خبرگزاری مهر - گروه هنر: چهره خسرو احمدی هنرمند تئاتر، سینما و تلویزیون ایران برای بچه های دهه 60 یادآور یکی از برنامه های محبوب تلویزیون به نام «النگ و دولنگ» است. این برنامه که کاری از گروه کودک و نوجوان شبکه یک سیما بود محبوبیت بسیاری بین بچه ها داشت. کارگردانی این برنامه بر عهده ایرج طهماسب بود و عیسی یوسفیپور در نفش النگ و خسرو احمدی در نفش دولنگ بازی میکردند. در برخی از قسمت ها هم افشین سنگ چاپ در نقش پسر همسایه ظاهر می شد.
با گذشت سال ها از پخش این مجموعه و با وجودیکه خسرو احمدی در طول این مدت بازیگر فعال سینما، تلویزیون و البته تئاتر بوده است و تجربه همکاری با هنرمندان بسیاری را دارد اما شاید مخاطبان عام و مردم عادی بیشتر او را به عنوان شخصیت «دولنگ» به خاطر آورند.
عمو خسرو بچه های تئاتری شخصیتی خوش برخورد و خوش اخلاق دارد که البته کمتر تن به مصاحبه می دهد. او بعد از سال ها بازیگری با برعهده گرفتن تهیه کنندگی نمایش های پسرش علی، تجربه تهیه کنندگی را هم به دیگر تجربیاتش اضافه کره است. به بهانه اجرای تئاتر «شازده فیل هوا می کند» که به تازگی اجرایش در دو تماشاخانه استاد انتظامی و مشایخی به پایان رسیده با این هنرمند گفتگویی انجام دادیم و پای صحبت ها و خاطراتش درباه همکاری با پسرش، بازی در برنامه «النگ و دولنگ» و پیشنهادهایی که برای گذراندن آخر هفته ای فرهنگی به مردم می دهد، نشستیم.
دراین گفتگو با ما همراه باشید:
*مدتی است که در کنار بازیگری در کارهای تصویری و تئاتر، به تهیه کنندگی هم روی آورده اید آن هم تهیه کنندگی نمایش های پسرتان علی. تجربه این همکاری پدر و پسری برایتان چطور رقم خورد و از چه زمانی تصمیم گرفتید در کنار هم فعالیت کنید؟
- تهیه کنندگی من تنها به دو نمایش «شب بخیر آقای کیارستمی» و «شازده فیل هوا می کند» که پسرم علی کارگردانی کرده بود محدود نمی شود بلکه از مدتها قبل من در کنارش هستم و تهیه سه فیلم کوتاهی را هم که پیش از این ساخته بود بر عهده داشتم. فیلم های کوتاه علی تاکنون بیش از 30 جایزه گرفته است. علی الان درحال آماده شدن برای ساخت اولین فیلم بلندش است که البته شخص دیگری تهیه کنندگی اش را بر عهده دارد.
*استقبال از نمایش«شازده فیل هوا می کند» چطور بود؟ چقدر مخاطبان با کارتان همراه شدند؟
- استقبال از نمایش زمانی که در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان اجرا می رفتیم بسیار خوب بود و با وجودیکه به دلیل تراکم اجراها تنها 17 اجرا داشتیم اما مخاطبان بسیاری به دیدن کار آمدند. به اجبار مجبور شدیم نمایش را به سالن مشایخی بیاوریم. آنجا هم استقبال مناسب بود اما نه به اندازه سالن انتظامی. متاسفانه بسیاری از تماشاگران و مهمانان ما به دلیل پیدا نکردن جای پارک و مشخص نبودن پلاکارد و ورودی سالن مشایخی دیدن این اجرا را از دست دادند. از آنجا که در این سالن هر روز سه نمایش دیگر غیر از ما هم به صحنه می فت ما نمی توانستیم دیرتر اجرایمان را آغاز کنیم به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که بهترین کار این است که اجرای کار را متوقف کنیم. علی تصمیم دارد برای اجرا در سالن دیگری اقدام کند تا مخاطبانی که موفق به دیدن کار نشدند بتوانند به دیدن نمایش بیایند.
علی فکرهای زیادی در سرش دارد که البته من هم همیشه حمایتش کرده ام. فعالا درگیر و دار ساخت یک تله فیلم است و برنامه ریزی برای اجرای این نمایش در شهرستان های مختلف دارد که البته با توجه به فشردگی کارهایش باید ببینیم چطور پیش می رود. در واقع لیدر کار او است و ما باید خودمان را با او هماهنگ کنیم. درست است که من تهیه کننده کار هستم اما زورم به او نمی رسد و باید پیرو کار کارگردان باشیم.
*علاوه بر تهیه کنندگی به پسرتان هم در انتخاب کارهایش مشاوره هم می دهید؟ ارتباط پدر و پسری تان تاثیری در نتیجه کارهایتان نمی گذارد.
- بله او از همه ما در کارهایش مشاوره می گیرد اما تصمیم نهایی با خود اوست. علی فکرهای و ایده های زیادی در سرش دارد و من هم از او حمایت خواهم کرد. در نمایش قبلی که «شب بخیر آقای کیارستمی» نام داشت من برای اولین بار بود که می خواستم در نمایش پسرم بازی کنم اما چون اطمینان زیادی به او داشتم این کار را پذیرفتم. ارژنگ امیرفضلی هم ابتدا به خاطر حضور من بازی در این نمایش را پذیرفت اما بعد که ایده های علی را دید و به خوش فکری اش پی برد خود را در اختیار کارگردان گذاشت.
*در کار با علی اختلاف نظر هم دارید؟
البته. در کار، ما دعوا و جدل و اختلاف نظر هم با هم زیاد داریم اما چون علی امتحانش را به من پس داده او را قبول دارم و ایده هایش را می پذیرم. باید پذیرفت که نسل جدید دیدگاه دیگری درباره مسائل مختلف دارد. من معتقدم که نسل جدید حد متوسط ندارد یا خوبِ خوب است یا بد. یک نمونه از جوانان بسیار خوبی که من با او کار کردم آرش دادگر است. دادگر بسیار خلاق است و آدم از کار کردن با او کیف می کند.
مثلا گاهی من به علی گله می کنم که چرا مثل دوران جوانی من همه آثار شکسپیر و چخوف را نمی خواند و او می گوید که دوره خواندن و زیر و رو کردن همه آثار یک نویسنده تمام شده است. در دنیای امروز می توان با یک کلیک وارد خانه شکسپیر شد و حتی با او یک قهوه نوشید و با اندیشه و تفکراتش آشنا شد. وراث شکسپیر زنده هستند و با پیشرفت دنیای مجازی به راحتی می توان درباره یک هنرمند شناخت پیدا کرد. بعد می بینم که حرف پسرم درست است و زمانه با دوران جوانی ما خیلی تفاوت پیدا کرده است. وقتی که فیلمی را که آن سر دنیا اکران است به راحتی می توان دید حرف پسرم برایم سندیت پیدا می کند.
*شما در فرهنگ عامه مردم به عنوان یک بازیگر طناز و شیرین شناخته می شوید. تجربه ای هم که بیشتر از بازی شما در ذهن مخاطب مانده حضور در برنامه «النگ و دولنگ» و بازی در نقش دولنگ است. شاید مردم عادی ندانند که شما از کودکی سابقه حضور در تئاتر داشته اید و اصلا از تئاتر پا به عرصه تصویر گذاشتید. کمی درباره سبقه تئاتری تان توضیح می دهید؟
- من از یازده سالگی با بازی در نمایش «چوب بدست های ورزیل» نوشته زنده یاد غلامحسین ساعدی پا به عرصه تئاتر گذاشتم. من خیلی وقت است که فقط و فقط دوست دارم تئاتر کار کنم. جمله ای خانمم دارد که حال این روزهای من است. همسرم می گوید «خدا نکند خسرو 200 هزار تومان پول در جیبش داشته باشد. از زمین و زمان هم که به او زنگ بزنند قبول نمی کند و می رود به سراغ تئاتر بازی کردن. خسرو هر وقت بی پول است می رود سراغ تلویزیون و سینما.» من تئاتر را به همه چیز ترجیح می دهم و خودم را بیشتر بچه تئاتری می دانم.
* بازی در مجموعه «النگ و دولنگ» چندمین کارتان در تلویزیون بود؟
- «النگ و دولنگ» پانزدهمین سریالی بود که من بازی کرده بودم. اما با وجود اینکه 26 - 27 سال از ساخت این مجموعه گذشته و بعد از آن من 23 فیلم سینمایی و نزدیک به 38 سریال بازی کردم هنوز من را با «النگ و دولنگ» می شناسند و در خیابان با همین اسم صدایم می کنند.
*شما نقش دولنگ را بر عهده داشتید؟
- بله من دولنگ بودم. شخصیت شیطان داستان. اصولا شخصیت های شیطان در یاد مردم بیشتر می مانند. یادم است وقتی که این سریال پخش شد و من به خانه آمدم مادر در ایوان ایستاده بود و بلند شد برایم دست زد و گفت «خسرو بالاخره پریدی. تمام شیطنت بچگی ات را در این سریال دیدم». آن موقع من همیشه می گفتم بالاخره کی می شود که من به اصطلاح معروف شوم و بپرم و مادرم با این حرفش من را بسیار دلگرم کرد.
* هنوز در کوچه و خیابان از شما درباره آن نقش سوال می کنند؟
- خیلی زیاد. هنوز بعد از گذشت این همه سوال مردم چون این سریال در یادشان ماندگار شده از من درباره اش سوال می پرسند.
*اصولا ارتباط شما با بچه ها چطور است؟
- من خوشبختانه سه نسل از بچه ها را در منزل دارم. اولین پسرم علی مربوط به همان دهه 60 است و آخرین فرزندم مرتضی 13 سال دارد. خوشبختانه امروز با وجودیکه هرکدام برای خودشان کسی شده اند و در یک حوزه فعالیت می کنند اما ارتباطمان با هم بسیار خوب است. همسرم همیشه می گوید «زمانی که خسرو در خانه است انگار که من چهار پسر در خانه دارم». همه ما برای خودمان شَری هستیم و شیطنت هایمان راداریم(می خندد). بنده خدا همسرم که باید مدام ما را کنترل کند. خدا به او صبر بدهد.
چون سه فرزندم در کارهای هنری و ورزشی هستند روحیه شیطنت و کودکی در وجودشان است. مثلا حتی با وجودیکه آپارتمان ما آنقدرها هم بزرگ نیست اما گاهی اوقات در خانه فوتبال هم بازی می کنیم. پسرم مرتضی قهرمان تکواندو است. امیر فرزند دومم یکی از نخبه های ریاضی است و کار موسیقی هم می کند. علی هم که دارد کارگردانی می خواند و برای خودش برنامه های زیادی در سر دارد.
* به عنوان یک هنرمند آخر هفته تان را چگونه می گذرانید؟
- چون من معمولا سر کار هستم سعی می کنم آخر هفته ها را در کنار خانواده ام باشم و با آنها به پیک نیک و گردش و به دل طبیعت بروم. مطالعه کتاب را به طول هفته اختصاص می دهم.
پیشنهادتان به مردم برای گذراندن آخر هفته ای فرهنگی چیست؟
- من از زندگی مردم بی اطلاعم ولی اگر تمام هفته را به کار و فعالیت بیرون از خانه می گذرانند به آنها پیشنهاد می کنم بیشتر در کنار خانواده هایشان باشند. دیدن تئاتر را هم به همه مردم پیشنهاد می کنم چون فرهنگ یک ملت را تئاتر مشخص می کند. شما وقتی که می خواهید ببینید مردم یک کشور چقدر فهمیده، باهوش، دوست داشتنی و با فکر هستند باید به دیدن تئاتر آن مملکت بروید. پس پیشنهادم این است که آخر هفته بروند تئاتر ببینند.
گفتگو از آروین موذن زاده