به گزارش خبرنگار مهر، مراسم تقدیر از برگزیدگان چهارمین دوره جایزه دکتر فتحالله مجتبایی برای انتخاب پایاننامههای برگزیده دکتری علوم انسانی در سال ۹۲، سهشنبه شب ۲۳ دی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
شهرام پازوکی که در این برنامه، درباره پایاننامه تشویقی عالیه نوری با موضوع «احوال، آرا و آثار عرفانی سعدالدین حمویی» صحبت میکرد، گفت: یک مساله مهم درباره پایاننامههای امروزی، این است که دانشجوها گاهی مسائلی را با هم مقایسه و به مدد نظریهها تفسیر میکنند که ارتباطی به هم ندارند. این تفاسیر گاهی آنقدر دور میشوند که زحمات دانشجو و استاد را ضایع میکنند. مثل تفسیر مثنوی مولوی بر اساس افکار میشل فوکو.
این محقق عرفان اسلامی ادامه داد: نمیگویم فوکو یا گادامر نخوانیم ولی وقتی آثار این دو را مبنای تفسیر مثنوی یا نثر عرفانی قرار میدهیم، وارد فضایی میشویم بدون اینکه مبانی و مبادی را بدانیم. این مساله به خصوص درباره متون عرفانی صدق میکند. نمیتوان صرفا با فهم ادبی به سراغ متون عرفانی رفت.
فتحالله مجتبایی موسس این جایزه نیز در بخش پایانی برنامه گفت: خیلی خوشوقتم که خداوند به من مهلت داد تا چهارمین دوره این جایزه را هم ببینم. این روزها متاسفانه کیفیات تحقیقات علمی در مملکت ضعیف شده و بسیار پایین آمده است. اما باید شرایط را هم در نظر گرفت. زمانی که ما دانشجو بودیم و درس میخواندیم، اصلا دنیا، دنیای دیگری بود. تغییراتی که در این ۵۰ سال اخیر رخ داده، بسیار بسیار بنیادی و اساسی بوده است؛ ارزشها تغییر کردهاند. در زمان ما، ارزشها چیز دیگری بودند و دشواریها هم چیزهایی دیگر.
وی افزود: این روزها اگر دانشجویی بخواهد درس بخواند و هزینههایش را بپردازد، کار بسیار دشواری را به عهده گرفته است. درست است که این روزها، مدرکگرایی وجود دارد ولی همین مساله از شرایط و نتایج اوضاع و احوال اجتماعی و اقتصادی امروز ماست. ولی هیچ جای نگرانی نیست. در همین مدرکگرایی، ۱۶ رساله خوب به دست شما رسید که ۱۶ نفر روی آنها عمرشان را گذاشتند. این رسالهها از کوره آزمایش دکترای دانشگاه گذشته و نویسندگانشان بدون این که ترسی داشته باشند، اثرشان را برای داوری به دبیرخانه جایزه سپردند.
این محقق پیشکسوت در ادامه گفت: خیلی، نگران غلبه کمیت بر کیفیت نیستم چون کیفیت، سرآخر کار خود را خواهد کرد اما این مساله واقعیت دارد که رسالههای دانشگاهی کشورمان، سبک شده و خرید و فروش میشوند. این تقصیر ما معلمهاست که متوجه نمیشویم رسالهها اصل نیستند و مطالبشان خرید و فروش شده است. در آمریکا، ۲ رساله نوشتم و ۲ بار پیشدفاع داشتم؛ هم در کلمبیا هم در هاروارد. اگر چنین فضایی حاکم باشد و دانشجویان ملزم به پیشدفاع باشند، مشخص میشود که دانشجو دارد کار میکند و استاد هم پیشرفت کارش را نظارت خواهد کرد. من در طول هفته، ۲ بار با استاد راهنمایم در تماس بودم.
مجتبایی گفت: مشکل ما همین است. اگر استاد دقت کند که حرفهایی که دانشجو در سخنرانی یا پیشدفاع میزند، حرفهای خودش است یا نه، مشکل حل میشود. اگر چنین شرایطی حاکم شود، دیگر نمیشود رساله را خرید و فروخت. البته معلم بیچاره هم گرفتار است و همه تقصیرها به گردن او نیست. چون شرایط اقتصادی و اجتماعی مشکل دارد، او هم باید بتواند زندگیاش را بگرداند. نکته دیگر، این است که علوم فنی و مهندسی ما، به اندازه علوم انسانیمان سقوط نکرده است و علتش جهانی شدنشان است. علوم پزشکی و مهندسی و فنی ما با جهان ارتباط دارد ولی علوم انسانیمان ارتباطی با جهان بیرون ندارد. بنابراین اگر دانشجوی ادبیات بخواهد پایاننامه بنویسد و روی شاهنامه کار کند، درباره مسائل تکراری کار میکند.
وی گفت: باید افقهای گستردهتر را دید تا از شاهنامه، چیزهایی را دید که دیده نشدهاند. حالا ۱۰ بار بیایید از تاثیر شاهنامه بر بوستان و گلستان سعدی یا گرشاسبنامه بنویسد. تا علوم انسانیمان، جهانی نشود این کار فایدهای نخواهد داشت. بنابراین باید علوم انسانیمان را جهانی کنیم.