خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: در سلسله یادداشت های قبلی ضمن بیان چرایی اهمیت عربستان در معادلات منطقه ای و جهانی، به گوشه هایی از ویژگی های این جامعه پرتناقض اشاره شد. علاوه بر این ضمن معرفی خانواده سلطنتی برخی از مهمترین مدعیان حکومت در آینده عربستان مورد بررسی قرار گرفتند.
در این شماره روند تحولات آینده عربستان پس از مرگ عبدالله را مورد بررسی قرار می دهیم.
آتش زیر خاکستر، شمارش معکوس برای انفجار بزرگ
بر اساس آنچه در یادداشت های گذشته ذکر شد به دلیل رقابت و چند دستگی خاندان سلطنتی از یکسو و فقر و فساد فزاینده مردم از سوی دیگر، اکثر کارشناسان معتقدند انتقال قدرت در عربستان چندان آرام نخواهد بود. در شرایط فعلی تحت تاثیر بیداری اسلامی در دیگر کشورها، مردان و زنان و جوانان عربستانی نیز خواهان اصلاح فضای بسته و فاسد آل سعود هستند، از سوی دیگر شیعیان که پانزده درصد جامعه عربستان را تشکیل می دهند به دلیل تحمل سالها تبعیض و بی عدالتی، احقاق حقوق از دست رفته سال های گذشته را مطالبه می کنند و با توجه به تمرکز این افراد در مناطق نفت خیز شرقی، کمترین تحرکی از سوی آنها می تواند شریان اقتصادی بزرگترین تولید کننده نفت جهان را با بحرانی عظیم مواجه کند. از سوی دیگر علاوه بر عوامل داخلی، برخی از بازیگران منطقه ای نیز با انگیزه های مختلف ضعف آل سعود را به نفع منافع بلند مدت خود می دانند و بدین وسیله امیدوارند سایه یک رقیب قدرتمند از سر راه آنها برداشته شود. عربستان تقریباً با تمامی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دارای مرز مشترک است که اتفاقاً در اغلب موارد هم با چالش و اختلافات اساسی روبروست.
قطر کشوری که طی سالهای اخیر تلاش های گسترده ای را برای ظاهر شدن به عنوان یک قدرت منطقه ای آغاز کرده است، بیشترین اختلافات مرزی را با حکومت آل سعود دارد. محور اصلی این اختلاف ها نوار 25 کیلومتری جنوب قطر است که به دلیل منابع عظیم نفت و گاز از اهمیت بالایی برای هر دو کشور برخوردار است. موضوع دیگر رقابت این دو کشور برای ایفای نقش فعال در جهان عرب و کشورهای اسلامی است که در صورت ضعف عربستان، عرصه برای نقش آفرینی دوحه مساعدتر خواهد شد.
یمن به عنوان همسایه جنوبی عربستان نیز از رویدادهای داخلی این کشور متاثر خواهد شد. ریاض برای سالها این همسایه جنوبی را حیاط خلوت خود قلمداد می کرد و با دخالت مستقیم و غیر مستقیم از دیکتاتوری عبدالله صالح درصدد مسکوت گذاشتن اختلافات ارضی فیمابین بوده است. عامل اصلی این اختلاف منابع غنی نفت و گاز موجود در مرزهای آبی و خاکی این دو کشور است که به رغم توافقنامه طائف، هنوز راه حلی برای چگونگی استخراج منابع آن تعریف نشده است. از سوی دیگر شیعیان یمن نیز که از سال ها همکاری ریاض و صنعا در جهت سرکوب قیام خود دل خوشی ندارند، ضعف این پدرخوانده را فرصتی برای پیگیری سهل تر اهداف خود می دانند.
کشورهایی همچون بحرین، امارات، عمان و کویت نیز دقیقاً اختلاف های مشابهی در زمینه مناطق و میادین مشترک نفتی با عربستان دارند که رویدادهای داخلی عربستان می تواند قدرت چانه زنی و وزن سیاسی آنها را در امتیاز گیری از رقیب بالا ببرد. همچنین به دلیل وابستگی حکومت بحرین و حمایت های همه جانبه ریاض از رژیم آل خلیفه در جهت سرکوب قیام مردمی این کشور، هرگونه تغییر در حکومت و سیاست حکومت آل سعود مستقیماً بر حکومت آل خلیفه نیز تاثیرگذار خواهد بود.
ایران به عنوان یگانه قدرت چهاربعدی غرب آسیا نیز تحولات عربستان، جدی ترین رقیب منطقه ای خود را با دقت رصد می کند. عربستان با قرائت خاص خود از اسلام وهابی، خود را رهبر بلامنازع جهان اسلام می داند و در مقابل ایران نیز به عنوان بزرگترین کشور شیعی خود را حامی جنبش های آزادی خواه و ظلم ستیز منطقه معرفی می کند. ازاینرو اتخاذ سیاستهای ضد شیعی عربستان سبب شده تا این کشور در اغلب رویدادهای منطقه دیدگاهی متضاد ایران را دنبال کرده و به تقابل با سیاستهای تهران بپردازد که حمایت از تروریستهای تکفیری در سوریه، سرکوب قیام شیعیان در بحرین و یمن، حمایت از صدام و حزب بعث عراق جهت سرکوب شیعیان این کشور و حمله به ایران ازجمله آنهاست. همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و فرو ریختن یکی از دو ستون معروف نیکسون در منطقه، حکومت آل سعود در راستای پیگیری منافع غرب و آمریکا، همواره سیاست های خصمانه ای را علیه ایران در پیش گرفته است. بر همین اساس با توجه به برتری جمهوری اسلامی در روند تحولات منطقه ای، ضعف عربستان دست ایران را برای تقویت جبهه مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، بحرین، و دیگر کشورهای منطقه باز خواهد گذاشت.
ترکیه به عنوان میراث دار امپراتوری عثمانی و کشوری که سالها بخش وسیعی از سرزمین های عربی را تحت سیطره داشته است نیز برای احیای غرور و هویت تاریخی خود اهداف متفاوتی را دنبال می کند. از جمله این موارد سناریوی تجزیه و ضعیف سازی کشورهای پیرامونی است تا از طریق ترکیه ای قدرتمند زمینه نفوذ در این مناطق فراهم شود. بخشی از این طرح تجزیه عراق و سوریه و یمن بود که اتفاقاً عربستان نیز به دلیل دیدگاهی مشابه با حمایت از تروریست های تکفیری، ائتلاف راهبردی جدیدی را علیه جبهه مقاومت و ایران تشکیل داد. با این حال نکته ای که از سوی مقامات عربستانی کمتر بدان توجه شده است، اینکه تجزیه عربستان نیز بخشی از طرح مورد نظر ترکیه است که در صورت تحقق آن، ترکیه ضمن توسعه نفوذ خود در منطقه، این امکان را خواهد یافت که با اسلام ترکیهای نفوذ خود بر دیگر کشورهای اسلامی را نیز توسعه دهد. ازاینرو بحرانی شدن پروسه انتقال قدرت، فرصت مناسبی را برای پیگیری این اهداف در اختیار دولت آنکارا قرار خواهد داد.
رژیم صهیونیستی به عنوان یکی دیگر از بازیگران مهم منطقه ای، تغییرات در هرم قدرت عربستان را با دقت دنبال می کند چرا که این دو همکاری آشکار و پنهان زیادی را برای سرکوب مقاومت در منطقه با یکدیگر داشته اند و نفوذ عربستان بر جامعه عربی بارها مانع از اقدام قاطع در برابر زیاده خواهی تل آویو شده است. نکته دیگری که رسانه ها کمتر بدان توجه کرده اند، اشغال دو جزیره عربستانی تیران و صنافیر در خلیج عقبه در دریای سرخ توسط اسراییل است که پس از جنگ شش روزه در 1967 عملاً در اشغال صهیونیست هاست و نکته جالب توجه سکوت حکومت آل سعود در برابر این اقدام است. بر اساس برخی گمانه زنی ها علت این سکوت طولانی، توافقی پنهانی است که به استناد آن با مهیا شدن تنها راه دسترسی مستقیم اسراییل به دریای سرخ، علاوه بر امکان گسترش نفوذ و تسلط صهیونیست ها بر این مناطق حیاتی، زمینه انتقال نفت عربستان به مخازن این رژیم در بندر ایلات نیز فراهم می شود.