«افسانه شاهزاده کاگویا» فیلمی از سینمای ژاپن که هفته پیش به عنوان یکی از نامزدهای اسکار ۲۰۱۵ در بخش انیمیشن انتخاب شد، افسانه‌ای قدیمی از این کشور را با نقاشی‌های دستی روایت می‌کند.

خبرگزاری مهر - گروه هنر: انیمیشن «افسانه شاهزاده کاگویا» ساخته ایسائو تاکاهاتا که داستانی متفاوت و به طور گول‌زننده‌ای ساده را روایت می کند و با اقتباس از افسانه‌های قرن دهم میلادی ساخته شده است، یک هزاره از داستان‌سرایی ژاپنی را درون فیلمی جاودانه که هم احساس باستانی بودن و هم احساس زنده بودن به یک اندازه دارد، جمع می‌کند. اما داستان شاهزاده خانم کاگویا در عین سادگی بسیار پیچیده و گنگ هم هست.

«افسانه شاهزاده کاگویا» انیمیشن ژاپنی حیرت انگیزی است که نقاشی های آن نه با کامپیوتر و ابزار دیجیتال که با هنر دست حماسه ای جالب را روایت می کند و مخاطب را با خود به دنیایی رمزآمیز اما آشنا می‌برد.

این انیمیشن که بر محمل داستانی فولکلوریک شکل گرفته، در نهایت موفق می شود مخاطب خود را وادار کند تا بخواهد به شیوه ای متفاوت به زندگی نگاه کند و به داشته های مادی خود، از زاویه دیگری فکر کند. این اثر در ارایه سطح مصوری از رویاها موفقیت آمیز عمل می کند و پهنه خیال را به وسعت زندگی گسترده می سازد و یا شاید هم زندگی را به ارتفاع ابدیت بالا می برد.

انیمیشن «افسانه شاهزاده كاگویا» یک فیلم فانتزی درام محصول سال ۲۰۱۳ است كه بر پایه داستان محلی «افسانه بامبوشکن» که از قرن دهم ژاپن به جای مانده، ساخته شده است.

این فیلم توسط ایسائو تاكاهاتا نوشته و كارگردانی شده و پنجمین فیلم او برای استودیوی گیبلی است. این فیلم روز بیست و سوم ماه نوامبر در ژاپن اکران شد و یک سال بعد به آمریکا رسید که به همین دلیل توانست در میان یکی از پنج فیلم اسکاری جای بگیرد که مدعی دریافت این جایزه در سال ۲۰۱۵ هستند. این انیمیشن ۱۳۷ دقیقه ای که در هر فریم به شیوه دستی نقاشی شده، می‌تواند در ارایه مفهوم فلسفی‌اش به شیوه تاثیرگذاری عمل کند و مخاطب را با خود به دنیایی از زیبایی ها ببرد.

«افسانه شاهزاده کاگویا» که در ایالات متحده در دو فرمت دوبله انگلیسی و ژاپنی زیرنویس‌دار (که بهتر بود) اکران شده است، طولانی‌ترین فیلم استودیوی گیبلی است، اما مانند بیشتر افسانه‌های محلی با فروتنی خاصی داستان خود را آغاز می‌کند. این فیلمی است که در کنار شخصیت اولش رشد می‌کند.

قصه از کجا شروع شد؟

داستان این فیلم از این قرار است كه سانوكی نو میاتسوكو كه كارش بریدن بامبو است، یك روز داخل تكه‌ای درخشان از بامبو دختری مینیاتوری را پیدا می‌كند. یک دختر بندانگشتی. او كه باور دارد این دختر موجودی الهی است، او را به خانه می‌برد. اما وقتی به خانه می رسد، متوجه می شود این موجود عجیب به یک نوزادی بدل شده است. او و همسرش اونا تصمیم می‌گیرند تا دختر را به عنوان فرزند خود بزرگ كنند. همسر او با وجود این که زن میانسالی است متوجه می‌شود که می‌تواند به بچه شیر دهد. آنها این دختر را «شاهزاده» صدا می‌زنند. این دختر با سرعت بسیار و آشكارا رشد می‌كند و باعث حیرت والدینش می‌شود.

بچه‌های دیگر دهكده نیز به او لقب «تاكنوكو» یا بامبوی كوچك را می‌دهند. بزرگترین لذت این موجود عجیب که شبیه چوب است، این است که از خانه بیرون برود و با گروهی از آدم‌های خلافکار که ریاست آنها با یک جوان به نام سوته‌مارو است، بچرخد. به جز سردسته پسران که کمی بزرگ‌تر است، بقیه پسرهای آن بهشت روستایی هم سن و سال بامبو کوچک هستند. او در این بهشت بازی می‌کند، می‌خندد و برای طبیعت تمام موجودات زنده آواز می‌خواند، آوازی که به خاطر ندارد کی حفظش کرده ولی همواره در ذهنش وجود داشته است.

هیزم‌شکن درست همانطور كه دخترش را پیدا كرده بود، بار دیگر در میان بوته‌های بامبو مقدار زیادی طلا و لباس‌های زیبا پیدا می‌كند و تمام این‌ها را به عنوان مدرك الهی بودن این دختر تلقی می‌كند. او از اینجا تصمیم می‌گیرد تا این دختر را به یك شاهزاده خانم حقیقی تبدیل کند.

بامبوشکن به پایتخت می‌رود و آنجا قصری برای خود می‌خرد و تصمیم می‌گیرد که دختر کوچکش را به شاهزاده ای عالی مقام تبدیل کند. قلب دختر می‌شکند، اما در عین حال مایل است که آرزوهای پدرش را برآورده سازد.

دوران خوش زندگی او در كوهستان‌ها به پایان می‌رسد. بعد از آن دختر ناگهان خودش را در حال زندگی در یك قصر مجلل به همراه تعداد زیادی از پیش‌خدمت‌ها و لباس‌های زیبا می‌بیند. او همچنین متوجه می‌شود كه زنی به نام بانو ساگامی به عنوان مربی او در مسایل زنانه انتخاب شده و وظیفه دارد او را تبدیل به یك زن اشراف‌زاده قابل قبول كند. او با محدودیت‌های اشراف‌زادگی مقابله می‌كند و باور دارد كه زندگی باید پر از خنده و تقلا باشد.

از این جا به بعد داستان فیلم کمی خشن می‌شود. دخترک، که اکنون کاگویا نامیده می‌شود، مورد آموزش قرار می‌گیرد و بعد پنج خواستگار از نجیب زادگان به دیدنش می‌روند. داستان به نوعی کابوسی پدرسالارانه تبدیل می‌شود. کاگویای زیبا، با استعداد و باهوش از سرکوب شدن آرزوها و خواست‌هایش آزرده می‌شود و بعد کم کم تسلیم خواست‌های مادی مقاماتی که عاشقش هستند می‌شود.

پنج مرد برای خواستگاری او پا پیش می‌گذارند. کاگویا از آن‌ها می‌خواهد که یک هدیه ازدواج به‌یادماندنی برای او پیدا کنند، اما این پنج مرد قادر به پیداکردن چیزی که کاگویا می‌خواهد نیستند. سپس امپراتور ژاپن از او خواستگاری می‌کند و به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد.

فیلم به دلیل دو فکری بودن شخصیت اصلی‌اش از نظر عاطفی آزاردهنده است. از طرفی می‌خواهد که روح کاگویا از قید بندها رها شود، اما در عین حال تعهدی، که ما را به خانواده و رسوم پایبند می کند، به رسمیت می‌شناسد. کاگویا پدر سبک مغزش را خوب می‌شناسد و وقتی مقابل او می‌ایستد واقعاً هیجان انگیز است: «اگر شما را در لباس درباری‌ها ببینم خودم را می‌کشم» او این جمله را تنها یک بار آن هم به آرامی می‌گوید و بی توجهی پدر واقعاً تکان دهنده است. او معتقد است که آنچه کاگویا را وادار به انجامش می‌کند به صلاح اوست، و این که کاگویا به اندازه خود او به این موقعیت دلبسته است. وقتی کاگویا متوجه می‌شود که به کجا تعلق دارد قضایا پیچیده تر می‌شوند.

به خاطر نور و زندگی كه از دختر تابیده می‌شود، یكی از راهبان مذهبی اشرافی به نام اینبه نو آكیتا به او لقب رسمی «شاهزاده كاگویا» را می‌دهد. همه از این موضوع خوشحال نیستند و کاگویا که بعضی از حرف‌های ناراحت‌کننده آن‌ها را می‌شنود غمگین شده و از پایتخت فرار می‌کند و دوباره به کوهستان‌ها پناه می‌برد. او به دنبال دوستان گذشته‌اش می‌گردد اما متوجه می‌شود که همه آن‌ها از آن منطقه رفته‌اند. او از حال می‌رود و وقتی بیدار می‌شود می‌بیند که بار دیگر به پایتخت بازگشته و هیچ‌کس هم متوجه رفتن او نشده است. به این صورت بیننده آرام آرام متوجه طبیعت اصلی کاگویا می‌شود...

مسیر شکل گیری این انیمیشن

استودیوی گیبلی برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که تاکاهاتا در حال کار روی پروژه‌ای جدید به عنوان یک فیلم سینمایی کامل است. خود تاکاهاتا هم در شصت و دومین مراسم فستیوال بین‌المللی فیلم لوکارنو اعلام کرد که قصد دارد فیلمی را بر پایه داستان محلی «افسانه بامبوشکن» بسازد.

بالاخره روز سیزدهم ماه دسامبر سال ۲۰۱۲ استودیوی گیبلی رسما اعلام کرد که فیلم «افسانه شاهزاده کاگویا» ساخته می‌شود و شینیشیرو ایکبه هم مسئولیت ساخت آهنگ فیلم را بر عهده خواهد داشت، اما سال آینده و در ماه فوریه مشخص شد که جو هیسایشی جای ایکبه را گرفته است.

ابتدا استودیوی گیبلی اعلام کرد که فیلم «افسانه شاهزاده کاگویا» به همراه فیلم دیگری از همین استودیو یعنی «باد برمی‌خیزد» به کارگردانی هایائو میازاکی در تابستان سال ۲۰۱۳ اکران خواهد شد. اگر این اتفاق می‌افتاد، بعد از اکران فیلم‌های «همسایه توتورو» و «قبر شب‌تاب‌ها» در سال ۱۹۸۸، این اولین باری می‌بود که فیلم‌های این دو کارگردان با هم اکران می‌شدند؛ با این حال کمپانی پخش توهو اعلام کرد که اکران فیلم «افسانه شاهزاده کاگویا» به دلیل نگرانی سازندگان مبنی بر کامل نشدن داستان، به فصل پاییز موکول شده است.

روز دوازدهم ماه مارس سال ۲۰۱۴ کمپانی پخش مستقل جی‌کیدز اعلام کرد که حقوق رسمی پخش این فیلم در ایالات متحده را خریداری کرده و به این ترتیب نسخه دوبله انگلیسی آن را که توسط خود استودیوی گیبلی و فرانک مارشال تهیه شده است به نمایش خواهد گذاشت.

صداپیشگان انیمیشن

در نسخه اصلی ژاپنی زبان این فیلم آکی آساکورا صداپیشه کاگویا بود و تاکئو چی در نقش سانوکی، نوبوکو میاموتو در نقش اونا، آتسوکو تاکاهاتا در نقش بانو ساگامی و تاکایا کامیکاوا در نقش شاهزاده ایشیتسوکوری ظاهر شدند اما در نسخه دوبله شده این فیلم به زبان انگلیسی کلویی گریس مورتز بازیگر جوان شناخته‌شده سال‌های اخیر هالیوود مسئولیت صداپیشگی شخصیت اصلی داستان را بر عهده گرفت.

علاوه بر مورتز، بازیگران مطرح دیگری از جمله جیمز کان، لوسی لیو، بو بریجز، دنیل دی کیم و جیمز مارزدن هم در این فیلم حضور دارند. از صداپیشگان مکمل دیگر این نسخه نیز می‌توان به درن کریس، ماری استین‌برگن، الیور پلت، جان چو، جورج سیگال، هیندن والش و دین کین اشاره کرد.

موفقیت فیلم در بازار

«افسانه شاهزاده کاگویا» با دوبله انگلیسی روز هفدهم ماه اکتبر سال ۲۰۱۴ در سینماهای آمریکای شمالی به نمایش درآمد و همچنین روز سوم ماه دسامبر نیز در فرمت‌های دی‌وی‌دی و بلوری در ژاپن توزیع شد. این فیلم همچنین به عنوان یکی از فیلم‌هایی انتخاب شد که در بخش دوهفته کارگردانان فستیوال فیلم کن سال ۲۰۱۴ پخش شدند. پیش‌نمایش فیلم در آمریکای شمالی در فستیوال بین‌المللی فیلم تورنتو ۲۰۱۴ به عنوان بخشی از برنامه «اساتید» انجام شد.

تا روز پنجم ماه ژانویه ۲۰۱۴، این فیلم موفق به کسب بیش از دو میلیارد ین (بیش از ۱۹ میلیون دلار آمریکا) در باکس‌آفیس ژاپن شده بود. بعد از گذشت دو هفته و تا روز نوزدهم ژانویه این فیلم توانست به فروش کل ۲.۲۱ میلیارد ین (۲۱.۱۹ میلیون دلار) دست پیدا کند.

تکنیک انیمیشن؛ یادآور نقاشی سنتی ژاپن

تصویرگری «افسانه شاهزاده کاگویا»، این انیمیشن را به یکی از بهترین تولیدات استودیو گیبلی تبدیل کرده است که موجب می شود داستانی که می‌تواند تا حدودی یادآور قصه‌های فولکلور کشورهای دیگر هم باشد، بر بستری خیال‌انگیز و وهم گونه رشد کند و مسیر دیگری در پیش بگیرد.  

سبک خاص طراحی و نقاشی این انیمشن که کاملا متفاوت با سبک گیبلی است، یکی از چالش های بزرگ سازنده اثر بود. اما واقعیت این است که هر چند استویدو گیبلی سازنده این اثر است، اما این فیلم توسط کارکنان اصلی استودیو ساخته نشده و افراد دیگری روی آن کار کرده‌اند و آن را ساخته‌اند. چون در آن زمان، استودیو گیبیلی و کارکنانش در حال کار روی انیمیشن «باد برمی‌خیزد» به کارگردانی هایائو میازاکی بودند.

در واقع تاکاهاتا به خاطر اینکه بیشتر کارمندان اصلی گیبلی در حال کار روی فیلم «باد برمی‌خیزد» هایائو میازاکی بودند تا حدودی دست تنها بود، اما او با همکاری اوسامو تانابه و کازوئو اوگا دنیایی خارق‌العاده را خلق کرده است.

ژاپن کاگویا نحیف است و به شیوه بدوی نقاشی شده است، به نحوی که هر خط زغال چوب یا هر قلم رنگ پر از معنی است. بسیاری از صحنه‌ها توسط یک خلا بی‌پایان سفیدرنگ محاصره شده‌اند، انگار که تمام عالم هستی تا حدی روی زندگی شخصیت تمرکز کرده که دیگر هیچ‌چیز اهمیت ندارد. همین پرسپکتیو شکافته شده است که به فیلم اجازه می‌دهد ابهام سودازده‌اش را حفظ کند و به تاکاهاتا این اجازه را می‌دهد تا به بیننده تلقین کند که زندگی کاگویا در عین حالی که جلو می‌رود و زیسته می‌شود، در حال سوگواری هم هست.

رنگ‌های زنده و سبک واقع‌گرایانه این انیمیشن در بخش هایی آنقدر واقعی است که حتی حرکت ماهیچه‌های صورت شخصیت‌ها را نیز می‌توان دید. اما در بخش‌هایی که یادآور خاطرات دوران کودکی شخصیت اصلی داستان است، به سبک انیمیشن‌های کودکانه تصویرگری شده است.

با این حال هیچیک از این بخش ها بی هدف طراحی نشده اند و تاکاهاتا که می خواهد بر کیفیت فرّار خاطرات تاکید کند، این بخش‌های فیلم را با رنگ های ملایم تصویر می‌کند و تصاویر پس‌زمینه را چون طرح‌هایی نیمه‌تمام خلق می‌کند. هرچه سن دختر بچه بیشتر می‌شود، رنگ‌ها و طرح‌های انیمیشن کامل‌تر می‌شود و به سبک تصویری بخش‌های مربوط به زمان حال شباهت بیشتری پیدا می‌کند.

گلن کنی منتقد در این باره می نویسد: وقتی بامبو شکن از جنگل با کشفی که در آغوش گرفته به خانه می‌رود به سایه‌هایی که رویش می‌افتند دقت کنید. انیمیشن حرکت کودکی «لیل بامبو» یکی از بهترین ترسیم‌های تهیه شده از رشد کودکان تاکنون در هر مدیومی است: شامل مطالعه، دقت و هنرمندی. موجوداتی که هم در طبیعت یافت می‌شوند شامل حشرات و پرندگان، و هم یافت نمی‌شوند مانند ابرهای توفانی که به اژدها تبدیل می‌شوند، با حساسیت قابل توجهی ترسیم شده‌اند.

با همه درخشش تکنیکی این انیمیشن در سطح تصویرگری، اما این صرفاً امپرسیون رنگ آن نیست که مخاطب را به خود جذب می کند، بلکه برداشت مفهومی که این کار هنری در ارایه آن می کوشد است که این اثر را به کاری متفاوت بدل می کند.

استودیو گیبلی، از معدود اتفاق‌های سینمای ناطق است که قادر است جادوی سینمای صامت را تداعی کند و در نمایش ساحت کیهانی، رازآمیز و بکر انسان شگفت انگیز عمل کند.

نظر منتقدان

نقدهای این فیلم که همزمان با اکران آمریکای شمالی آن منتشر شدند کاملا مثبت بودند و وبسایت نقد راتن تومیتوز نیز با ۵۸ نقد به این فیلم رده‌بندی ۱۰۰ درصد را اختصاص داده است.

گِلِن کِنی که همه ۱۰ امتیاز را به این انیمیشن داده است درباره آن می نویسد: این انیمیشن نوعی زیبایی بصری تمام نشدنی و گونه ای مینیمالیسم تصویری را منعکس می‌کند. با این حال شاهد احتمالات تکان دهنده ای از تغییرات زیبا در درون ماهیت گریزناپذیر آن هستیم. این یک کار هنری واقعی است.

وی می افزاید: حتی اگر در رابطه برقرار کردن با طرز تلقی فرهنگی سناریو مشکل داشته باشید- گرچه دغدغه های این فیلم ژاپنی نیستند، ولی به روشی کاملاً ژاپنی با آن‌ها برخورد می‌شود- باز هم هر فریم از «شاهزاده خانم کاگویا» به طرز اعجاب انگیزی زیبا است. آنچه کمی در ابتدای فیلم ناقص به نظر می‌رسد به تدریج معلوم می‌شود که از چنان عمقی برخوردار است که هرگز از زیباآفرینی دست بر نمی‌دارد.

منتقد دیگری درباره این انیمیشن می نویسد: آنچه در این فیلم کاملاً جهانی است، سراسیمگی و حیرت موجود در نگاه آن است که گویی مثل یک کتاب مصور با نقاشی های آبرنگ در زندگی است.

دیوید ارلیش از ای‌وی کلاب درباره این انیمیشن می نویسد: این فیلم که مسلما به عنوان یکی از بهترین دستاوردهای استودیوی مورد احترام گیبلی در یادها باقی خواهد ماند، ضربه‌ احساسی شدیدی را همانند شاهکار تاکاهاتا در سال ۱۹۸۸ یعنی «قبر شب‌تاب‌ها» به بیننده وارد می‌کند. طرفداران این کارگردان که اشک بینندگانش را درمی‌آورد خواهند فهمید که این به همان اندازه که دعوتی برای تماشای فیلم اوست، یک اخطار هم هست.

وی ادامه می دهد: اما در حالیکه فیلم «قبر شب‌تاب‌ها» راه خود به اشک‌های بیننده را از طریق رخنه کردن در قلب آن‌ها پیدا می‌کرد، فیلم جدید تاکاهاتا برخوردی غیرمستقیم‌تر – و شاید مرگ‌بارتر – پیش گرفته و از طراحی‌های خارق‌العاده زیبای خلق شده از زغال چوب و آبرنگ برای پایین آوردن حفاظ‌های دفاعی بینندگان استفاده می‌کند. وقتی که کاگویا آماده ضربه زدن می‌شود، تمام بینندگان خود را از قبل بی‌دفاع کرده است. اگر این آخرین فیلم تاکاهاتاست، او مصمم است که چند زخم جدید بر جای بگذارد.

نیکولاس راپولد از نیویورک تایمز نیز درباره این فیلم می نویسد: افسانه شاهزاده کاگویا اولین فیلم انیمیشنی است که ایسائو تاکاهاتا، کارگردان ۷۸ ساله، چهره قدرتمند استودیوی گیبلی در بیش از یک دهه گذشته کارگردانی کرده است. این فیلم که با دقت خارق‌العاده‌ای با ظرافت آب‌رنگ و خطوط سرزنده طراحی شده است، جریان زیرین احساسات عجیب تکان‌دهنده‌ یک افسانه محلی ژاپنی درباره دختر محلی سرراهی را تعریف می‌کند که نمی‌تواند از احساس بیگانگی خود رهایی یابد. با توجه به شناخته‌شده‌ترین فیلم‌های تاکاهاتا یعنی «قبر شب‌تاب‌ها» و «همسایه‌هایم یاماداها»، داستان کاگویا به نظر متفاوت از آن‌ها می‌رسد. اما حس هنرمندی او و احساساتش نسبت به شخصیت اصلی داستانش درست با همان ژرفا و عمق لمس می‌شوند و بیننده را تحت تاثیر می‌گذارند.

نظر کارگردان درباره فیلم

داستان «افسانه شاهزاده کاگویا» را ایسائو تاکاهاتای ۷۸ ساله کارگردانی کرده است، همان کسی که همراه میازاکی بنیان‌گذاران استودیو گیبلی به حساب می‌آیند.

کارگردان که بعد از چهارده سال سکوت، این فیلم را ساخته می گوید از پنجاه سال پیش ایده ساخت این داستان را داشته، اما علاقمند بوده تا برای ساخت آن، به روشی خاص وارد عمل شود. با این حال او آنقدر علاقه نداشت تا خودش دست به کار شود اما وقتی همه شرایط مهیا شد از جمله این که استودیو گیبلی آنقدر بزرگ شد تا بتواند بودجه لازم برای ساخت فیلم را در اختیار او قرار دهد، دیگر همه امکانات فراهم بود.

در داستان اولیه، درک انگیزه‌های شخصیت اصلی یعنی شاهزاده خانم بسیار دشوار است و همین باعث می‌شود داستان، مرموز و جالب باشد. خود سازنده اثر هم می گوید: به این فکر کردم که اگر چراهای زیادی به داستان تزریق کنم، مثلا این که چرا شاهزاده می‌خواهد به ماه برگردد، می‌توانم یک اثر سینمایی را روایت کنم.

وی در مقام نویسنده فیلمنامه می گوید: احساس می‌کردم شدیداً دلم می‌خواهد فیلمی بسازم که وقتی بیننده به تماشای آن می‌نشیند، با خودش بگوید: «پس این داستان شاهزاده‌ کاگویاست؟»

به گفته کارگردان درآوردن شیوه تصویری این انیمیشن خیلی سخت بود. او می گوید: وقتی کار شروع شد، به این فکر می‌کردم که باید همه خطوط، سبک خاصی از طراحی را داشته باشند، یعنی تصاویر شبیه طراحی باشند اما کار به این شیوه، مستلزم استفاده از افراد بااستعداد و خبره بود که در این شیوه طراحی درخشان و بااستعداد باشند.

او می گوید: من خیلی خوش‌شانس بودم که به یکی از اسطوره‌های این روش یعنی اوسامو تانابه رسیدم که از استادان انیمیشن پایه است و همین‌طور کازوئو اوگا که از استادان هنری در زمینه طراحی پس‌زمینه است. بدون حضور و حمایت آن‌ها قادر به انجام این کار نبودم. اما هنوز هم مشکلاتی وجود داشتند که در تمام طول مدت تولید باید از رفع و رجوع آن‌ها مطمئن می‌شدیم. کار به این شیوه سختی‌های خودش را داشت.

موفقیت‌های جهانی انیمیشن

این انیمیشن یکی از هشت انیمیشنی است که به عنوان نامزدهای نهایی چهل و دومین دوره جوایز انیمیشن «آنی» که معتبرترین رویداد سینمایی جهانی در عرصه پویانمایی است، انتخاب شده است و در کنار «قهرمان بزرگ۶» «تقلب»، «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید ۲»، «آوای دریا»، «کتاب زندگی» و فیلم «لگو» برای کسب این جایزه معتبر با هم رقابت می‌کنند.

این فیلم که از سوی انجمن منتقدان لس آنجلس در آغاز همین ماه به عنوان بهترین انیمیشن سال انتخاب شد، هفته پیش به عنوان یکی از پنج نامزد رقیب در بخش انیمیشن امسال اسکار انتخاب شد.

فلسفه انیمیشن

«افسانه شاهزاده کاگویا» فقط به دلیل تصاویر فوق العاده اش، خوب و تماشایی نیست بلکه آنچه آن را قابل توجه می سازد، بیشتر اهمیت موضوعی آن است. در واقع فلسفه اصلی فیلم قصد دارد تا به مخاطب خود یادآوری کند که جهان طبیعی لبریز از نوعی خشنودی عمیق و واقعی است که با زندگی شهری این روزها مطابقت ندارد.

مضمونی که فیلم بر آن بنا شده یادآور این فلسفه است که زندگی ساده و هماهنگ با طبیعت می‌تواند بسیار شادتر از زندگی در شهر باشد. این مضمونی است که در کارهای دیگر استودیو گیبلی نیز دیده می‌شود، اما سبک هنری تصاویر، این مضمون را تاثیرگذار و باورپذیر می سازند.

این انیمیشن بیان کننده اعتقادی اخلاقی- فلسفی است و یادآور می شود بشر از طبیعت است و میل بازگشت به آن را دارد. نهایت زندگی شاهزاده خانم و این که او سرانجام مجبور می شود، زندگی زمینی را ترک کند، نقطه اوج فلسفه فیلم است. او در حالی به یک جهانی دیگر می‌رود که می خواهد از همه این زندگی زمینی هر چه سریع‌تر دور شود. در سکانسی که شاهزاده خانم در حال فرار از این جهان مادی است، مناظر پیرامون او در حد  لکه های جوهر ظاهر می شوند؛ رنگ هایی بی‌مفهوم  که او باید همه را پشت سر بگذارد. شاهزاده خانم همه چیز را رها می‌کند تا به سرنوشت مقدرش برسد.

گزارش از مازیار معتمدی