویم مناسبی است.
شالچی در ادامه افزود: این افراد معتقدند که آگاهیهای کاذب، مسیر جامعه را به انحراف میکشاند. افراد گمان می کنند که انتخاب میکنند، اما در واقع این گمان دستکاری شده است و در واقع انتخاب نیست. به نظرم این دغدغه جدی است. به فرض مثال ذائقه موسیقی وضعیت خوبی در جامعه ندارد و باید زبان تند و تیزی در نقد آن وجود داشته باشد. به فرض مثال اگر مارکس زبان دورکیم و وبر را انتخاب میکرد، دیگر مارکس نبود. پس اقتضائات زمان، این را ایجاب میکرد که زبانی تند در نقد خود داشته باشد.
وی افزود: از این منظر، تعداد افرادی که در یک مراسم شرکت میکنند دیگر مطرح نیست و حضور تودهای هم ممکن است شکل بگیرد. گروه سومی هم در بین جامعه شناسان ایرانی بودند که سخن نگفتند و خیلی هم نیتمند نبود که سخن نگفتند. آنها هم دغدغه جامعه انقلابی را داشتند که بخشی از نیروهای اجتماعی را تشکیل میدادند. اما دغدغه چهارم این بود که برخی مسأله جامعه ایرانی را عدم گفتوگو میدانند و معتقدند که جامعه ایران دچار انشقاق شده است.
شالچی افزود: دغدغه این گروه این است که آیا ما همدیگر را خوب میفهمیم. به نظرم این دغدغهای است که مهم است. جهان ایرانی تبدیل به جهانهای متکثر و مختلفی شده است. ما با این تکثر مواجه شدهایم و سوال این است که دیگری من چیست؟ و به نظرم اگر به این دغدغه برگردیم نکات زیادی وجود دارد که باید به آن بپردازیم.
جلایی پور: ویژگی حرکت های اجتماعی غیر منتظره بودن آنهاست/ اباذری ادب را رعایت نکرد
دکتر حمیدرضا جلاییپور استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در این نشست گفت: سوال این است که چه درسهایی از این گفتار میتوان گرفت. جلسه نقد و بررسی به نظرم یکی از مصادیق عرصه عمومی بود. آنچه که من از این ماجرا فهمیدم و به آن معتقدم این است که ادب هر مقامی را باید رعایت کرد. در جلسه آن روز ادب جامعهشناسی رعایت نشد. به نظرم باید ادب آن را رعایت میکردیم. مشکلی که هست و در جامعه ما وجود دارد. من فکر میکنم که در بررسی پدیده پاشایی ما میتوانیم دو جور بحث کنیم. یکی اینکه درباره این پدیده، با چه سنخ تحلیلی میتوان بحث کرد؟ یکی دیگر به نظرم این پرسش است که چرا این همه افراد جمع شدند. این یک حادثهای است که قابل تأمل و تحلیل است.
وی افزود: در آن روز چند سنخ تحلیلی به کار رفت. یکی مقامات رسمی بود که گفتند مراسم باشکوهی بود. دیگری این بود که گفتند سنخ این مراسم، کارناوالی بود. دیگری اینکه دکتر فاضلی فرمودند و از یک نوع قبیلهگرایی جدید در کلانشهرها نام بردند. من هم از این سنخ که یک جنبش اجتماعی مبتنی بر پیشروی آرام است استفاده کردم. یکی از این جنبشها جنبش جوانان است که با سبک زندگیشان تغییر ایجاد میکنند.
جلاییپور در نقد سخنان اباذری گفت: اباذری گفت که این یک مصداق سیاستزدایی است. اما باید عرض کنم که ایشان ادب را رعایت نکردند. مسأله شکاف طبقاتی در بلوچستان را مطرح کردند، البته این مسأله وجود دارد و هست و خواهد بود. اما چه کسی جلوی ایشان را گرفته است که به آن بپردازد؟ به نظرم کار ایشان درست نیست و به جای این کار باید ایشان آن سیاستزدایی را نشان دهد و آن را تحلیل کند. ایشان میگوید که این علامت فاشیسم است. آدرسی هم که میدهد اشتباه است و آن را به روحانی ربط داده است.
وی در ادامه افزود: ما جامعهشناسان جا دارد که جلوی این نوع حرف زدن را بگیریم. درسی که من گرفتم این بود که هر کسی باید ادب را رعایت کند. اما نکته دیگر که کمتر دوستان به آن وارد شدند این بود که بالاخره با هر مضمونی که این پدیده داشت چرا اتفاق افتاد؟ به هر حال یکی از ویژگیهای حرکت های اجتماعی آنها غیرمنتظره بودن آن است. میدانید که در حرکتهای اجتماعی نمیشود مرتونی برخورد کرد. به این معنی که هر پدیده را قیاسی و آزمونی تحلیل کرد. لذا حرفم این بود که رخداد پاشایی از آن رخدادها نیست که هر کسی اراده کند بتواند آن را پدید آورد. در تحلیل باید از خوشهای از علل نام برد که چندین علل در قبل بوده و چندتای آنها بروز کرده است.
جلاییپور افزود: حکومت اگر از تشییع جنازه جلوگیری میکرد میتوانست این پدیده رخ ندهد. در واقع اطلاعرسانی دو برابر یعنی هم شبکههای اجتماعی و هم به نوعی صداوسیما باعث شد که فرصتی ایجاد شود که جمعیتی که در طول این ۴ سال ظهور نکرده بود، خودش را به عرصه عمومی برساند. اتفاقاً همان علتی که جامعه را جنبشی کرده است و برخلاف آنچه که مقامات امنیتی میگویند که کنترل کردیم همان علتی میشود که باید در آن راهکار بیرون آورد.
این استاد دانشگاه افزود: ما دچار عدم توازنیم و به شدت جامعه ما تغییرات اجتماعی کرده و ساختارهای مردمسالاری آن خوب عمل نمیکنند. بالاخره باید رسانهها و انجیاوها خوب کار کنند تا جامعه روند رو به رشد خود را به پیش گیرد. در صورتی که جامعه ما روند جامعه پساصنعتی را دارد تجربه میکند که ما برای آن هم فکر مناسبی نمیکنیم و حتی پاسخ مناسبی هم برای آن نداریم.
وی در ادامه افزود: به فرض مثال در سال ۹۲ یک انتخابات نبود، بلکه یک جنبش انتخاباتی بود که رخ داد. چرا که اگر یک انتخابات بود باید پیشبینیها نشان میداد که چه کسی رای میآورد. لایههای موجود در جامعه را اگر بخواهیم به صورت امنیتی کنترل کنیم، در یک جایی خودش را نشان میدهد و بروز میکند. پدیده سوگ پاشایی نشان داد که از نظر فرهنگی حرکتهای بینش کنترلی و امنیتی دستاوردی نداشته است.
ذکایی: سیاستزدگی بیشتر از سیاستزدایی جوان ایرانی را رنج میدهد/ یک نوع جشن با هم بودن به بهانه مرگ پاشایی
دکتر محمد سعید ذکایی عضو استاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی دیگر از سخنرانان این نشست گفت: برخی معتقدند که جامعهشناسی بعد از طرح این بحثها ضعیف شد. اما من به این اعتقاد ندارم و این فرصتی بود که جامعهشناسی به مسأله زندگی مردم بپردازد. درس دیگر این بود که حوزه آن حوزه عواطف بود. مقوله عاطفه و سیاست عاطفه دستاوردی بود که میتواند جامعهشناسی ایران را متحول کند. البته درسهای دیگری داشت که تازه نبودند. یکی اینکه ظرفیت عمیق عاطفی در بین جوانان وجود دارد که باید دیده شود، مساله دیگر حافظه است. یکی از کنشهای اجتماعی پشتوانهاش یک تراکمی از حافظه عامهپسند است که بخشی از آن با تاریخ و بخشی با تجربه نسلی رقم میخورد.
وی افزود: در این اتفاقی که برای آن عزاداری افتاد، بدون دیدن این حافظه، چیستی و کیستی جوانان را نمیتواند تشخیص داد. البته سبک زندگی اهمیت پیدا کرده است و به شکلی به عنوان یک شاخص فرهنگ مدرن و جدید قابل تأمل است. به نظرم این رفتار و حرکت یک جور جماعتخواهی و معاشرت پذیری از جنس پستمدرن آن است. چراکه در آن ملغمهای از سبکها و ... وجود داشت که آنها را با هم پیوند میداد که تا آن زمان به این شکل تجربه نشده بود.
ذکایی افزود: در واقع یک نوع جشن با هم بودن بود که بهانه آن مرگ پاشایی بود. بنابراین فکر میکنم این مسأله، یک چارچوب اخلاقی جدید را از جانب جوانان نشان میدهد و به تعبیری از نوع اخلاق محلی بود و نه اخلاق انتزاعی. اخلاق محلی و فاصله گرفتن از آن اخلاق انتزاعی، دست نیافتنی است و هیچ وقت هم محقق نشد. اخلاقی که این نسل داعیه آن را دارند اخلاق زندگی و با هم بودن است و در واقع پاسخی به آن انتزاعات آرمانی است. به نظرم عناصر زیادی از بازاندیشی وجود داشت و رفتارهای عاطفی و هیستریک وجود نداشت.
وی افزود: این میتواند پاسخی به خود ابراز شدههای منع شده هم باشد و مجالی برای با هم بودن خود فراهم میکند. در آن فضا هم مکان تعلق و علایق مشترک وجود داشت. فکر میکنم مرزی که ترسیم شده است بین نخبه و عامه وجود دارد. این مرز هیچوقت ضرورتی ندارد و حتی ضرورتی برای قطبی شدن آن هم ندارد. من میخواهم به موسیقی زیرزمینی رجوع کنم. از همان اول نگاهی به نخبهگرایی دارد. از همان زمان شکلگیری پیوند نخبه و عامه را در این موسیقی میبینید. نگاههایی که به آن میشد هیچکدام درست نبود نه نگاههای غربی و نه نگاههای درونی بلکه نگاه درست نگاه میانی بود که به نظرم باید آن را دید.
ذکایی در ادامه گفت: آقای دکتر اباذری خیلی به این توجه نکردند که موسیقی فقط بهانه بود و در واقع متن، چیز دیگری بود و ایشان به حاشیه بیشتر توجه کردند. فکر میکنم سیاستزدگی بیشتر از سیاستزدایی جوان ایرانی را رنج میدهد و به نظرم با آنچه که در واقعیت است فاصله زیادی دارد. به نظرم در فضای غیرسیاسی بیشتر میشود جوانی کرد که البته باید این را در فرهنگ جهانی جوانی هم دید.
وی در ادامه افزود: فکر میکنم از پدیدههای عمومی نباید قضاوت اخلاقی داشت. این وقایع میتوانند محرکی باشد که شکافهای جامعه را مقداری ترمیم کنیم و یک فرهنگ مراقبتی هماهنگی بسازیم و بتوانیم جاهایی در کنار هم باشیم و همدیگر را تحمل کنیم.